باب سوّم-نقدوهّابیان درباره زیارت

باب سوّم-نقدوهّابیان درباره زیارت

سفر براى  زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و انجام این کار از گذشته ‏هاى  دور تا زمان حاضر

روایت شده است که بِلال بن رَباح (مؤذّن پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله) براى  زیارت قبر پیامبر از شام به مدینه سفر کرد . وى  پس از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله براى  هیچ کس اذان نداد مگر همین بار که براى  زیارت آن حضرت به مدینه آمد و صحابه از او خواستند اذان دهد ، او اذان را آغازید و به پایان نرساند .بارى  ، بِلال ، رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را در خواب دید که به او فرمود : «اى  بلال ، این چه جفایى  است ؟! آیا زمانِ آن نرسیده که مرا زیارت کنى  !»بلال اندوهگین و هراسان از خواب برخاست و زاد و توشه سفر بست و راهى  مدینه شد .

نزد قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله آمد ، مى ‏گریست و صورت به
خاک مى ‏مالید .حسن و حسین (رضی اللّه‏ عنهما) نزدش آمدند ، آن دو را در بغل گرفت و مى ‏بوسید . آن دو گفتند : دلمان مى ‏خواهد اَذانى  را بشنویم که درمسجد براى  پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏گفتى  !بلال ، خواسته آن دو را پذیرفت ، به بامِ مسجد رفت و در جایى  که آن زمان مى ‏ایستاد ، قرار گرفت و بانگ اذان را آغازید ، چون «اللّه‏ اکبر»را بر زبان آورد ، شهر مدینه به لرزه درآمد ، و آن گاه که گفت «أشهد اَن لا إله الاّ اللّه‏» این جنب و جوش فزونى  یافت و چون بانگ زد «أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه‏» دوشیزه‏ها از سراپرده‏ها درآمدند و گفتند : آیا رسول
خدا [ بار دیگر ] مبعوث شده است ؟پس از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله هیچ گاه مثل آن روز ، زن و مرد گریان ـ در مدینه ـ دیده نشد .[۱]تکیه ما در استدلال به این حدیث ، تنها بر خواب نیست ، بلکه بر فعلِ بلال مى ‏باشد که یک صحابى  است ؛ به ویژه در خلافت عُمَر که اشخاصى  فراوان از صحابه حضور داشتند و این ماجرا از آنها پنهان نمى ‏ماند .بِلال پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را در خواب دید . پیداست که شیطان نمى ‏تواند به صورتِ آن حضرت مُجَسَّم شود و در این کار بلال ، چیزى  بر خلاف آنچه در بیدارى  ثابت است ، وجود ندارد ؛ از این رو ، سفر براى  زیارت پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله با فعل صحابى  تأکید مى ‏شود .

[ پیکِ سلام عُمَر بن عبدالعزیز ]

مشهور است که عُمَر بن عبدالعزیز از شام به مدینه پیک فرستاد که از طرفِ او بر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله سلام دهد ، سپس باز گردد .[۲] سفر بِلال ـ در دوران طلایه داران صحابه ـ و قاصد عُمَر بن عبدالعزیز از شام به مدینه (در زمان سرآمدِ تابعان) جز براى  اَداى  زیارت و سلام بر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله نبود و هیچ انگیزه دیگر دنیایى  یا دینى (قصد مسجد و دیگر چیزها) در این کار ، وجود نداشت تا بعضى  ازناعالمان گویند : سفر براى  زیارت ـ به تنهایى  ـ سنّت نیست !و امّا کسانى  که براى  انجام کارى  به مدینه سفر کردند و هنگام رسیدن به آن ، پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را زیارت کردند یا قصدِ زیارتشان با قصد دیگرى  همراه بود ، فراوان است .یزید بن اَبى  سعید ، مى ‏گوید : پیش عُمَر بن عبدالعزیز رفتم ، چون خداحافظى  کردم ، گفت : حاجتى  از تو دارم ! آن گاه که به مدینه رسیدى  ، قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را خواهى  دید ، از جانب من او را سلام برسان .این ماجرا ، از غیر عُمَر بن عبدالعزیز (نیز) وارد شده است و دلیلى  است بر اینکه هرکس توانایى  سفر ندارد و از دیگرى  بخواهد که سلام او را برپیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله برساند ، اِن شاء اللّه‏ ، فضیلت سلام را درک مى ‏کند .در فتوح الشام آمده است : چون ابو عُبَیده در بیت المقدس فرود آمد ، نامه ‏اى  به همراه مَیْسَرَة بن مَسْروق براى  عُمَر فرستاد و او اوخواست در آنجا حضور یابد . آن گاه که مَیْسَرَة به مدینه آمد ، شبْ هنگام بود ، وارد مسجد شد ، و بر قبر پیامبر سلام داد و …نیز در این مأخذ مى ‏خوانیم : زمانى  که عُمَر با اهل بیت المقدس مصالحه کرد ، کَعْب الأحبار پیش او آمد و اسلام آورد . عُمَر از اسلام کَعْب شادمان شد، به او گفت: آیا با من به مدینه مى ‏آیى  که قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله را زیارت کنى  و از آن بهره ‏مند شوى  … و آن گاه که عُمَر به مدینه درآمد ، نخست به مسجد پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله رفت و بر آن حضرت سلام داد .[۳]

[ در سفر حج ، نخست باید به مکّه رفت یا به مدینه ]

پیشینیان ـ که رحمت خدا بر آنان باد ـ اختلاف دارند در اینکه: آیا اَفضل وبهتر این است که انسان [ در سفر حج ] نخست به مدینه رود ، سپس براى  اعمال حج ، سوى  مکّه رهسپار شود ، یا به عکس ؟!روایات در این زمینه ، دو دسته ‏اند : مفاد بعضى  از آنها این است که نخست باید به مکّه رفت و هر کار دیگرى  را فرع بر آن قرار داد ، ومضمونِ روایات دیگر این است که اصحاب پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله هنگام حج ،نخست به مدینه مى ‏رفتند .[۴]از آنجا که حج ، وقتِ مخصوصى  دارد ، به نظر مى ‏رسد در ضیقِ وقت ، رفتن به مکّه متعیّن است و در سعه وقت ، با رفتن به مدینه ، انسان چیزى  را از دست نمى ‏دهد .به هر حال ، مهم‏ترین انگیزه رفتن به مدینه ، زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله است وگرنه بیت المقدس با اینکه داراى  فضیلتِ بسیارى  است و نمازدر آن چندین برابر پاداش دارد ، تعداد اندکى  به آن مکان مى ‏روند .نسل اندر نسلِ مسلمان ، به قصد زیارت ، رهسپار مدینه مى ‏شدند ومى ‏شوند و اگر قصد عبادتِ دیگرى  دارند ، در قصد زیارت گم است وبه حساب نمى ‏آید .تابعانِ کوفى  که ابتدا به مدینه را ـ در سفر حج ـ برگزیده ‏اند ، بسا به خاطر ترجیح زیارت پیامبر [ قبل از حج ] باشد ، نه اینکه براى  احرام از میقات پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله به این کار دست یازند ؛ چراکه اگر این ملاک بود ، آنان که نخست به مکه مى ‏رفتند ، رهسپار مدینه نمى ‏شدند و علما بر این کار ، اتفاق نمى ‏کردند .

[ دیدگاه فقها درباره زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله ]

ابوبکر ، محمّد بن حسین آجرى ّ در کتاب الشریعة (در باب دفن ابى  بکر و عمر مع النبى   صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله) مى ‏نگارد :هیچ عالم قدیم و جدیدى  را ـ که کتابى  در مناسک نوشته باشد ـ نمى ‏توان یافت که به حاجیان یا عمره‏ گزاران (یا دیگر کسان) رفتن به مدینه و زیارت قبر پیامبر و ماندن در آنجا را سفارش نکند . همه علما به این کارفراخوانده‏ اند ، و در کتاب‏هاشان آورده ‏اند که ‏چگونه بایدبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و ابوبکر و عُمَر سلام داد.سیره علماى  حجاز ، عراق ، شام ، خراسان ، یمن ، مصر(از قدیم و جدید) همین بوده است .[۵]ابن بُطَّه نیز در کتاب الإبانة عن شریعة الفرقة الناجیة ومجانبة الفرق المذمومه ، نزدیک به سخن را مى ‏آورد و پس از بیاناتى  درباره نگارش کتاب مناسک حج و باب‏ها و مسائل آن ـ به وسیله فقها ـ آنجا که به ذکر زیارت قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏رسد ، مى ‏نویسد :سپس نزد قبر پیامبر مى ‏روى  و پیشاپیش آن به گونه ‏اى  مى ‏ایستى  که قبله پشت سرت قرار گیرد، آن‏گاه مى ‏گویى  :السَّلام عَلَیک أَیّها النَبیّ ورحمة اللّه‏ وبرکاته (سلام بر تو اى  پیامبر و رحمت و برکاتِ خدا بر تو باد) …سپس کمى  به راست مى ‏روى  و مى ‏گویى  : السَّلام علیک یا أبا بکر وعُمَر (سلام بر شما اى  ابوبکر و عمر) .مردم از هر دور و نزدیکى  سوى  طواف خانه خدا مى ‏آیندو شک ندارند که آن همان خانه ‏اى  است که حج مى ‏شود ومناسک و فرائض و فضائل حج را بر یکدیگر بانگ مى ‏زنند تا اینکه [ در مدینه ] نزد قبر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏روند وبر او وبر دو مصاحبش (ابوبکر و عمر) سلام مى ‏فرستند .این کار را با چشم خود شاهدیم و مى ‏بینیم که اهل وکسانِ شخص ، هنگامِ خداحافظى  با او ، مى ‏گویند : سلامِ ما را به پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و به ابوبکر و عُمَر برسان ، و هیچ کس این رفتارِ آنان را زشت نمى ‏شمارد و با آن مخالفت نمى ‏ورزد .[۶]از کلام آجرى  و ابن بُطَّه ، استفاده مى ‏شود که سفر حاجیان سوى  مدینه ، نسل اندر نسل ، جریان داشته و تابع مناسک بوده است .ابوبکر آجرّى  ، از فقهاى  قدیم به شمار مى ‏رود . وى  در محرّم سال۳۶۰ هجرى  درگذشت و شخصى  ثقه ، راست‏گو و دین‏دار بود ،کتاب‏هاى  زیادى  دارد .ابن بُطَّه نیز از فقهاى  حنبلى  است که شخصى  فاضل و حدیث شناس بود و کتاب‏هاى  سودمندى  را نوشت و در ۳۸۷ هجرى  در«عُکْبَرى » از دنیا رفت .قاضى  عِیاض مى ‏نگارد :اسحاق بن ابراهیم فقیه مى ‏گوید : پیوسته چنین بوده وهست که حاجى  پس از حج ، به مدینه مى ‏رود و قصد مى ‏کند که در مسجد پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله نماز گزارد و روضه آن حضرت را بنگرد و به منبر و قبر و محل نشست و برخاست و جاهاى  دست و پاى  پیامبر و ستونى  را که به آن تکیه مى ‏داد و جبرئیل با وحى  بر وى  نازل مى ‏شد ،تبرّک جوید .. .[۷] بیشترِ عباراتِ فقهاى  مذاهب اهل سنت ، گویاى  آن است که سفر سوى  مدینه مستحب است ؛ زیرا آنان براى  حاجى  ـ بعد از حج ـ زیارتِ پیامبر را مستحب مى ‏دانند و براى  این کار ، سفر به مدینه ضرورى  است .

[ حکایت عُتْبِى  از اَعرابى  ]

حکایت اعرابى  ـ که مؤلّفان در مناسک خود آن را آورده ‏اند ـ مشهوراست و در بعضى  از طرق آن مى ‏خوانیم که اعرابى  مرکبش را سوار شدو بازگشت و این دلالت مى ‏کند که وى  مسافر بود .این حکایت را گروهى  از ائمّه از «عُتْبِى » (محمّد بن عُبَیْداللّه‏ بن عَمْرو بن معاویة بن عَمْرو بن عُتْبَة بن اَبى  سفیان) روایت کرده‏ اند . وى  زبانِ گویایى  داشت و اخبار و روایاتى  را در آداب حکایت مى ‏کند و درسال ۲۲۸ هجرى  درگذشت .این عساکر در تاریخ دمشق و ابن جوزى  در مثیر العزم الساکن (ودیگران) به اسناد از محمّد بن حَرْب هِلالى  روایت کرده‏ اند که گفت : به مدینه درآمدم ، قبر پیامبر را زیارت کردم و رویاروى آن نشستم ، یک نفر اعرابى  آمد ، پیامبر را زیارت کرد ،سپس گفت : اى  بهترین پیامبران ، خدا کتابى  را بر تو نازل کرد که آموزه‏ هایش راست و درست‏اند ، در آن فرمود :
« وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرَوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً » ؛[۸]اگر آنان هنگامى  که به خویشتن ستم کردند ، نزدت آیند واز خدا آمرزش بخواهند و پیامبر برایشان آمرزش بطلبد ،خداى  را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت .من اکنون پیش تو آمده‏ام و از گناهانم نزد پروردگارت آمرزش مى ‏خواهم و تو را شفیع خود مى ‏سازم .
آن گاه گریست و سرود :
یا خیر مَن دُفِنْتَ بالقاع أَعْظَمه
 فطابَ مِن طِیْبهنّ القاعُ والأُکُمُ
نَفْسی الفداء لقبر أنتَ ساکنه
 فیه العِفاف وفیه الجُود والکَرَم
ـ اى  کسى  که در با عظمت ‏ترین جاى  زمین دفن شده ‏اى  واز بوى  خوش آن ، دیگر مکان‏ها عطرآگین ‏اند .ـ جانم فداى  قبرى  که تو ساکنِ آن هستى  ! در آن پاکى  ومردانگى  موج مى ‏زند .وى  سپس استغفار کرد و بازگشت . من خوابم بُرد ، پیامبر را در رؤیا دیدم که مى ‏فرمود : خود را به آن مرد برسان و بشارتش ده که خدا به شفاعتم او را آمرزید .از خواب پریدم و در پى  آن اعرابى  روانه شدم و او رانیافتم .[۹]این ماجرا را ابو طَیِّب ، احمد بن عبدالعزیز بن محمّد مَقْدِسى  (درپى  خواستِ بعضى  از او) به نظم درآوَرْد ، و ابن عساکر اشعار او را نقل مى ‏کند .[۱۰]

[۱] .  تاریخ مدینة دمشق ۷ : ۱۳۷ ، ترجمه بلال .
[۲] .  شعب الإیمان بیهقى  :
[۳] .  فتوح الشام ۱ : ۱۴۸ ، ذکر فتح بیت المقدس .
[۴]مصنّف ابن اَبى  شیبه ۴ : ۳۱۸ ، باب ۳۲ ، حدیث ۱ و۶ .
[۵] .  الشریعه
[۶] .  الإبانة :
[۷] .  الشفاء بتعریف حقوق المصطفى  ۲ : ۱۹۷ ، فصل ۹ ، حکم زیارة قبره  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله .
[۸] .  سوره نساء ۴ آیه ۶۴ .
[۹] .  بنگرید به ، الأذکار النوویه : ۲۰۶ ؛ المغنى  ابن قدامه ۳ : ۵۸۹ .
[۱۰] .  بنگرید به شفاء السقام : ۱۵۲ ؛ الغدیر ۵ : ۱۴۲ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


7 − = هیچ

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>