پاسخ نامه نهم . میوه علم ، عمل است-آیین حق

پاسخ نامه نهم . میوه علم ، عمل است-آیین حق

میوه علم ، عمل است

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

 ستایش خداى  را که پروردگار جهانیان است و درود و سلام بر بهترین آفریدگانش
محمّد و خاندان پاکش .. .حضرتِ عالم علاّمه ، شیخ «ص» (خدا بر عزّتتان بیفزاید و شما را با محمّد و اهل بیت پاک آن حضرت محشور گرداند) سلام و رحمت و برکاتِ خدا بر شما باد …از عواملِ شادمانى  و فزونى  محبّت و احترامِ من نسبت به شما و اینکه از شماخوشم مى ‏آید و به دلم مى ‏نشینید ، همین اهتمامِ آشکارتان به معرفت حقایق و کشفِ دقایق است که روز به روز در شما تجلّى  مى ‏یابد . این سعى  و خواستِ شما ، تنها براى شادمانى  فکرى  نیست ، بلکه بسترسازى  براى  التزام به آن است

و اینکه در منظومه کلّى  در بناى  معرفتى  و فکرى  و اعتقادى  (سپس ایمانى ) جایگاه طبیعى ‏اش را به آن بدهید ؛ و این موقعیّت ، جهت ‏گیرى  و سلوک و التزام عملى  و کاشتى  را عاید سازد که برایتان خیرات را برویاند و دستاوردش ـ إن شاء اللّه‏ ـ حسنات و پاداش‏ها باشد … و این [ توفیق بزرگ ] نیست مگر بدان جهت که شما در سایه‏ سارِ درختِ ولایت درآمدید ، درختى  که خدا آن را غرس کرد ، و رسول خدا  صلى ‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  آن را در بر گرفت و از آن مراقبت نمود و اولیاى  خدا با خون‏ها و اشک‏ هاشان آن را پروراندند و شما شاخه‏ هاى آن را گرفتید و به میوه‏هاى  آن دست یافتید ؛ ثمراتى  که ـ اگر خدا بخواهد ـ شما را به بالاترین درجات اوج مى ‏دهد و به ناب‏ترین آرزوها مى ‏رساند ؛ خداى  متعال این رستگارى  بزرگ را ارزانى ‏تان کند و برایتان مبارک گرداند .از خداى  متعال مسئلت داریم که همه ما را از وارثانِ « جَنَّةَ النَّعِیمِ » (بهشت پُرنعمت) قرار دهد و همه‏ مان را با محمّد و خاندانِ پاکش محشور گرداند …[ خداى  متعال فرمود : « وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ » ؛ نعمتم را بر شما تمام گردانیدم ]برادر گرامى ‏ام ، … خداى  متعال ، با این توفیقى  که به شما داد (اینکه به کشتى  نجات سوار شوید و از باب «حطّه» درآیید و به «ثَقَلین» ـ ریسمانِ الهى  که از آسمان به زمین کشیده شده و عترت پیامبر و اهل بیت آن حضرت ـ چنگ آویزید) نعمت را بر شماتمام و کامل گردانید ، پس بر شما و ماست که شکرِ این نعمت را به جاى  آوریم . و شکر این نعمت به این است که ارزش آن را بشناسیم و بر آن محافظت کنیم .سپس راهى  را که خدا از مردم خواسته در سایه آن (و از این مسیر) راه بپیمایند ، درپیش گیریم … ؛ زیرا این ، همان مسیرى  است که رهروان را سزامندِ دریافتِ عطاها واَلطاف و برکات الهى  مى ‏سازد [ در پرتو برکتِ پیمودنِ ] این طریق است که خدا بر علم و عمل و توفیقِ آنها مى ‏افزاید و نیرومند و ثابت قدمشان مى ‏سازد ، بر اساسِ این قاعده قرآنى  که فرمود : « لَئِنْ شَکَرْتُمْ لأَزِیدَنَّکُمْ » ؛ اگر شکرگزار باشید [ نعمت‏ها را ] بر شماافزون سازیم .

۱ . [ نَصب و نواصب ]

برادر گرامى  و ارجمندم ، عالم والاتبار ، … از نَصْب و ناصبى ‏ها سؤال کردى  واینکه آیا این عنوان بر اهل سنّت راست مى ‏آید یا نه ؟ پاسخ در ضمن چند نکته ذیل روشن مى ‏گردد :۱ . نَصْب ، همان اِعلانِ دشمنى  با اهل بیت  علیهم ‏السلام  و اظهارِ کینه و نفرت نسبت به آنهاو جنگ با آنان است و کسانى  را در برمى ‏گیرد که بکوشند نامِ اهل بیت  علیهم ‏السلام  را از یادهاببرند و نورشان را خاموش سازند و فضائل آنها را تکذیب کنند و دشمنان شان را برآنان مقدّم بدارند …و خوارج که دشمنى ‏شان را با حضرت على   علیه ‏السلام آشکار ساختند و کسانى  که درنهروان با آن حضرت جنگیدند و آنان که هم رأى  و هم مسلک اینان ‏اند ، بارزترین مصادیقِ نَصب به شمار مى ‏آیند …امام على   علیه ‏السلام فرمود :یَهْلِکَ فِى َّ اثْنان : مُحِبٌّ غال ، ومُبْغِضٌ قال ؛[۱]درباره من دو نفر (و دو گروه) هلاک مى ‏شوند ؛ دوست دارنده‏اى  که غُلُو(زیاده‏روى ) مى ‏کند و کینه ‏توزى  که ناسزایم گوید .

۲ . [ محبّت اهل بیت ]

حبّ اهل بیت جزوِ دین اسلام است … و خداى  متعال همه انسان‏ها را به آن امر کرده و اَحادیث شریف به آن گویاست . این حقیقت از خورشید نمایان‏ تر و از دیروز
آشکارتر مى ‏باشد و گمان نمى ‏کنم نیازى  باشد که شواهدى  از آیات و روایات را ـ دراین زمینه ـ برایتان بیاورم .

۳ . [ دوستداران مقصِّر ]

عمومِ اهل سنّت ، اهل بیت  علیهم ‏السلام  را دوست مى ‏دارند و ظلم و ستمى  را که بر آنان رفت برنمى ‏تابند ، لیکن در حقّ آنان  علیهم ‏السلام  کوتاه نگرند و آنان را از مراتبى  که خدابرایشان آراسته پایین مى ‏آورند ؛ چراکه ویژگى ‏هایى  را که خدا به آنان بخشیده وفضایل و کراماتى  را که بدین وسیله گرامى ‏شان داشته ، از اهل بیت  علیهم ‏السلام مى ‏زدایند وآنان را همسان دیگران قرار مى ‏دهند ، بلکه دیگران را بر آنها مقدّم مى ‏دارند . با اینکه آیاتِ قرآن و روایاتى  که از رسول خدا  صلى ‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  رسیده ، عظمتِ فضل (وبرترى ) آنان را گویاست و بالاترین مراتب و والاترین مقامات و مناصب را ـ در دنیا وآخرت ـ براى  آنان ، اثبات مى ‏کند . شرح این سخن به طول مى ‏انجامد و گمان دارم شما از این دست ‏آموزه ‏ها ،آگاهى ‏هاى  فراوان [ در خاطر ] دارید .در تقصیرِ اهل سنّت نسبت به اهل بیت  علیهم ‏السلام  همین شاهد بسنده است که آنها مقامِ امامت را از آنان سلب مى ‏کنند ؛ مقامى  که به حدیثِ غدیر و آیه ولایت براى  آنان ثابت است :« إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَهُمْ رَاکِعُونَ » ؛[۲]همانا ولى  (و سرپرستِ شما) خدا و رسولِ اوست و آن ایمان آورانى  که نماز رابه پا مى ‏دارند و در حال رکوع زکات مى ‏پردازند .این مقام ، به وسیله احادیثِ فراوانى  براى  اهل بیت  علیهم ‏السلام  به اثبات مى ‏رسد ، از جمله این سخن پیامبر  صلى ‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  که فرمود :یکون بعدی اثنا عشر أمیراً[۳] أو خلیفة ؛[۴]پس از من ، دوازده اَمیر یا خلیفه هست . این روایات ،سواى  احادیث بسیارى ‏اند که معاویه (و غیر او) کوشیدند آنها را ازبین ببرند یا تحریف سازند یا به دیگران نسبت دهند ، بلکه روایاتِ مشابه آنها را درحقّ دشمنانِ اهل بیت  علیهم ‏السلام  جعل کنند .فشرده سخن این است که : تقصیر در حقّ اهل بیت  علیهم ‏السلام  مسئله آشکارى  است وبیشتر در زمان‏هاى  گذشته پدید آمد و بسیارى  با حُسنِ نیّت (و غفلت از حقیقتِ ماجرا) آن را از پیشینیان برگرفتند . اگر اهل سنّت ، حقیقتِ امر را بدانند ، آن را پس مى ‏زنند و محکوم مى ‏کنند …از این روست که فقهاى  شیعه به بطلان اَعمالِ اهل سنّت فتوا نمى ‏دهند و بر سنّیانى که شیعه مى ‏شوند ، اعاده عبادات (نماز ، روزه ، حجّ و …) را واجب نمى ‏دانند ، لیکن التزام به فقه اهل بیت را ـ از لحظه انتقال به تشیّع و پس از آن ـ واجب مى ‏شمارند و بر این حکم ، ادلّه صحیح و خردپسندى دارند که کتاب‏هاى فقه استدلالى  ، عهده‏دار بیانِ آن است . برادر اندیشمند و نجیب و عالم بزرگوار … دوست ندارم پرحرفى  کنم ، از نامه‏ات دریافتم که خواهانِ کتاب‏هایى  در فروع عملى  فقهى  ، هستى  ، از بعضى  از برادران خواستم که بعضى  از آنها را برایت بفرستند تا بر آنها آگاهى  یابى  و این کار ، زمینه مناسب را فراهم آورد تا بتوانى  مسائلى  را که نیاز دارى  از آنها برگیرى  تا زمانى  که مرجع [ خود را ] مشخّص سازى  ، همو که در آینده باید از او فتوا بستانى  …امّا کتاب‏هاى  اعتقادى  ، فراوان‏ اند . درصدد هستم دسته‏اى  گوناگون از آنها را برایت گلچین کنم ، چراکه هر گلى  بویى  دارد و هر شکوفه‏ اى  داراى  زیبایى  خاصّخودش است … لیکن تقاضا دارم که مرا مهلت دهى  تا به شهرِ خود و کتاب‏خانه‏ ام بازگردم ؛ زیرا در زمانِ حاضر ، از آنجا دورم .در پایان ، هزاران درود و سلام ، بر تو باد اى  برادرِ فاضل و بر کسانى  که دوست مى ‏دارى  …این نامه در تاریخ ۱۸/۲/۱۴۳۱ هجرى  ، مطابق با ۳/۲/۲۰۱۰ میلادى  نوشته شدجعفر مرتضى  عاملى
[۱] .  شرح نهج البلاغه ابن اَبى  الحدید ۲۰ : ۲۲۰ ؛ نیز بنگرید به ، التحفة السنیّة (نسخه خطّى ) : ۹۲ ؛ بحار
الأنوار ۳۴ : ۳۰۷ ، حدیث ۱۰۷۲ .
 [۲] .  سوره مائده ۵ آیه ۵۵ .
 [۳] .  کتاب الغیبة نعمانى  : ۱۲۲ .
 [۴] .  بنگرید به ، صحیح مسلم ۶ : ۳ ـ ۴ ؛ سنن اَبى  داود ۲ : ۳۰۹ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


هفت + 8 =

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>