اصل نامه امام ع بخش۲– نامه امام على ع به قاضى اهواز

اصل نامه امام ع بخش۲– نامه امام على ع به قاضى اهواز

۸۰ . لا ربا فی حَیَوان ؛در حیوان ، ربا وجود ندارد .
۸۱ . لا تَأْخُذ النّاسَ بالإِحَن ؛[۱]کینه مردم را به دل مگیر .
۸۲ . إذا کان فی الحَدِّ «عَسى » و«لَعَلّ» فَاجْتَنِبْهُ ؛هرگاه در [ اجرا و حکم ] حَد ، «بسا» و «شاید» پیش آمد ، از آن بپرهیز .
۸۳ . إیّاکَ والوُقوفَ فی ما عَلِمْتَهُ ، وکُلُّ ناظرٍ مسئولٌ عن عِلْمِه وعَمَلِهِ وقوله وإرادَتِه ؛[۲]بپرهیز از اینکه در برابر دانسته‏ هایت بِایستى  ! هر ناظر و بیننده ‏اى  از علم و عمل و قول و اراده ‏اش ، مسئول است .
۸۴ . لا تَخُنْ مَن خانَکَ ؛[۳]به کسى  که تو را خیانت کرد ، خیانت مکن .


۸۵ . أَوْفِ صَفَقَتَکَ ؛[۴]آنچه را در معامله قرار گذاشته‏ اى  ، به طور کامل بپرداز .
۸۶ . أَدِّ أَمَانَتَکَ ؛[۵]امانتت را اَدا کن .
۸۷ . صِلْ مَن قَطَعَکَ ، وَأَعْطِ مَن حَرَمَکَ ؛[۶]با هرکه رابطه ‏اش را با تو برید ، ارتباط برقرار ساز ؛ و به هرکه محرومت  ساخت ، عطا کن [ و نیازش را برآور ] .
۸۸ . أَحْسِنْ إلى  مَن أَساءَ إلیک ؛[۷]به هرکه به تو بدى  کرد ، خوبى  کن .
۸۹ . أُعْفُ عَمَّن ظَلَمَک ؛[۸]از کسى  که به تو ظلم کرد ، درگذر
۹۰ . أُدْعُ لِمَن نَصَرَکَ ؛[۹]هرکه را یارى ‏ات کرد ، دعا کن .
۹۱ . أُشکُرْ مَن أعطاکَ ؛[۱۰]از شخصى  که [ چیزى  ] ارزانى ‏ات داشت ، تشکر کن .
۹۲ . تَواضَع لِمَن ابْتَلاکَ ؛[۱۱]در پیشگاهِ خدا ، که مبتلایت ساخت ، فروتن باش .
۹۳ . احْمد اللّه‏َ عَلَى  ما أوْلاکَ ؛[۱۲]خدا را بر نعمت‏هایى  که به تو داده ، ستایش کن .
۹۴ . لا یُنَحْ[۱۳] بِبَلَدٍ لک فیه سلطانٌ ؛[۱۴]در شهرى  که تو در آن حکم مى ‏رانى  ، نباید بر مردگان مویه کنند .
۹۵ . لا تُظْهِرِ المعازِفَ ؛ فإنّها تُعَجِّل الدَمارَ وتُخَرِّب الدِیارَ ؛به ساز و آواز میدان مده ؛ چراکه این کار ، به نابودى  شتاب مى ‏بخشد و آبادى ‏ها را ویران مى ‏کند .
۹۶ . عَظِّمِ الجُمُعَةَ ، واترُک اللَغَطَ ، وتَطَهَّرْ وتَطَیَّب ؛نماز جمعه را بزرگ بدار ، و غوغا و هیاهو را واگذار ؛ و خود را پاکیزه کن و بوى  خوش بزن .
۹۷ . لا تُرَدُّ المرأَةُ إلاّ مِن جُنُونٍ أو جُذامٍ أو بَرَصٍ أو داءٍ فی فَرْجٍ یَمْنَعُ إذا مانُکِحَتْ ؛عقد ازدواج فسخ نمى ‏شود مگر در صورتى  که زن به جنون یا جذام یاپیسى  گرفتار باشد یا بیمارى  و دردى  در مهبل او باشد که از آمیزش جنسى جلوگیرى  کند .
۹۸ . إذا انْجَذَمَ العبدُ ، عُتِقَ ؛هرگاه برده ، جذام گیرد ، آزاد مى ‏شود .
۹۹ . لا تَسْتَعْمِل مَن لا یُصَدِّقُ قولَکَ فینا[۱۵] ؛[۱۶]کسى  را که سخنت را درباره ما تصدیق نمى ‏کند ، به کار مگمار .
۱۰۰ . اتَّقِ الرُؤَساءَ واَتْباعَ الهواء ؛از رؤسا و پیروان هوا و هوس ، بپرهیز .
۱۰۱ . لا تَدَعْ أَن تَنْصَحَ أَهْلَک ؛ فإنَّکَ عنهم مسئولٌ ؛[۱۷] خیر خواهى  و نصیحتِ کسانت را رها مکن ؛ چراکه نسبت به آنان مستولى  [ و بازپرسى  مى ‏شوى  ] .
۱۰۲ . وَاعْلَم بأنّی وَلَّیْتُکَ لِثقتی بک ، فلا تُخْلِفْ ما أَمَّلْتُه فیک ؛بدان که به جهت اعتمادم به تو ، به کارت گماشتم ؛ پس بر خلافِ آنچه ازتو امید دارم ، عمل مکن .
۱۰۳ . اُطْرُد عن بابکَ مَن لا حاجةَ لک به ؛کسى  را که نیازى  به او ندارى  [ افراد مزاحم را ] از پیش خود بران .
۱۰۴ . اِعْلَم أَنَّ هذِهِ الولایةَ أَمانَةٌ ؛ فَمَن جَعَلَها خیانةً علیه لَعْنةُ اللّه‏ ؛[۱۸]بدان که این ولایت ، امانت [ الهى  ] است ؛ پس هرکه در آن خیانت کند ،لعنت خدا بر اوست .
۱۰۵ . مَن استَعْمَلَ خائِناً فإنَّ محمّداً أَبْرَءُ منه فی الدُّنیا والآخرة ؛[۱۹]هرکس خائنى  را به کار گیرد ، حضرت محمّد  صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله در دنیا و آخرت از اوبیزار است .
۱۰۶ . إذا قَرَأْتَ کتابی هذا ، فَنَحِّ ابن هَرَمَة عَن السُّوق ، وأَوقِفْهُ للنّاسِ ونادِ علیه واسْجِنْهُ .واکتُب إلى  أهلِ عَملک تُعْلِمُهُم بِأَمْری فیه .لا تَأْخُذْکَ فیه غفلةٌ ولا تفریطٌ،فَتَهْلَکَ أو أَعْزِلَکَ أَخْبَثَ عَزْلَةٍ ، وأَعوذُ باللّه من ذلک.فإذا کانَ یوم الجُمُعة ، فَأَخْرِجْهُ مِنَ الحَبْس وَاضْرِبْهُ خَمْسةً وثلاثینَ سَوْطاً وطُفْ به الأسواقَ .مَن أَتى  بشهادةٍ علیه ،فأَحْلِفْهُ مع شهادته، وَادْفَع إلیهِ من مالِهِ .وَمُر به إلى الحَبْس مقبوحاً مشبوحاً[۲۰] .وَاحْزِمْ رِجلَیْه بِحِزام ، وَأَخْرِجْهُ وقتَ الصلاة ، ولا تُخَلِّ بینَه وبینَ مَن أتاهُ بِمَطْعَمٍ ومَشْرَبٍ ،[۲۱] ولا تَدَعْ لِمَن یَدْخُلُ إلیه لِتَلْقینِ اللدَدِ ویُرَجِّیه الخلاصَ .إن صَحَّ عندک أنَّ أَحَداً لَقَّنَهُ ما یُؤذى  مُسلماً ، فَاضْرِبْهُ بالدِرَّةِ ، وَاحْبِسْهُ حتّى  یَتُوبَ .أَخْرِجْ أَهْلَ السِجْنِ [ فِی اللَّیْلِ ] إلى  صَحْنِ السِجْن إلاّ ابنَ هَرَمَه[۲۲] (أن تخافُ موتَهُ فتخرجَهُ مع أَهْلِ السِجنِ إلى الصَحْن ) فإن[۲۳] بَرِئ فَاضْرِبْهُ ـ بعدَ ثلاثینَ یوماً ـ خمسةً وثلاثینَ سَوْطاً ؛[۲۴]هنگامى  که این نامه ‏ام [ به تو رسید و آن ] را خواندى  ، ابن هَرَمَه را از بازاربرکنار ساز [ در میدان شهر ] او را مقابل مردم نگه دار و جار بزن [ که وى مرتکب خیانت شده است و سپس ] او را به زندان افکن .و به کارگزارانت ، بنویس و از این دستورم درباره وى  ، با خبرشان ساز .مبادا درباره ابن هَرَمَه غفلت یا کوتاهى  کنى  که (نزد خدا) هلاک مى ‏شوى  یا به بدترین شیوه ، تو را عزل کنم و از این کار به خدا پناه مى ‏برم .هرگاه روز جمعه فرا رسید ، ابن هَرَمَه را از زندان درآر و ۳۵ تازیانه بزن و در بازارها بگردان .هرکس شاهدآورد [ که به او مالى  داده است ] افزون بر شهادت ، او راسوگند ده ، و از مال  ابن هَرَمَه ، به او بپرداز .و دستور ده که او را به زشتى  و به حالت شخص صلیب زده شده ، به زندان درآورند .
با طنابى  پاهایش را ببند و وقت نماز [ بازش کن و ] او را بیرون آور . میانِ او و کسى  که برایش خوراک و آشامیدنى  مى ‏آورد ، مانع مشو ، و نگذارکسانى  که نزدش مى ‏آیند ، کینه توزى  [ از شاکیان و سرسختى  ] را تلقینش کنند و او را به رهایى  امیدوار سازند .اگر برایت ثابت شد که کسى  او راچیزى  یاد داده که به مسلمانى  آزارمى ‏رساند ، او را تازیانه بزن و حبس کن تا توبه کند .زندانیان را شب هنگام به صحنِ زندان آور مگر ابن هرمه را (و اگر بیمِ مرگ او رود ، او را نیز با اهل زندان به فضاى  باز بیاور) هرگاه ـ پس از ۳۰روز ـ [ جاى  تازیانه‏ ها ] بهبود یافت ، ۳۵ ضربه شلاّق دیگر بزن .
۱۰۷ . وبَلَغنی أنَّ مِنَ النّصارى  یَعْمَلُونَ فی الثیاب التماثیلَ ، فأَحْضِرْهُم إلیک ،وَانْهَهُمْ وأَوجِعْهُم أَدَباً ؛به من خبر رسیده که نصارا در لباس‏ها صورت‏ هایى  را نقش مى ‏بندند ،آنها را به حضور خویش فراخوان و از این کار بازشان دار و دردناک ادبشان کن .
۱۰۸ . لا تَدَعِ المَجوسَ یُظْهِرونَ مَعازِفَهُم ، ولا النَّصارى صَلیبَهُم ولا خُمُورَهم ، ولا الیَهودَ شوفارهم ؛ فَمَن أَحْسَنَ ذلک ، أَحْسِنْ تَأْدیبَهُ وفَرِّق جَماعَتَهُم ؛مگذار مجوس دفّ و چنگ خود راآشکارا بنوازند ، و نصارا صلیب خود را عَلَم کنند و از مراسم آیینى  خود [ شراب مخصوص ] دم زنند ، ویهود شیپورهاشان را بر افروزند ؛ هرکه جانانه به این کارها دست یازید ،جانانه ادبش کن و جماعتِ آنان را پراکنده ساز [ مراسمشان را به هم بزن ] .
۱۰۹ . نَحِّ المَجوسَ مِنَ القَصّابینَ ؛زردشتى ‏ها را از میان قصّاب‏ها پاک‏سازى  کن .
۱۱۰ . إنْهَ أَهْلَ المواشِیَ أَنْ یَنْزِلُوا بِقُرْبِ الزَرْعِ وَالشَّجَرِ ؛رمه داران [ عشایر کوچ نشین ] را بازدار از اینکه نزدیک زراعت‏ها و
باغ‏ها فرود آیند .
۱۱۱ . مَن أَهْمَلَ بَهِیمَتَهُ على  زَرْعِ غَیْرِه ، غَرِمَ ما أَفْسَدَتْهُ ؛ هر کس درنگه دارى  حیوانش سهل انگارى  و کوتاهى  کند و آن حیوان به زراعتِ دیگرى  درآید ، باید خسارتى  را که حیوان به زراعت مى ‏زند ،بپردازد .
۱۱۲ . لا تَدَع الزُرّاعَ یَقْطَعُونَ طُرُقَ العامّة[۲۵] ؛مگذار که کشت‏کاران ، راه‏هاى  عمومى  مردم را [ شیار زنند و ] قطع کنند
۱۱۳ . خُذْ مَنْ قِبَلِکَ یَحْفَظُ الزَّوال لا یشغلک عمّا وَصّیتُکَ به ، تَلْقَى  اللّه‏َ أَبْیَضَ الوَجْه ؛مواظب اَطرافیانِ خود باش ، از خطر نابودى  مصون مى ‏مانى  ؛ از آنچه تورا سفارش کردم ، دست بر مدار ، خدا را روسفید ملاقات خواهى  کرد .
۱۱۴ . مُر أَصْحابَ المَسالِحِ أن یَحْفَظُوا مَن مَرَّ بهم مِن خائفٍ أو ذی حاجة حتّى  یَأْمَنَ ؛به مأموران امنیتى  دستور ده از کسانى  که به جهت ترس یا نیازى  نزدشان مى ‏روند ، پاسدارى  کنند تا ایمنى  یابند .
۱۱۵ . مَن تَقِف به دابّتُهُ أو کَلَّتْ ، فَلْیُعِینُوه کائناً مَن کانَ ؛هرکه حیوانش او را از حرکت بازداشته یا مرکبش درمانده ، او را یارى رسانید ، هرکه مى ‏خواهد باشد .
۱۱۶ . لا تَمْنَعُوا فاضِلَ الماءَ والرّسل ؛زیادى  آب و فزونى  مرتع و علف را از دیگران دریغ مدارید .
۱۱۷ . إنْهَ عن الحُکْرَة ، فَمَن رَکِبَ النَهْیَ فَأَوْجِعْهُ ضرباً ؛ازاحتکار نهى  کن ، و هرکه پس از نهى، مرتکب آن شد ، دردناک تعزیرش کن .
۱۱۸ . أَظْهِر مَن احتَکَرَ ؛[۲۶]کالاها و اجناسِ کسى  را که احتکار کرده ، در معرض دید و خرید توده مردم درآر .
۱۱۹ . مَن أَضَرَّ بالنّاسِ فی أَسْواقِهِم فاجْلِدْهُ ؛هرکس را که به بازار مردم آسیب وارد سازد ، تازیانه بزن .
۱۲۰ . لا تَدَع فی الصَیارَفة إلاّ المُسلمین ؛[۲۷]در بازارصَیْرفى ‏ها جز مسلمانان را باقى  مگذار .
۱۲۱ . لا تَدَع أَحَداً یُظهِر الرِّبا ، فَیَمْنَع البَرَکةَ ، فإذا مُنِعَ الخیرُ کانتِ السِنُونُ جَدْبَةً ؛نگذار کسى  ربا را رواج دهد ؛ چراکه این کار ، برکت را از بین مى ‏برد وآن گاه که خیر و برکت از میان رفت ، خشکسالى  پدید مى ‏آید .
۱۲۲ . مَن دُعِیَ إلیکَ فَأَبى  ، فاسْجِنْهُ ؛هرکه نزدت احضار شود و از آمدن روى  برتابد ، زندانى ‏اش ساز .
۱۲۳ . عَلِّمِ النّاسَ العدلَ فی الأَهْلِ والوَلَد ؛عدالت ورزیدن نسبت به زن و فرزند را به مردم بیاموزان .
۱۲۴ . لِلرَّجُلِ أَن یَتَزَوَّجَ أَرْبعاً ، فإن لم یَفْعَل ، فَلَهُ أن یَفْعَلَ فی لیلةِ کلِّ واحدةٍ مِنهنّ ما أَحَبّ ؛مَرد مى ‏تواند چهار زن بگیرد [ و هر شب را به نوبت در خانه یکى  از آنهابماند ] اگر این کار را نکرد [ و مثلاً دو زن گرفت ] شب‏هاى  اضافى  رامى ‏تواند در خانه هر کدام از آنها که دوست مى ‏دارد ، سپرى  سازد .
۱۲۵ . لا ضَرَرَ ولا إضْرارَ ؛ضرر و زیان به خود و دیگرى  ، ممنوع است .
۱۲۶ . المُضارَبَة لِغیر السُنّة فی النار ؛مضاربه ‏اى  که بر اساس سنّت نباشد ، انسان را دوزخى  مى ‏سازد .
۱۲۷ . لا یَنام الرَّجُلُ بَیْنَ حُرَّتَیْنِ ، ولهُ أنْ یَنامَ بَیْنَ إِ مائِهِ ؛شخص نباید میانِ دو زنِ آزادش بخوابد ، او مى ‏تواند میان کنیزانش بخوابد .
۱۲۸ . لا یُظْهِر الرَّجُلُ عَوْرَتَه لِحُرَّة ، ولا یُنْفِق على  أَمَتِهِ کَنَفَقَتِهِ عَلى  الحُرَّة ؛شخص نباید عورتش را براى  زنى  (به جز همسرش ) بنمایاند ، و برکنیزش آن گونه که بر زن آزاد نفقه مى ‏پردازد ، هزینه نکند .
۱۲۹ . لا یَتَطَهَّرْ بِحَیْثُ تَراهُ الحُرَّةُ إلاّ من علَّة ؛مرد نباید در جایى  طهارت کند [ و عورتش را بشوید ] که زنى  (به جزهمسرش) او را بنگرد مگر به جهت عذرى  .
۱۳۰ . الأَمَةُ المُؤمِنَة ، خیرٌ من الحُرَّةِ العاصیة ؛کنیز مؤمن ، بهتر از زنِ آزاد عاصى  (سرکش) است .
۱۳۱ . لِلوَلَدِ نَفَقَةٌ وکِسْوَةٌ حتّى  یَسْتَغْنِیَ ، فَأمّا القَرابَةُ فَتُوصَلُ ما لم تکُن قَطیعَتُهم مِن کُفْر ؛نفقه و پوشاک فرزند تا زمانى  است که وى  بى ‏نیاز شود ، امّاخویشاوندان ، باید تا آنجا رسیدگى  شوند که از قطعِ پیوند با آنها ، کفر لازم نیاید .
۱۳۲ . الجیرانُ ، یُعادُ مَرِیضُهُم وتُشْهَدُ جنایِزُهُم وتُفْتَقَدُ أَحوالُهُم ؛ فَأَمّا المَمْلوک ، فَلَهُ طَعامُهُ وشَرابُهُ وکِسْوَتُهُ ، لا یُکَلَّفُ ما لا یُطِیقُ ؛
حقّ همسایگان این است که بیمارانشان ، عیادت شوند و در تشییع جنازه‏ هاشان ، شخص حضور یابد و احوالشان پرسیده شود .امّا حقّ برده ، این است که خوردنى  و آشامیدنى  و پوشیدنى ‏اش تأمین گردد ، و کارى  فراتر از توانش از او نخواهند .
۱۳۳ . لا تَتَکَلَّم فی الطَّلاق ، عافِ نَفْسَکَ مِنه ما وَجَدْتَ إلى  ذلک سبیلاً ، فإنْ غَلَبَکَ[۲۸] أمْرٌ علیه فَأَجْرِهِ عَلَى  المِنهاجِ ، وإلاّ انْدَرَسَتْ طُرُقُ المَناهِجِ ؛[۲۹]درباره طلاق سخن مگوى  و تا زمانى  که راه گریزى  مى ‏یابى  خود را از آن مُعاف دار ؛ اگر ناگزیر به انجام آن شدى  ، به روش کتاب و سنّت اجرایش کن وگرنه ، راه‏ هاى  درست از بین مى ‏رود .
۱۳۴ . لا حِمى  إلاّ ظَهْرُ مُؤمن ، وَحریمٌ مِن حِصْنٍ أو نَهَر ؛[۳۰]قرقگاهى  نیست مگر پشتِ مؤمن و حریمِ دژ (قلعه) یا نَهر .
۱۳۵ . الحُرمةُ بینَ النّساء والرجالِ هی الحُجُبُ بینَ الحلالِ والحرامِ ، وحُرمةُ الحُرَمِ کَحُرمةِ ما جاوَزَ الأربَعَ مِنَ الحرائر ؛[۳۱]حریم میان زن و مرد ، همان پرده و مانع است ، و حریم میان حلال وحرام ، مرتعى  ندارد ، و حریمى  است که رَحِم ( خویشاوندان) آن را پدیدمى ‏آورد ، و حریمى  که از ازدواج با چهار زنِ آزاد به وجود مى ‏آید .[۳۲]
۱۳۶٫لا تُبْعِد قولَ أَهْلِ الذَّکاءِ ، تقضِ من غیر فَهْمٍ ؛نظر هوشمندان  [ و نخبگان ] را بعید مشمار ، وگرنه ، نابخردانه حکم خواهى  کرد .
۱۳۷ . « وَقَدْ خَابَ مَنْ حَمَلَ ظُلْماً »[۳۳] وقد حَمَّلْتُکَ مِنَ القضاء ما تَحْتَمِلُ ،وَحَدَّثْتُکَ مِنَ القول ما تَفْهَمُ ، فلا تَضَعْ کتابی مِن یَدَیْکَ حتّى  تَفْهَمَهُ .وَاکْتُب إلیَّ بِما یَرِدُ علیکَ مِنَ النوازِلِ ، وما فَعَلْتَ فی السُّوق ؛«نا امید است آن که با بارى  از ظلم و ستم به پیشگاه الهى  رود» . پاره ‏اى  ازاحکام قضاوت را برایت بیان داشتم و سخنانى  را باز گفتم که در آنهابیندیشى  ، پس تا آنها را نفهمیده ‏اى  این نوشته را بر زمین مگذار .حوادثى  که برایت پیش مى ‏آید ، برایم بنویس [ و نیز ] عملکردت را دربازار برایم گزارش کن .
۱۳۸٫وَمَن اخْتَرْتَ بعد الخائنِ ابنِ هَرَمَة، فانْقُل إلیه رِزْقَهُ ؛[۳۴]
پس از ابن هرمه خائن ، هرکه را بر امر بازار گماردى  ، رزق (و حقوق) اورا برایش بفرست .
۱۳۹ . وقد وجَّهْتُ إلیک مِن مالی عشرین دیناراً وخَمْسَ أَواقٍ مِنَ الفِضَّة ، لِبناءالمسجد الّذی فی طریقِ المارّة ، فإن عَجزْتَ فَمُر ابنَ حکیم یَتَوَلاّه ؛ فإن نَفَدَت النَفَقَةُ ، فاکْتُب إلَیَّ أُنْفِذْ إلیک .واحذَر التزاویق والشرافات فإنّ المساجدَ حِمَى  اللّه‏ .از مالى  که در دستم هست ، ۲۰ دینار و ۵ اَوقیه نقره[۳۵] برایت فرستادم تادر طریق رفت و آمد مردم ، مسجدى  را بسازى  ، اگر این کار را نتوانستى  ازابن حکیم بخواه که عهده ‏دار آن شود ، و اگر این پول‏ها تمام شد ، برایم بنویس تا برایت بفرستم .از نقش و نگار و کُنگُره ،[۳۶] بپرهیز ؛ چراکه مساجد قرقگاه خداست .
۱۴۰ . واللّه‏ یُفِیْکَ أَجْرَکَ ویُثیبَکَ بِأَحْسَنِ أَعْمالک ؛خدا اجرِ کامل ارزانى ‏ات دارد و به بهترین اعمالت ، پاداشت دهد

والسلام علیک ورحمةُ اللّه‏ وبرکاتُه ؛

سلام بر تو و رحمت و برکاتِ خدا بر تو باد .

منابع و مآخذ

۱ . دستور معالم الحِکَم ومأثور مکارم الشِیَم ؛ قاضى  محمّد بن سلامه قُضاعى (م۴۵۴ه) طبع محمّد سعید رافعى  ـ المکتبة الأزهریّة ـ مطبعة السعاده ،مصر ۱۳۳۲ه .
۲ . دعائم الإسلام ؛ قاضى  نُعمان بن محمّد مصرى  (م۳۶۳ه) چاپ مصر .
۳ . غُرَر الحِکَم ودُرَر الکَلِم ؛ آمدى  ، مکتب الإعلام الإسلامى  (دفتر تبلیغات اسلامى ) قم ، ۱۴۱۳ .
۴ . قضاء حقوق المؤمنین ؛ سدید الدین بن طاهر صورى  (از عالمان قرن ۶)تحیق : حامد خفّاف ، مؤسّسه آل البیت ، قم ۱۴۰۸ه .
۵ . مستدرک الوسائل ؛ میرزا حسین نورى  ، مؤسسه آل البیت ، قم ۱۴۰۰ه .
۶ . نهج السعادة فی مستدرک نهج البلاغه ؛ شیخ محمّد باقر محمودى  ، چاپ
اوّل ، نجف ۱۳۶۷ه .

[۱] .  این سخن ، در «دستور معالم الحکم : ۷۳» با تکمله‏اى  آمده است .
[۲] .  دستور معالم الحکم : ۷۶ با اندکى  اختلاف .
[۳] .  دعائم الإسلام ۲ : ۴۸۷ ، رقم ۱۷۴۱ ؛ نزدیک به این حدیث در «دستور معالم الحکم : ۷۲» هست .
[۴] .  در «دعائم الإسلام ۲ : ۴۸۷ ، رقم ۱۷۴۱» واژه «ووَفِّ» ضبط است و عطف بر حدیث پیشین مى ‏باشد .
[۵] .  دعائم الإسلام ۲ : ۴۸۷ ، رقم ۱۷۴۱ .
[۶] .  همان ، بدونِ عبارت «صِلْ من قطعک» .
[۷] .  همان ، با افزودنِ عبارتِ «وکافِ من أحسن إلیک» ؛ دستور معالم الحکم : ۶۹ .
[۸] .  دعائم الإسلام ۲ : ۵۸۷ ، رقم ۱۷۴۱ (و ص۵۳۴ ، رقم ۱۸۹۹) .
[۹] .  همان ، عطف بر حدیث سابق .
[۱۰] .  همان ؛ و بنگرید به ، دستور معالم الحکم : ۶۹ .
[۱۱] و۷ .  همان .
[۱۲]
[۱۳] .  در نسخه خطّى  «لا تناج» ضبط است .
[۱۴] .  در «دعائم الإسلام ۱ : ۲۲۶» و در«مستدرک الوسائل ۱۳ : ۹۳ ، حدیث ۱۴۸۶۸» و نیز جلد ۲ ،ص۴۵۰ ، حدیث ۲۴۳۵ به نقل از این نامه حضرت ، آمده است : إیّاک والنوح على  المیّت بِبَلَدٍ لک فیه سلطان .
[۱۵] .  در دعائم الإسلام ، این گونه ضبط است ؛ و در نسخه خطّى  «فیه» مى ‏باشد .
[۱۶] .  در «دعائم الإسلام ۲ : ۵۳۰ ، رقم ۱۸۹۰» افزون بر این عبارت ، آمده است : وَإلاّ فاللّهُ خَصْمک وطالبُک ، لا تُوَلِّ أَمْرَ السوقِ ذا بدعة وإلاّ فأنت أعلم ؛ وگرنه خدا دشمن توست و بازخواستت مى ‏کند ؛ بدعت‏گذار را بر امر بازار مگمار وگرنه خود بهتر دانى  .
[۱۷] .  دستور معالم الحکم : ۷۲ .
[۱۸] .  در «دعائم الإسلام ۲ : ۵۳۱ ، رقم ۱۸۹۲» عبارت «إلى  یوم القیامه» بر آن افزوده شده است .
[۱۹] .  دعائم الإسلام ۲ : ۵۳۱ ، رقم ۱۸۹۲ .
[۲۰] .  در دعائم الإسلام «منبوح» ضبط است .
در «المعجم الوسیط» آمده است : شَبَحَ الشَخْصَ : مَدَّهُ لِیَجْلِدَه أو مَدَّه کالمصلوب ؛ شخص را درازکرد تا تازیانه بزند یا او را به شکل شخص به صلیب کشیده شده ، درآورد .
[۲۱] .  در دعائم الإسلام افزون بر این آمده است : أو ملبس أو مفرش .
[۲۲] .  در دعائم الإسلام «غیر ابن هرمه» ضبط است ، و عبارت داخل پرانتز از این مأخذ مى ‏باشد .
[۲۳] .  ظاهر چنین است ، در نسخه خطى  «فإنّه» ثبت است و در دعائم الإسلام مى ‏خوانیم : فإن رأیتَ به طاقةً أو استطاعة فاضربه ؛ اگر طاقت و توانایى  در او دیدى  ، تازیانه ‏اش بزن .
[۲۴] .  بنگرید به ، دعائم الإسلام ۲ : ۵۳۱ ، رقم ۱۸۹۰ با اندکى  اختلاف و اضافات .
[۲۵] .  ضبط درست به نظر چنین است . در نسخه خطّى  «طرف القامه» ضبط است .
[۲۶] .  در «دعائم الإسلام ۲ : ۳۶ ، رقم ۸۰» این حدیث با اتصال به حدیث پیشین ، با این لفظ است : … ثمّ عاقبه بإظهار ما احتکر .
[۲۷] .  در «دعائم الإسلام ۲ : ۳۸ ، رقم ۸۰» آمده است : امام على   علیه ‏السلام در نامه‏اى  به رفاعه ، او را امر کرد که
اَهل ذمه را از صرف [ معامله طلا و نفره و ... ] طرد کند .
[۲۸] .  در نسخه خطى  «علیک» ضبط است .
[۲۹] .  در «دعائم الإسلام ۲ : ۱۷۶ ، رقم ۶۳۴» آمده است : اگر آن بر تو چیره شد ، به باقوام‏ترین روش آن را برافراز ؛ چراکه شیوه‏ هاى  [ درست ] ازدواج و طلاق از میان رفت و بدعت‏گذاران آن را تغییر دادند .
[۳۰] .  دستور معالم الحکم : ۱۳۷ با اندکى  اختلاف .
[۳۱] .  همان (در این مأخذ ، این حدیث ، در ادامه روایت سابق است) .
[۳۲] .  ترجمه با توجّه به متنِ کتاب «دستور معالم  الحکم : ۱۳۷» صورت گرفت .
[۳۳] .  سوره طه ۲۰ آیه ۱۱۱ .
[۳۴] .  در «دعائم الإسلام» ۲ : ۵۳۱ ، رقم ۱۸۹۰» این سخن ، بعد از فقره ۱۰۶ با این لفظ آمده است :واکتب إلیّ بما فعلتَ فی السّوق ، وَمَن اخترتَ بعد الخائن ، واقطع عن الخائن رزقه .
[۳۵] .  هر اَوقیه معادل ۵/۷ مثقال ۲۸ گرم است (م) .
[۳۶] .  کُنگُره : دندانه ، دندانه سر دیوار … دندانه‏ هاى  مثلث یا نیم دایره که از گِل یا سنگ یا آجر بر بالاى دیوار یا برج و بارو مى ‏سازند فرهنگ فارسى  عمید ، واژه کنگره .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


+ شش = 10

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>