پاسخ نامه هفتم-آیین حق

 پاسخ نامه هفتم-آیین حق

 

[ شما در دنیا آزاده ‏اید و در آخرت سعادتمند ]

 بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم
ستایش خداى را که پروردگار جهانیان است و صلوات و سلام بر محمّد و خاندانِ
پاکش باد ؛ به ویژه على ، امیرالمؤمنین و امامان مبارک از فرزندانِ او .. .برادر بزرگوار ، عالم فاضل ، مؤیّد کامل ، شیخ «ص» همواره مؤیّد و ثابت قدم باشید .. .
سپاس خداى را که ما و شما را بر خیر و هدایت و محبّتِ محمّد و اهل بیت پاک آن
حضرت ، گرد آورد . از خدا مى‏ خواهیم که ما و شما را از حق‏ جویان قرار دهد و از
کسانى که به حق دست یافتند و بدان عمل کردند و از آن دفاع نمودند ؛ چراکه او
شنواى نزدیک و اجابتگر دعاست …

[ انتخاب میان بهشت و دوزخ ]

 

برادر گرامى ‏ام … سخنت که خود را میان بهشت و دوزخ (در حال انتخاب) یافتى ،
مرا به یاد حُرّ بن یزید ریاحى انداخت ، آن هنگام که وى در کربلاء در سپاه یزید بود ، و[ ناگهان ] لرزه بر اندامش افتاد …یکى ازهمراهان [ خویشاوندانش ] به او گفت : رفتارت انسان را به شک مى ‏اندازد !هیچ گاه تو را این گونه ندیده بودم ! اگر از من مى‏پرسیدند که شجاع‏ترین اهل کوفه کیست ؟ جز نامِ تو را بر زبان نمى‏ آوردم ، این چه حالى است که در تو مى ‏بینم ؟!حُرّ گفت : به خدا سوگند ، خود را در میان بهشت و دوزخ مُخیَّر مى ‏بینم و به خداسوگند ، چیزى را بر بهشت نگزینم ، هرچند قطعه قطعه و سوزانده شوم ، سپس اسبش را سوى حسین  علیه ‏السلام تاخت در حالى که دستش را بر سر گرفته بود و مى ‏گفت :پروردگارا ، سویت باز مى ‏گردم ، توبه‏ام را بپذیر ! من قلبِ اولیاى تو و دل فرزندانِ دخترِ پیامبرت را ، لرزاندم .
 چون به آنان نزدیک شد ، سپرش را واژگون ساخت ، گفتند : امان مى ‏خواهد ، تا
اینکه او را شناختند ، به حسین سلام داد و گفت :اى فرزند رسول خدا ، خدا مرا فدایت گرداند ! من همانم که تو را ازبازگشت به مدینه بازداشتم و در این راه حرکت دادم و در این مکان درآوردم ! سوگند به خداى یکتا ، هرگز گمان نمى ‏کردم که این قوم ،آنچه را بر ایشان عرضه دارى ، رد کنند ؛ اگر گمان مى ‏کردم که آنان شنواى تو نیستند به این کار دست نمى‏ یازیدم . اکنون از کرده خودپشیمانم و آمده‏ ام تا سوى خدا توبه کنم و جانم را فدایت سازم تاپیشاپیش تو بمیرم ، آیا راه بازگشتى برایم هست ؟امام  علیه‏ السلام فرمود : آرى ، خدا توبه‏ات را مى ‏پذیرد و تو را مى ‏آمرزد ، فرودآى .[۱]

 

[ تو آزاده‏ اى همان گونه که مادرت تو را حُرّ نامید ]

 

روایت شده که حُر به امام حسین  علیه ‏السلام گفت : اى فرزند رسول خدا ، من نخستین کسى بودم که بر تو برآشفتم ، اجازه ده تا اوّلین جاى فداى تو باشم و نخستین کسى که فرداى [ قیامت ] با جدّت مصافحه کند . حُر از امام حسین  علیه‏ السلام براى جنگ اجازه خواست و آن حضرت اجازه‏اش داد . وى جنگ سختى کرد ، او و زُهَیر بن قَیْن یورش مى ‏آوردند ، هرگاه یکى از آن دو حمله مى ‏کرد و در میان آنان گیر مى ‏افتاد و فریادرس مى‏ خواست ، دیگرى یورش مى ‏آورد واو را رها مى ‏ساخت .آن دو ، ساعتى این کار را کردند تا اینکه اسب حُر پى شد و حُر ، پیاده به نبردپرداخت ، پیاده‏ نظام بر او یورش آوردند و شمارِ آنها فزونى یافت تا اینکه حُر را از پادرآوردند .اصحاب امام حسین  علیه ‏السلام او را بر دوش گرفتند تا اینکه پیش حضرت  علیه‏ السلام نهادند درحالى که رَمَقى در جان داشت و خونش [ بر زمین ] مى‏ ریخت . امام حسین  علیه ‏السلام خاک‏هارا از صورتش مى‏ زدود در حالى که مى ‏فرمود : خوشا به حالت اى حُر ، تو آزاده‏اى ،همچنان که مادرت  تو را حُر نامید ، تو در دنیا آزادْمَردى و در آخرت سعادتمند .اى عالم گران‏قدر ، خدا تو را ثابت قدم بدارد و در پناه خود حفظ کند و با کسانى که دوست دارى و به آنان ارادت مى ‏ورزى ، محشور سازد .من از ته قلب ، این عقل وزین و قلب پر از نورِ هدایت را به  تو تبریک مى‏ گویم ونیز بسیار ارج مى ‏نهم این جهاد اکبرى را که تو با نفست (بر ضدّ همه موانع ودل‏سردى ‏ها و اغواگرى‏ ها) در پیش گرفته‏ اى و راه پُرخارى را براى نفس برگزیدى ؛تو از کسانى هستى که دعوت پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله را اجابت کردند ، دعوتى که پیامبر آن را براى مردم اعلان داشت ؛ آن گاه که گروهى را به جنگى فرستاد و هنگامى که بازگشتند ، به آنان فرمود :مرحبا به قومى که جهاد اصغر را انجام دادند و جهاد اکبرشان باقى ماند !گفتند : اى رسول خدا ، جهاد اکبر چیست ؟فرمود : جهاد با نفس .[۲]گوارا و نوش‏جانت باد این مقام باعظمت ، که نزد خدا و رسول به آن دست یافتى ،مقام مجاهدان با نفس و پیروزمندانِ این میدان .. .
براى خودم و تو کارى از دستم برنمى ‏آید جز اینکه دعا کنم خدا شما و ما را به قول
ثابت (در حیات دنیا و روزى که گواهان برخیزند) ثابت قدم بدارد .حضرت علاّمه ، نمى ‏خواهم پُرحرفى کنم … قلبم آکنده از سرور است و در شوق دیدارت آرام و قرار ندارد ؛ به تو افتخار مى‏کنم به عنوان یک برادر دینى ـ در راه خدا ـو به عنوان یک دوستِ مُخلص و باوفا و عالم عامل ، و انسانى بزرگ و کامل ـ که به راه رشد و صواب دست یافته است ـ و مجاهدى دلیر ، جز اینکه دوست مى ‏دارم این نامه را برایت بفرستم و بیش از پیش بر ضرورت فرستادنِ سؤال‏هایت تأکید کنم و اهتمام به این کار را خواستار باشم ؛ چراکه این گونه پرسش‏ ها ، مرا خوش‏حال مى ‏سازد و برمحبّت و دوستى ‏ام مى ‏افزاید …سلام بر تو و بر همه کسانى که دوست مى ‏دارى ، و رحمت و برکات خدا بر شماباد .سپاس خداى را و صلوات و سلام خدا بر بندگانِ برگزیده‏اش محمّد و خاندان پاکش .

برادرت جعفر مرتضى حسینى عاملى

این نامه نگاشته شد در روز دوشنبه ۲۵/۱/۲۰۱۰ میلادى

مطابق با ۹/۲/۱۴۳۱ هجرى

[۱] .  بنگرید به ، الإرشاد ۲ : ۹۹ ؛ إعلام الورى ۱ : ۴۶۰ ؛ بحار الأنوار ۴۵ : ۱۱ .

 [۲] .  معانى الأخبار : ۱۶۰ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


− 2 = یک

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>