بایگانی برچسب: ام کلثوم

سخن پایانى-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

سخن پایانى-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

بجاست از یاد نبریم که : بعضى  از نادانان اهل سنت بانقل نصوص پیشین وبرانگیختن این مسئله هرچند گاه یک بار ، مى ‏خواهند بر وقوع ازدواج عمر با اُمّ کلثوم تأکید ورزند و مى پندارند که این کار معتقداتشان را سودمند مى ‏افتد و باورشان راروشن مى ‏سازد در حالى  که امر این گونه نیست . اگر تحقق این ازدواج ثابت شودزشتى ‏هاى  عمر را مى ‏نمایاند و شخصیت و موقعیت او را در عالَم اسلام لکه ‏دارمى ‏سازد ؛ زیرا از هوس‏ هاى   سرکشى  در عمر حکایت مى ‏کند ، به ویژه اگر به این سخن او توجه کنیم که مى ‏گفت :ما بَقِیَ شیءٌ مِن أمر الجاهلیّة إلاّ أنّی لستُ أُبالی أیّ الناس نَکَحْتُ وأیَّهم أنکَحْتُ[۱] ؛از جاهلیت در وجودم چیزى  باقى  نماند جز اینکه پروا ندارم به که زن دهم و از چه کسانى  زن بگیرم .و این سخن که همسرش ـ هنگامى  که عمر مى ‏خواست با او آمیزش کند ـ بر زبان آورد :ما تَذْهَبُ إلاّ إلى  فُتَیات بنی فلان تَنْظر إلیهنّ[۲] ؛نزد دختران فلان قبیله نمى ‏روى  مگر براى  دیدْ زدن .ادعاى  خویشاوندى  با رسول خدا به دور از امور واقعى  است . نفسانیت عمر چیزدیگرى  را اثبات مى ‏کند .به اعتقاد من ، نقل و انتشار این احادیث ، پیش از آنکه کرامت و فضیلتى  براى عمرباشد ، به او صدمه و آسیب مى ‏رساند[ و سیماى  زشت و نفرت انگیزى  از او را آشکارمى ‏کند

ادامه‌ی خواندن

بحث اعتقادى ۲ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

بحث اعتقادى ۲ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

نکته پنجم

ازدواج اُمّ کلثوم ـ با فرض وقوع آن ـ به اکراه (و اجبار) انجام شد و در این صورت ،کسى  که به زور این کار را کرده است زانى  به شمار مى ‏رود نه اینکه دختر و ولى ّ اومقصر باشد .گروهى  از شیعه که به این ازدواج قائل‏ اند ، عقیده دارند که امام به این عقد به جهت[ دفع ] حَرَج و تقیه تن در داد .از عیاشى  درباره اُمّ کلثوم سؤال شد ، پاسخ داد : رویه او همان است که آسیه بافرعون داشت[۱] .یعنى  این ازدواج مصداقى  براى  این سخن خداى  متعال است که فرمود :« إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ »[۲] ؛مگر کسى  که مجبور شود [ و به زور او را به کفر وادارند ] و قلبش به ایمان مطمئن باشد .اینکه سبب و عامل این ازدواج اجبار باشد ، بعید نمى ‏نماید ؛ زیرا تاریخ نمونه‏ هاى زیادى  از آن را براى  ما نقل مى ‏کند ، دو نمونه زیر شاهدى  گویا در این زمینه است :۱

ادامه‌ی خواندن

بحث اعتقادى ۱ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

بحث اعتقادى ۱ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

دو پرسش

در اینجا دو سؤال پیش مى ‏آید :نخست : آیا امام على  علیه السلام اُمّ کلثوم را با خشنودى  کامل به همسرى  عمر درآورد یا
این تزویج از روى  اکراه و تقیه صورت گرفت ؟دوم : اگر عمر کافر بود ، چگونه امام ـ یا وکیل وى  ـ به کافر زن داد ؟ آیا با این کارامام دخترش را در معرض زنا قرار نداد ؟

پاسخ پرسش اول

جاحِظ ، ادعا کرده است که این ازدواج با رضایت خاطر صورت گرفت . وى  درکتابش «العثمانیّه» مى ‏گوید :تزویج على   علیه‏ السلام اُمّ کلثوم ـ دختر فاطمه بنت رسول خدا ـ را به عمر بن خطاب با رضایت و رغبت انجام شد .عمر مى ‏گفت : شنیدم رسول خدا مى ‏فرمود : هیچ سَبَب و نَسَبى نیست مگر اینکه بُریده مى ‏شود ، مگر نَسَبِ من .على  گفت : واللّه‏ ، او بالغ نیست اى  امیر مؤمنان !عمر گفت : به خدا سوگند ، او را براى  زناشویى  نمى ‏خواهم[۱] !سپس على   علیه ‏السلام اُمّ کلثوم را پیش عمر فرستاد و او پیش از آنکه او راهمسر خویش سازد بر وى  نظر افکند ، آن گاه او را به عقد خویش درآورد . اُمّ کلثوم براى  عمر ، زید بن عمر را به دنیا آورد ، که به وسیله غلامان مروان کشته شد[۲] . ادامه‌ی خواندن

احادیث شیعه ۴ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

احادیث شیعه ۴ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

۴ . عده زن شوهر مُرده

کُلَینى  از حُمَید بن زیاد ، از ابن سَماعه ، از محمد بن زیاد ، از عبداللّه‏ بن سِنان ومعاویة بن عَمّار ، روایت مى ‏کند که گفت : از امام صادق  علیه ‏السلام درباره زنى  پرسیدم که شوهرش مرده است ، آیا در خانه ‏اش عده نگه دارد یا در هرجا که خواست مى ‏توانددوران عده را به سر برد ؟ امام  علیه‏ السلام فرمود :بل حیثُ شاءت ؛ إنّ علیّاً لمّا تُوُفِّیَ عُمَر ، أتى  أُمّ کلثوم ، فانطَلَقَ بها إلى بیته[۱] ؛بلکه هرجا خواست عده نگه دارد ؛ همانا على  علیه ‏السلام چون عمر درگذشت اُمّ کلثوم را به خانه خودش بُرد .
در روایت دیگرى  آمده است :فأَخَذَ بیدها ، فانطَلَقَ بها إلى  بیته [۲] ؛دستش را گرفت و او را به خانه ‏اش بُرد .این [ دو ] روایت دلیل دیگرى  است بر فرزند نیاوردن اُمّ کلثوم [ در خانه عمر ] .اگر گفته شود : این روایت بر تزویج (زناشویى  عُمَر با اُمّ کلثوم) دلالت دارد وهمین ، براى  اثبات منظور کافى  است .

ادامه‌ی خواندن