پیش گفتار -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

پیش گفتار -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

نویسنده:استاد سید على شهرستانى
ترجمه:بخش فرهنگى مؤسسه حضرت امام هادى علیه الصلوة والسلام .این اثر را تقدیم مى‏ دارم به :جَدّم ، رسول خدا ؛و به مادرم ، فاطمه زهرا ؛و به پدران گرامى‏ ام ، امامان اهل بیت ؛و به فرزندان ستمدیده از نسل على و فاطمه ؛و به همه کسانى که خواستار آگاهى بر حقایق تاریخى با روح علمى‏ اند .مؤلف
مسئله ازدواج اُمّ کلثوم ، در طول تاریخ ، دستاویزى براى مخالفانِ مکتب اهل بیت  علیهم ‏السلام قرار گرفته است و آن را براى مشروع دانستن ماجراى خلافت ـ پس ازپیامبر  صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله  ـ به کار مى‏ برند ؛ اینکه امام على  علیه ‏السلام رابطه ‏اى گرم و صمیمى با عمر داشت تا آنجا که با اشتیاق دختر خردسالِ خویش را به همسرى خلیفه درآورد و افتخار پدرْزنِ خلیفه بودن ، نصیب او شد .

پژوهش‏گران اهل سنت هم‏ اکنون نیز به این ماجرا دامن مى‏ زنند و شرافتى بس بزرگ مى‏ دانند که خلیفه ‏اى چون عمر از سیمین ‏تنان گستره حکومتِ خویش چشم فرو پوشد و به جهت پیوند دوستى و علاقه قلبى با امام على  علیه ‏السلام پیشنهاد آن حضرت را براى ازدواج با دخترش بپذیرد .در کتاب «مقام صحابه و زندگى خلفاء راشدین در یک نگاه» مى‏ خوانیم :حضرت على به حضرت ابو بکر و عمر و عثمان بیعت نموده … و آنهارا به عنوان اولى الأمر پذیرفته … و حضرت على دخترش (اُمّ کلثوم) رابه حضرت عمر داده است … و نتیجه این ازدواج پسرى به نام زید ودخترى به نام رقیه بود[۱] .و در کتابِ «خلافت و انتخاب» آمده است :علامه شبلى در کتاب «الفاروق» … مى‏ نویسد :… رابطه دوستى و اتحاد بین آن دو به حدى محکم بود که حضرت على دخترش را ـ که از بطن فاطمه زهرا (رضى اللّه‏ عنها) بود ـ به حباله نکاح فاروق اَعظم درآورد[۲] .اندیشمند سترگ و نویسنده ژرف ‏نگر ، حجة الاسلام والمسلمین ، استاد سید على شهرستانى ـ که از مرزبانان راستین آیین ناب محمّدى و حریم اعتقادى مکتب تشیُّع به شمار مى‏ رود ـ به واکاوى این نسبت (و درستى یا نادرستى ازدواج اُمّ کلثوم با عمر)مى‏ پردازد و حقایقِ زیادى را در این راستا روشن مى‏ سازد و ابعاد این موضوع را ازدیدگاه‏ ها و زاویه‏ هاىمختلف وارسى مى‏ کند و با نگاهى فشرده به همه جوانب این ازدواج دست‏مایه و نتیجه ‏اى بس ارزشمند را در اختیار پژوهش‏گران و عالمان دین قرار مى‏ دهد .بارى ، این ازدواج را هاله‏اى تاریک در بر گرفته است و مسائل گوناگونى پیرامون آن مطرح مى‏ باشد که تناقض‏ گویى‏ هایى را به همراه دارد و التزام به آنها بس دشوار به نظر مى‏ رسد .مطالب پیرامون این ازدواج که استاد شهرستانى با تیزبینى به آنها مى‏ پردازد ،بیان‏گر حقایق دردناکى است که وجدان هر انسان آزاده و پاک را مى‏ آزارد ، و زخمى بر
جان و دل زنان با ایمان ونیک سرشت مى‏ نهد که التیام نمى‏ یابد ، و سند بطلانى برخلافتِ فرد هوس باز و زن باره‏اى است که فرهنگ جاهلیّت در تار و پود وجودش موج مى‏ زند و جانش از معارفِ زُلال قرآن و سنّت تهى است .در بینش جاهلى عُمَر ،زنان ، عروسک‏ هایى‏ اند که مى‏ بایست به خدمتِ مردان درآیند و کام آنها را برآورند و در اوقاتِ فراغت مایه سرگرمى‏ شان باشند .در «أنساب الأشراف» آمده است که زنى مى‏ خواست درباره چیزى با عمر سخن بگوید ، عمر او را از خود راند و گفت :إنّما أنتُنَّ لُعَبٌ ! فأقبِلی عَلَى مَغْزلک ، ولا تَعْرِضی فیما لَیْس مِنْ شَأْنک[۳] ؛شما زنان لُعبتگانى بیش نیستید ! برو پشم و نَخَت را بِریس [ تو را چه به این کارها ] در آنچه از شأن تو نیست مپرداز .و به نقل از امّ کلثوم ـ دختر ابو بکر ـ آمده است که در وصف عمر گفت :إنّه … شدیدٌ عَلَى النساء[۴] ؛عمر با زنان برخوردِ تُندى دارد .و آن‏گاه که عُمر ، «عاتکه» ـ دختر زید بن عمرو بن نُفَیل ـ را به زور از ولىّ او گرفت و با عقدِ ولى ، عاتکه همسر عمر شد ، براى هم‏ آغوشى با عاتکه بروى درآمد ، عاتکه او را تن نداد ، عمر با وى درآویخت تا آنکه به زور با او آمیزش کرد[۵] .این در حالى است که پیامبر گرامى اسلام  صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله  مى‏ فرماید :ما أکْرَمَ النساءَ إلاّ کریم وما أَهانَهُنَّ إلاّ لَئیم[۶] ؛جز انسان کریم (و با شخصیّت) زن را گرامى نمى‏ دارد ، و جز شخص پست (و دون مایه) به او اهانت نمى‏ کند .و آن حضرت پیوسته درباره زنان رفتار نیک و ملاطفت ‏آمیز را یادآور مى‏ شد وسرشت لطیف زن را به آنها گوش‏زد مى‏ کرد که مباد آنان زنان را به کارهایى وادارند که در طاقت و توانشان نیست .از ابن عبّاس نقل شده است که پیامبر  صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله  فرمود :خَیرُکم خَیرُکم للنساء[۷] ؛بهترین شما کسانى‏ اند که براى زنان بهترین باشند .جابر از پیامبر  صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله  روایت مى‏ کند که فرمود :اتّقوا اللّه‏ فی النساء[۸] ؛بترسید از خدا درباره (رفتار ناشایست نسبت به) زنان .و روشن است که قرآن کریم نیز از معاشرت به معروف (که همان رفتار مناسب وشایسته و حفظ کرامت انسانى زن است) سخن مى‏ گوید و به گذشت و احسان فرامى‏ خواند .ازدواج عمر با اُمّ کلثوم از جهات بسیارى با اشکالاتِ جدّى همراه است[۹] . عمر ،پیرمردى است ۵۷ ساله که در آستانه یائسگى مردانه قرار دارد و اُمّ کلثوم در آن زمان دخترکى است خردسال و کمتر از ۹ سال که هنوز بالغ نمى‏ باشد !چگونه خِرَد انسانى و غیرت و مهر پدرى اجازه مى‏ دهد که کودکِ لطیف خود را به عقد مردى پیر و تنومند درآورد ، که در پى ارضاى آخرین مراحلِ کامروایى جنسى‏ اش مى‏ باشد ؟!عمر چگونه به خود اجازه مى‏ دهد که به این کار اقدام کند و سرنوشت یک انسان رابه بازى بگیرد و همه آرزوها و امیدها و خواسته ‏هاى دخترکى را که در سال‏هاى آغازین عمر خود است ، فداى هوا و هوسِ خودش سازد ؟!آیا این کار با شأن خلیفه ‏اى که داعیه اصلاح و سامان امت اسلامى را دارد ، سازگارمى‏ باشد ؟ اگر امت اسلام همین رفتار عمر را الگو قرار دهند و این سنتِ عُمَرى رازنده نگه دارند ، آیا چیزى به نام اسلام باقى مى‏ ماند ؟ آیا این رفتار چیزى جز توحُّش و جاهلیّت است ؟آرى ، نویسنده ارجمند ، استاد شهرستانى ، در این اثر ، مانند دیگر آثار خویش به ریشه ‏یابى این مسئله مى‏ پردازد و با وارسى تاریخ ، فقه ، کلام و … کتاب‏هاى اهل سنت را ورق مى‏ زند و از میانِ آنها مطالبى را بیرون مى‏ کشد و آنها را با نظمى بدیع سامان مى‏ بخشد و به نگارش درمى‏ آورد و با این شیوه ، حقایق نابى را در اختیار پژوهش‏گر وخواننده قرار مى‏ دهد .استاد ، با این تکاپو ، بعضى از حروفِ اساسى این رمز را کشف مى‏ کند و قفل‏ هایى از این معما و راز مُهر شده را مى‏ گشاید تا زمینه براى فاش شدن کاملِ آن فراهم آید .در موضوعِ ازدواج امّ کلثوم ، پیش از این نیز آثارى نگارش یافته است[۱۰] و درکتاب‏هاى حدیثى بابى در این زمینه مى‏ توان دید . برخى از اظهاراتِ عالمانِ بزرگ شیعه در این زمینه ـ که اصل این ازدواج را مسلَّم دانسته ‏اند ـ با خدشه ‏ها و نقدهاى جدى همراه مى‏ باشد که در متنِ این کتاب پاره‏اى از آنها آمده است .علامه شعرانى در پى‏ نوشت کتاب «الوافى» (اثر ملا محسن فیض کاشانى) درتعلیقى بر این روایتِ کُلَینى که از امام صادق  علیه ‏السلام نقل مى‏ کند که درباره ازدواج اُمّ کلثوم فرمود :إنّ ذلک فَرْج غُصِبناه[۱۱] ؛این ازدواج ، ناموسى بود که از ما به زور گرفته شد .مى‏ نویسد :والأحْسَن لِمَن لا یَرَى هذا التزویج صحیحاً أن یُنکر أصلَ وُقُوعه ؛ لأنّه غیرُمتواتر مِن طُرُقنا ، ونَقَلَه زبیرُ بن بَکّار وجمیعُ الروایات فی العامّة یَنْتَهی إلیه عَلَى ما قیل[۱۲] ؛کسى که این ازدواج را صحیح نمى‏ داند ، بهتر است اصلِ وقوعِ آن راانکار کند ؛ زیرا روایاتى که از طریق شیعه [ در این زمینه هست ] متواترنمى‏ باشد ، و روایت مربوط به این ازدواج را زُبَیر بن بَکّار نقل مى‏ کند وـ بنابر آنچه گفته‏ اند ـ همه روایاتِ اهل سنّت به او منتهى مى‏ شود .با توجه به اهمیت این موضوع و مطرح شدن آن در ضمن مسائل اعتقادى ، تصمیم گرفته شد که ویرایش جدید کتاب که با عنوان «زواج اُمّ کلثوم (الزواج اللّغَز)» آمده است ، به زبان فارسى ترجمه شود تا براى فارسى زبانان و کسانى که با زبانِ عربى آشنایى کافى ندارند ، سودمند باشد و از اَقوال و سخنانِ زیادى که پیرامون این ازدواج مطرح است ، آگاهى یابند .در پایان ، بخش فرهنگى مؤسسه حضرت امام هادى  علیه‏ السلام بر خود لازم مى‏ داند که
از دانشمند بزرگوار ، استاد سید على شهرستانى که ترجمه این کتاب را اجازه دادند ،تشکر کند و نیز از محقق ارجمند آقاى سید هادى حسینى سپاس‏گزار است که عهده‏ دارِ ترجمه این کتاب گردید و بسى خرسند است که فرهیخته مُعَزَّز ، استاد سید احمد رضا مُعین شهیدى ، با تیزبینى و نکته ‏سنجى به بازخوانى ترجمه پرداخت واصلاحات لازم را یادآور شد . و این اثر با نثرى روان آماده چاپ گشت .از خداى بزرگ مى‏ خواهیم که خدمت‏گزاران دین و سنگربانان تشیّع ، و پیروان ودوستداران ولایت و امامت را در پناه خویش از آفات و لغزش‏ ها مصون دارد وسعادت و رستگارى را نصیبشان سازد .بخش فرهنگى مؤسسه حضرت امام هادى علیه الصلوة والسلام رمضان المبارک سال ۱۴۲۹ هجرى

سخن آغازین

داستان ازدواج اُمّ کلثوم (دخترامام على بن ابى طالب علیه ‏السلام ) با عمر بن خطّاب هرچند وقت یک بار در شبکه‏ هاى اینترنتى و روزنامه‏ ها و مجلات ، بر سر زبان‏ هامى‏ افتد . این ماجرا ، چیز تازه‏اى نیست و از گذشته‏ هاى دور مطرح بوده است .نخستین بار این قضیّه در عهد امام باقر و صادق  علیهماالسلام مطرح شد و تا به امروز ادامه یافت .از آنجا که این مسئله از جهتى با تاریخ و به لحاظ دیگر با فقه و عقاید مرتبط است ،بر آن شدیم تا به اندازه گنجایش وقت ، آن را به همراه ملابسات اجتماعى و تاریخى‏ اش واشکافى کنیم .شایان ذکر است که این پژوهش یک جُستار علمى است امید داریم در سطح دانشگاه‏ ها و در میان فرزانگان مطرح شود . در این زمینه جز [ یارى ] دین خدا[  و  تقرُّب به او را ] نمى‏ جوییم و بیانِ حقایق علمى تاریخى و فقهى و اعتقادى رامد نظر داریم و قصدمان این است که دیگران را بر دیدگاه علماى مکتب اهل البیت  علیهم ‏السلام در این مسئله آگاه سازیم .چراکه مردم با چیزهایى که نمى‏ دانند دشمنى مى‏ ورزند . با روشن شدن نظرِ دیگردر این زمینه چه بسا شایعه پراکنى‏ ها برچیده شود و آتش اطلاع رسانى ستیزه‏ جویانه به خاموشى گراید و موج فاسق و کافر شمردنِ دیگران فرونشیند .
پیداست که اینها همه ، براى خدمت به علم است و بیان حقیقت .
لیکن پیش از بیان حقیقتِ ماجرا ، اشاره اجمالى به اقوال ذکر شده در این مسئله لازم است تا خواننده با آگاهى به آن ، بحث را دنبال کند .

اقوال هشت‏ گانه

در این موضوع، هشت قول وجود دارد که چهار تا از آنها ویژه شیعه است و به قول پنجم و ششم و هفتم بعضى از شیعه وبعضى از اهل سنت قائل‏ اند و قول هشتم میان اهل سنت مشهور مى‏ باشد .

اقوال چهارگانه ‏اى که شیعه بدانها قائل‏ اند

قول اول : عدم وقوع ازدواج میان عمر و اُمّ کلثوم

شیخ مفید (م۴۱۳ه ) در مسائل سرویّه ـ مسئله دهم ـ و همچنین در مسائل عُکْبَریّه(مسئله پانزدهم) به این قول گرویده است ، و در این زمینه رساله ‏اى جداگانه دارد که در ضمن منشورات کنگره شیخ مفید به چاپ رسیده است .خبر ازدواج عمر با اُمّ کلثوم را عالمان دیگرى نیز دروغ دانسته ‏اند ؛ مانند سید میر ناصر حسین لَکْهَنُوى[۱۳] هندى [ ۱۲۸۴ ـ ۱۳۶۱ه ] در کتاب «إفحام الاعداء والخصوم بتکذیب ما افتروه على سیّدتنا اُمّ کلثوم »[۱۴] و شیخ محمّد جواد بلاغى در کتاب «تزویج اُمّ کلثوم بنت امیرالمؤمنین وانکار وقوعه»[۱۵] و دیگران .

قول دوم : وقوع ازدواج از روى اکراه (و اجبار)

قائلان به این قول ، با توجه به نصوص متعددى که در کتاب‏هاشان آورده‏ اند ، به این قول استدلال کرده‏ اند .سید مرتضى (م۴۳۶ه ) در کتاب «الشافى»[۱۶] و «تنزیه الأنبیاء»[۱۷] و جلد سوم
مجموعه رسائلش[۱۸] ، این قول را پذیرفته است[۱۹] .و در بعضى از روایات و سخنان کلینى (م۳۲۹ه ) در «کافى»[۲۰] و کوفى (م۳۵۲ه )در «الاستغاثه»[۲۱] و قاضى نعمان ( م۳۶۳ه  ) در «شرح الأخبار»[۲۲] و طوسى (م۴۶۰ه ) در «تمهید الأصول»[۲۳] وطبرسى (م۵۴۸ه ) در«إعلام الورى »[۲۴] و مجلسى (م۱۱۱۱ه )در «مرآة العقول»[۲۵] و « بحار الأنوار»[۲۶] و دیگران[۲۷] ، اشاره‏اى به این قول هست .

قول سوم : ازدواج عمر با دختر خوانده امام على  علیه ‏السلام

دختر خوانده امام ، دختر اَسما (دختر عُمَیس) همسر امام على  علیه ‏السلام مى‏ باشد ؛ یعنى وى دختر ابوبکر و خواهر محمد بن ابوبکر است و به همین جهت اُمّ کلثوم دخترخوانده امام على مى‏ باشد و نه دخترش .این سخن را مى‏ توان از کلام شیخ نقدى در «الأنوار العلویه : ۴۲۶» دریافت .مرحوم آیة اللّه‏ سید شهاب الدین مرعشى در تعلیقاتش بر «احقاق الحق» مى‏ نویسد :باید دانست که ام کلثومى را که خلیفه دوم به همسرى خود درآورد ،دختر اَسما و خواهر محمد بن ابى بکر است . وى دختر خوانده مولایمان امیرالمؤمنین  علیه ‏السلام مى‏ باشد ودخترش نیست (آن چنان که میان مورخان و محدثان مشهور است) ما آن را تحقیق کردیم (و به اثبات رساندیم) و شواهد تاریخى استوارى در این زمینه هست و بر بسیارى از اهل سنت و شیعه این امر مشتبه شده است .پس از آنکه این امر برایم ثابت و محقق شد از تصریح به آن درنوشته‏ هایم ترسیدم ؛ به جهت پندار تنها بودن در این راستا ، تا اینکه برتألیفى در این مسئله آگاه شدم که اثر علامه مجاهد سید ناصر حسین موسوى لَکْهَنُوى مى‏ باشد وى حق را آشکار ساخت و از آن پرده برداشت و کتابش را «إفحام الخصوم فى نفى تزویج اُمّ کلثوم» نامید[۲۸] .وى  رحمه ‏الله در جاى دیگر مى‏ گوید :جعفر بن ابى طالب ، اَسما ـ بنت عُمَیس ـ را به همسرى خود درآورد واو برایش «عون» و «جعفر» را به دنیا آورد . سپس ابوبکر او را به عقدخود درآورد و اسما چند فرزند برایش زایید که از آن هاست اُمّ کلثوم واو ، همان است که دختر خوانده امیرالمؤمنین  علیه ‏السلام شد و دوّمى [ عمر ] با
او ازدواج کرد . پس اُمّ کلثوم ، دختر خوانده آن حضرت و به منزله یکى از دخترانش مى‏ باشد . آن حضرت محمد را فرزند خودش صدا مى‏ زدو اُمّ کلثوم مذکور را دخترش مى‏ خواند به همین جهت ، این توهُّم براى دسته‏اى از محدثان و مُوَرِّخان پدید آمد که او دختر واقعى آن حضرت است .این شبهه نظایر فراوانى دارد و منشأ توهّم بیشتر شبهه‏ کنندگان ، اشتراک در اسم و … مى‏ باشد و مولایمان على  علیه ‏السلام اَسما را ـ پس از مرگ ابوبکر ـ به همسرى خود درآورد[۲۹] .

قول چهارم : على  علیه‏ السلام زنى از جن را ـ که شبیه اُمّ کلثوم بود ـ به عقد عمر درآورد

زیرا نزد شیعه ثابت است که پیامبر  صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله  و امام  علیه ‏السلام به اذن خدا بر جن سلطه دارند(چنان که سلیمان  علیه‏ السلام بر جنیان مسلط بود)[۳۰] . عیسى بن مریم  علیه ‏السلام در نگاه ستم‏گرانبه «یهودا» شبیه گشت و به قتل رسید و مصلوب گردید .این سخنى است که قطب راوندى (م ۵۷۳ ه) در کتاب «الخرائج والجرائح» روایت مى‏ کند[۳۱] .این اقوال ، به شیعه اختصاص دارد .

قول پنجم : انکار وجود دخترى براى امام على  علیه ‏السلام به نام اُمّ کلثوم

زیرا کنیه اُمّ کلثوم ، زینب صُغرى[۳۲] یا زینب کُبرى[۳۳] یا رُقَیّه[۳۴] مى‏ باشد .اما وجود دخترى که اسم آن اُمّ کلثوم باشد نزد محققان شناخته شده نیست ؛ زیرااگر مى‏ بود تاریخ ولادت و مکان دفن آن دانسته مى‏ شد . تُهى بودن اخبار از این امر ، به تشکیک در وجودِ آن اشاره دارد .به این قول ، دسته ‏اى از اهل سنت و شیعه گرویده ‏اند . از دَمیرى نقل شده است که :بزرگ‏ترین صداق (و مهریه‏اى) که خبرش به ما رسیده ، صداق عمراست آن گاه که با زینب ـ دختر على ـ ازدواج کرد . وى صداق او را چهل هزار دینار قرار داد[۳۵] .معناى سخن دمیرى این است که زینب ، اسم اُمّ کلثوم مى‏ باشد ؛ زیرا تزویج عمر بااُمّ کلثوم مشهور است نه با زینب .بیهقى از قُثَم ـ بنده آزاد شده آل عباس ـ روایت کرده است که گفت :عبداللّه‏ بن جعفر در کنار لیلى (دختر مسعود نَهْشَلى) که زن على  رضى‏ الله ‏عنه بود ، اُمّ کلثوم ـ دختر على از فاطمه ـ را نیز به همسرى گزید[۳۶] .معناى کلام بَیْهقى این است که اُمّ کلثوم ، همان زینب مى‏ باشد ؛ زیرا به طور قطع ویقین ، زینب ، همسر جعفر بود و طلاق آن ثابت نشده است ؛ چرا که زینب نزد او ازدنیا رفت .شیخ ابراهیم بن یحیى بن محمد عاملى (م۱۲۱۴ ه ) بر دیوار مقام حضرت زینب در دمشق این ابیات را نوشته است ؛ (به جهت اعتقادش به اینکه زینب همان اُمّ کلثوم مى‏ باشد) : مَقامٌ لعمرو اللّه‏ ضَمَّ کریمة    زکا الفرعُ منه البریّةُ والأصلُ     لها المصطفى جَدٌّ وحَیْدَرة أبٌ      وفاطمة أُمٌّ وفاروقُهم بَعْلُ[۳۷]به خدا سوگند ، اینجا مکانى است که زنى با کرامت و شایسته را در خود دارد .مصطفى جد اوست و حیدر پدرش ، فاطمه مادر اوست و فاروق آنان شوهرش .از شیعه امامیه ، سید عبدالرزاق مقرّم در بعضى از کتاب‏هایش این نظر را مى‏ پسنددمانند «نوادر الأثر» (که به صورت خطى است) و «السیّدة سکینه : ۳۸) و در چندین جااز کتاب «مقتل الحسین» .مامقانى در «تنقیح المقال» مى‏ نویسد :اُمّ کلثوم ، دختر امیر المؤمنین .این کنیه زینب صُغرى است که با پدرش ـ حسین ـ در کربلا حضوریافت و با امام سجاد  علیه‏ السلام به شام سپس به مدینه همراه بود . وى منزلتى بزرگ داشت ، فهیم بود و رسا سخن مى‏ گفت . خطبه‏ اش در مجلس ابن زیاد در کوفه معروف مى‏ باشد و در کتاب‏ها نوشته شده است . من او رااز افراد ثقه مى‏ شمارم .مشهور میان اصحاب این است که عمر بن خطاب غاصبانه او را به عقدِخود درآورد ؛ چنان که سید مرتضى بر آن اصرار مى‏ ورزد و در رساله‏ اى که در این مسئله نگاشته ، بر آن تأکید مى‏ کند .همین نظر درست‏تر است به جهت اَخبار مستفیضى  که هست[۳۸] .طُرَیْحى نیز در «تکملة الرجال» این قول را مى‏ پذیرد[۳۹] .

قول ششم : کنیز زاده

قول ششم این است که اُمّ کلثوم از دخترانِ فاطمه ـ دختر محمد  صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله  ـ نبود ، بلکه ازاُمّ ولدى زاده شد .بعضى از بزرگان اهل سنت و شیعه به این قول گراییده‏ اند . در «تاریخ موالیدالأئمه»[۴۰] و «نور الأبصار»[۴۱] و «نهایة الإرب »[۴۲] آمده است :… براى على [ دخترى بود به نام ] زینب صُغرى ، و اُمّ کلثوم صغرى[ که ] از اُمّ ولد [ زاده شد ] .

قول هفتم : نافرجامى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

قول هفتم این است که عمر با اُمّ کلثوم ازدواج کرد ، لیکن پیش از آنکه با وى همبستر شود از دنیا رفت .بعضى از بزرگان شیعه و بعضى از اهل سنت به این قول گرویده‏اند . نوبختى (ازبزرگان شیعه در قرن سوم هجرى) در کتابش «الإمامة» مى‏ گوید :اُمّ کلثوم خردسال بود [ که عمر او را گرفت ] و عمر پیش از آنکه با وى آمیزش کند ، مُرد[۴۳] .شیخ جعفر نقدى در « الأنوار العلویه» مى‏ نویسد :روایت شده که عمر چون بر او وارد مى‏ شد ، فقط شِماى او را از دورمى‏ دید وهنگامى که به نزدیکش مى‏ رسید ، نمى‏ توانست به اودست‏رسى یابد ، از این‏رو ، عمر به صرف شوهر بودن بسنده کرد[۴۴] .ابوالحسن عمرى در « المَجْدى فى أنساب الطالبیین» مى‏ گوید :و دیگرانى از ما مى‏ پندارند که عمر با او همبستر نشد[۴۵] .زُرْقانى مالکى ( م ۱۱۲۲  ه) در «شرح المواهب اللدنیّه» مى‏ نویسد :از زنان عمر بن خطاب اُمّ کلثوم است که پیش از بلوغ وى ، عمر در گذشت[۴۶] .این در حالى است که مسعودى ـ در کتابش «مُروج الذهب» ـ اُمّ کلثوم دخترعلى  علیه‏ السلام را از اُمِّ ولدها ( کنیز زادگانِ) عُمَر نمى‏ شمارد ، بلکه عبداللّه‏ و عُبَیداللّه‏ و حَفْصَه و زید و عاصم را از یک مادر به شمار مى‏ آورد[۴۷] .طَبَرى نام‏هاى فرزندانِ عمر را ذکر مى‏ کند و مى‏ گوید :و زید اصغر و عُبَیداللّه‏ ، که در صفین با معاویه بودند و به قتل رسیدند ومادرشان اُمّ کلثوم دختر جَرْوَل بن مالک بن مُسَیَّب بن ربیعه بود و اسلام میان عمر و اُمّ کلثوم (دختر جرول) جدایى انداخت[۴۸][۴۹]

قول هشتم : ازدواج ثمربخش عمر با اُمّ کلثوم

قول هشتم که میان اهل سنت مشهور مى‏ باشد این است که عمر با اُمّ کلثوم ازدواج کرد و با او همبستر شد و زید و رقیه به دنیا آمد .هرچند روش علمى اقتضا دارد که ما همه این اقوال هشت‏ گانه را بررسى کنیم و با نقد و ارزیابى همه آنها نظرِ خودمان را مطرح سازیم ، ولى واکاوى این اقوال و ترجیح میان آنها نیازمند پژوهشى گسترده و فرصت کافى است که اکنون ما در اختیار نداریم .و تنها به بررسىِ قول اخیر بسنده مى‏ کنیم با این امید که خوانندگان را در پژوهشى جامع در این  باره دیدار کنیم و آرزو مندیم که در این زمینه چیزى را پیش‏کش کرده باشیم .

قلمرو بحث

کار ما در این کتاب در سه زمینه خواهد بود :

۱ . جنبه تاریخى

در این عرصه ، ما ملابسات[۵۰] قول هشتم را از نظر تاریخى و عقایدى و اجتماعى تبیین مى‏ کنیم و اینکه آیا این قول به عقاید شیعه امامى آسیب مى‏ رساند یا باورهاى اهل سنت و جماعت را خدشه ‏دار مى‏ سازد ، یا با هیچ کدام برخوردى ندارد ، یا به هر
دو لطمه مى‏ زند ؟

۲ . جنبه فقهى

در این بحث ، چگونگى ورود روایاتى که قول هشتم را تقویت مى‏ کند در کتاب‏هاى فقهى و حدیثى شیعه و ارزش و اعتبارِ این احادیث و دلالت آنها ، بیان مى‏ شود .

۳ . جنبه عقایدى

در این جنبه ، اشکالاتى را که در این ازدواج مطرح شده مى‏ کاویم و اینکه قائل شدن به تزویج عمر با اُمّ کلثوم ، آن اندازه که به اصول اندیشه اهل سنت آسیب مى‏ رساند به عقاید شیعه صدمه نمى‏ زند ؛ زیرا لازمه این قول ، خارج شدن عمر بن خطاب از موازین اخلاقى و ضوابط عرفى متعارفى است که در جوامع اسلامى وجوددارد .بنابراین ، ما ـ در اینجا ـ در صدد ترجیح نظرى بر رأى دیگر یا بناى قول نهمى درمسئله نیستیم ، بلکه همه آنچه را در این راستا مطرح مى‏ سازیم بیانِ ملابسات قول اخیر (قول هشتم) و داورى نصوص درباره آن است و چگونگى تداخل احادیث میان شیعه و اهل سنت و مقدار تأثیر آنها بر اصول و مفاهیمى که نزد هر دو فرقه هست نه اعتقاد به صحت این اخبار از نظر سند یا دلالت ، بلکه براى الزام کسانى که قائل به وقوع این ازدواج ‏اند .بیش از این ، ما سخنى را نمى‏ آوریم و بار دیگر تأکید مى‏ ورزیم که این پژوهش جز نگاهى گذرا در این راستا نمى‏ باشد که در پاسخ مشهورترین اقوال و شایع‏ترین آنها برشبکه‏ هاى اینترنت ، ارائه شده است .اکنون بعضى از گزارش‏ هاى تاریخى را درباره ازدواج عمر بن خطاب با اُمّ کلثوم پیش روى خواننده قرار مى‏ دهیم ، آنها را از کتاب‏هاى سیره و تاریخ در مدرسه خلفاآوردیم تا مقدمه ‏اى شود براى رسیدن به مقصود
[۱] .  مقامِ صحابه و زندگى خلفاء راشدین در یک نگاه : ۳۶ ـ ۳۷ به کوشش عبدالرحیم محمودى ،چاپ اول ۱۳۷۶ .
[۲] .  خلافت و انتخاب عقیده اهل سنت پیرامون خلافت : ۴۸ (تألیف عبدالرحمن سلیمى ، چاپ اول ، تابستان ۱۳۸۲) به نقل از ترجمه فارسى الفاروق ۲ : ۳۷۴ (چاپ پاکستان) .
[۳] .  اَنساب الأشراف : ۱۸۹ .
[۴] .  نگاه کنید به ، تاریخ طبرى ۳ : ۲۵۷ ؛ شرح نهج البلاغه ۱۲ : ۲۲۲ .
[۵] .  نگاه کنید به ، الطبقات الکبرى (ابن سعد) و به نقل از آن در کنز العُمّال ۱۳ : ۶۳۳ .
[۶] .  تاریخ مدینه دمشق ۱۳ : ۳۱۳ ؛ جامع الصغیر ۱ : ۶۳۲ ، حدیث ۴۱۰۲ ؛ کنز العمّال ۱۶ : ۳۷۱ ،حدیث۴۴۹۴۳
[۷] .  کنز العمّال ۱۶ : ۳۷۹ ، حدیث ۴۴۹۹۰ .
[۸] .  همان ، حدیث ۴۴۹۹۳ .
[۹] .  براساس روایات اهل بیت  علیهم ‏السلام مردِ تند خو و بد اخلاق ، لیاقت همسردارى را ندارد ؛ و نیز در ازدواج مسئله همتا بودن زن و مرد نسبت به هم مطرح است و اینکه «مؤمنان همتاى یک‏دیگرند».
[۱۰] .  کتاب‏هاى زیر از آنهاست : ظلامة اُمّ کلثوم ، اثر سید جعفر مرتضى ، چاپ بیروت . تزویج اُمّ کلثوم ، سید على میلانى ، چاپ مرکز مباحث اعتقادى ، قم . کشف البصر فى تزوّج اُمّ کلثوم من عمر ، اثر سید محمد على حلو ، انتشارات فدک ، قم .
ناسخ التواریخ ، زندگى حضرت زینب  علیهاالسلام . براى آگاهى بیشتر بنگرید به منابعى که در مقدمه کتاب ، در ضمنِ قولِ اول آمده است .
[۱۱] .  فروع کافى ۵ : ۳۴۶ .
[۱۲] .  الوافى ۲۱ : ۱۰۹ .
[۱۳] .  فرزند علاّمه سیّد حامد حسین لَکْهَنُوى ، صاحب کتاب نفیس «عَبَقات الأنوار» م .
[۱۴] .  زبان بند ساختن دشمنان و کینه توزان به وسیله تکذیب افتراشان بر سیّده ما اُمّ کلثوم .
[۱۵] .  ازدواج اُمّ کلثوم ـ دختر امیرالمؤمنین ـ و انکارِ وقوع آن
[۱۶] .  الشافى ۳ : ۲۷۲ ؛ تلخیص الشافى ۲ : ۱۶۰ .
[۱۷] .  تنزیه الأنبیاء : ۱۹۱ .
[۱۸] .  مجموعه رسائل سید مرتضى ۳ : ۱۴۹ ـ ۱۵۰ .
[۱۹] .  نگاه کنید به ، بحار الأنوار ۴۲ : ۱۰۷ ؛ الصوارم المهرقه : ۲۰۱ ـ ۲۰۲ ؛ الصراط المستقیم ۳ : ۱۳۰ .
[۲۰] .  الفروع من الکافى ۵ : ۳۴۶ ، حدیث ۱ ـ ۲ .
[۲۱] .  الاستغاثة : ۸۰ ـ ۸۲ (و به نقل از آن در مستدرک الوسائل ۱۴ : ۴۴۳ ـ ۴۴۴) .
[۲۲] .  شرح الأخبار ۲ : ۵۰۷ .
[۲۳] .  تمهید الأصول : ۳۸۶ ـ ۳۸۷ ؛ الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد : ۳۴۰ ـ ۳۴۱ .
[۲۴] .  إعلام الورى ۱ : ۳۹۷ (و به نقل از آن در بحار الأنوار ۴۲ : ۹۳) .
[۲۵] .  مرآة العقول ۲۰ : ۴۲ .
[۲۶] .  بحار الأنوار ۴۲ : ۱۰۹ .
[۲۷] .  بنگرید به ، سخن ابن شهر آشوب در مناقب آل ابى طالب ۳ : ۱۶۲ ، و کلام اِرْبِلى در کشف الغُمّه :۱۰ ، و مقدّس اردبیلى در حدیقة الشیعة : ۲۷۷ ، وقاضى نور اللّه‏ تُسترى در مجالس المؤمنین : ۷۶ و۸۲ و۸۵ ، ومصائب النواصب ، وشیخ عباس قمى در منتهى الآمال ۱ : ۱۸۶ .
[۲۸] .  إحقاق الحق ۲ : ۳۷۶ .
[۲۹] .  إحقاق الحق ۳ : ۳۱۵ با اندکى تصرف .
[۳۰] .  به عنوان نمونه نگاه کنید به سوره «ص» آیات ۳۵ ـ ۴۰ .
[۳۱] .  الخرائج والجرائح ۲ : ۸۲۵ ـ ۸۲۷ (و به نقل از آن در بحار الأنوار ۴۲ : ۸۸ و۱۰۲ ، و مرآة العقول۲۱ : ۱۹۸)
و نگاه کنید به ، المجدى فى أنساب الطالبیین : ۱۷ ؛ مستدرک سفینة البحار ۲ : ۱۲۱ ؛ مدینة المعاجز ۳ : ۲۰۳ ؛ الصراط المستقیم (بیاضى) ۳ : ۱۳۰ ، و دیگر منابع .
[۳۲] .  نگاه کنید به ، الإرشاد مفید ۱ : ۳۵۴ (و به نقل از آن در بحار الأنوار ۴۲ : ۷۴) و همین ، رأى مشهور نزد مورخان است .
[۳۳] .  این نظر از شعرِ شیخ ابراهیم بن یحیى عاملى و سید عبدالرزاق مقرّم و دیگران فهمیده مى‏ شود .
[۳۴] .  المَجْدى فى أنساب الطالبیین عمرى : ۱۷ ؛ عمدة الطالب (ابن عَنبَه) : ۶۳ ؛ ینابیع المودة ۳ :  ۱۴۷ ؛ ملحقات إحقاق الحق ۱۰ : ۴۲۶ .
[۳۵] .  التراتیب الإداریّه ۲ : ۴۰۵ (به نقل از مختار کتبى در الأجوبة المهمة) .
[۳۶] .  السنن الکبرى بیهقى ۷ : ۱۶۷ ؛ الطبقات الکبرى (ابن سعد) ۸ : ۴۶۵ .ابن حجر در فتح البارى مى‏ گوید : از ابن مهران نقل شده که گفت : عبداللّه‏ بن جعفر میان زینب ـ  دختر على  ـ و همسر على ، لیلى (دختر مسعود) جمع کرد [ و هر دو را زنِ خود ساخت ] .زُهْرى مى‏ کوشد میان دو روایت ـ درباره زینب و اُمّ کلثوم ـ جمع کند به اینکه : آن دو را یکى پس از دیگرى به عقد خود درآورد با بقاى لیلى به همسرى او (نگاه کنید به ، فتح البارى ۹ : ۱۲۷ ؛ تهذیب التهذیب ۸ : ۳۲۴ ، ترجمه قُثَمِ بن لؤلؤ) .لیکن جمع او به نظر ما باطل است ؛ زیرا نزد آنان سن اُمّ کلثوم از زینب کوچک‏تر است و [ نیز ] بدان جهت که عبداللّه‏ بزرگ‏ترین فرزند جعفر با زینب (بزرگ‏ترین دختر على) ازدواج کرد و طلاق آن ثابت نشده است تا اینکه زینب در خانه او درگذشت ، و پیداست که شریعت جمع میان دو خواهر را اجازه نمى‏ دهد ، پس نیک بیندیش .
[۳۷] .  نگاه کنید به ، أعیان الشیعه : ۵۱۴ .
[۳۸] .  نگاه کنید به ، تنقیح المقال ۳ : ۷۳ چاپ قدیم ، الفصل الثانى فى الکنى .
[۳۹] .  سید محسن امین در «اعیان الشیعه ۳ : ۴ ـ ۵ ما بدى باُمّ» بر آنچه طُرَیْحى در «تکملة الرجال»آورده اعتراض کرده است با این سخن که :آنچه در تکملة الرجال با جزم [ و به طور قطعى ] آمده است که «زینب صغرى ـ که کنیه‏ اش ام  کلثوم مى‏ باشد ـ به همسرى عمر درآمد» نابجاست ، بلکه وى غیر آن است
[۴۰] .  موالید الأئمّه : ۱۵ .
[۴۱] .  نور الأبصار : ۱۰۳ .
[۴۲] .  نهایة الإرب ۲۰ : ۲۲۳ .
[۴۳] .  مناقب آل ابى طالب ۳ : ۸۹ ؛ بحار الأنوار ۴۲ : ۹۱
[۴۴] .  الأنوار العلویه : ۴۳۵ .
[۴۵] .  المَجْدى فى أنساب الطالبیین : ۱۷ .
[۴۶] .  شرح المواهب اللدنیه ۷ : ۹ .
[۴۷] .  مروج الذهب ۲ : ۳۳۰ .
[۴۸] .  تاریخ طبرى ۳ : ۲۶۹ ؛ الکامل فى التاریخ ۲ : ۴۵۰ ؛ البدایة والنهایه ۷ : ۱۵۶ .
[۴۹] .  یعنى ؛ بر طبق احکام شریعت اسلام نمى‏ توانستند بر زناشویى خویش باقى بمانند م .
[۵۰] .  مقصود از ملابسات ، مجموعه‏اى از اقداماتِ سیاسى و فرهنگى ، … و زد و بندها و آشفته ‏سازى‏ ها و تزویرهایى است که از سوى حکم‏رانان و سلطه ‏طلبان براى وارونه سازى حقایق حدیثى ، تاریخى ، … صورت گرفت و به فضایى غبارآلود و ناروشن منجر شد و امت اسلامى را در سر درگمى و ابهام در درکِ واقعیت‏ها فرو بُرد ، این اصطلاح در نوشته‏ هاى نویسنده ، از مفاهیم کلیدى به حساب مى‏ آید م

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


هشت + 3 =

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>