عائشه و صدّیقیّت-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

عائشه و صدّیقیّت-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

«صِدِّیق» اگر پیامبر و وصى ّ [ پیامبر ] نباشد ، واجب است که با تمام وجود رسالت را تصدیق (و باور) کند ، و به رسالتِ آسمانى  ایمانِ قلبى  از روى  عقیده آوَرَد ، نه اینکه در رسالت شک کند ؛ چنان که در کلامِ عائشه آمده است ، آنجا که وى  پس از تشکیک در عدالتِ پیامبر ، گفت : مگر نه اینکه تو مى ‏پندارى  رسول خدا هستى  ؟ پس پدرش سیلى  به صورت او زد[۱] .و بارِ دیگر به پیامبر   صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله گفت : از خدا بترس و جز حق مگوى  ! ابوبکر دستش رابلند کرد بینى  او را فشرد و گفت : بى ‏مادر شوى  اى  دخترِ رُومان [ نامِ مادر عایشه ] ! تو
و پدرت حق مى ‏گویید و رسول خدا حق‏گو نیست ؟![۲]صدّیقه زنى  است که هرگز دروغ نگوید ، حتى  بر هَوُوى ِ خود . و این مطلب باآنچه در الاستیعاب (ابن عبد البَرّ) و الإصابه (ابن حجر) آمده است ، همخوانى  ندارد ؛در این دو مأخذ آمده است که :


پیامبرْ اسماء ـ دختر نعمان ـ را به ازدواج خود درآورد . حَفْصَه به عائشه یا عائشه به حفصه گفت : تو بر او حَنا بمال و من او را آرایش مى ‏کنم ، این کار را کردند . آن‏گاه یکى  از آن دو به اسماء گفت : پیامبر را این سخن زن به شگفت مى ‏آورد که هنگام ورود براو ، بگوید : «اَعوذ باللّه‏ منک» ؛ از تو به خدا پناه مى ‏برم .پس چون رسول خدا بر او وارد شد و پرده را کنار زد و دستش را سوى  او بُرد ،اسماء گفت : «اَعوذُ باللّه‏ منک» ! پیامبر صورتش را با آستینش پوشاند و پرده راانداخت ، و سه بار گفت : به خدا پناه آوردى  ! آن‏گاه او را به خانواده‏ اش رساند[۳] .آیا مثل چنین رفتارهایى  از عائشه در بر دارنده کارهاى  به دور از حریم صادقان نیست ؟ چه در آن جدایى  انداختن میانِ مرد و همسرش مى ‏باشد .نمى ‏دانم چگونه مسلمان مى ‏پذیرد که عائشه «صدّیقه» است ، در حالى  که مى ‏داندسوره تحریم در شأن او نازل شد ، و او همان کسى  است که پیامبر را واداشت که برخود آنچه را حلال بود حرام کند ؟! چگونه زنى  مانند عائشه «صدّیقه» است که با حَفْصَه علیه پیامبر همدست شدند ، تااینکه خداى  سبحان درباره ‏شان نازل کرد :« وَإِذْ أَسَرَّ النَّبِیُّ إِلَى  بَعْضِ أَزْوَاجِهِ حَدِیثاً فَلَمَّا نَبَّأَتْ بِهِ وَأَظْهَرَهُ اللَّهُ عَلَیْهِ عَرَّفَ بَعْضَهُ وَأَعْرَضَ عَن بَعْضٍ فَلَمَّا نَبَّأَهَا بِهِ قَالَتْ مَنْ أَنبَأَکَ هذَا قَالَ نَبَّأَنِیَ الْعَلِیمُ الْخَبِیرُ * إِن تَتُوبَا إِلَى  اللَّهِ فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُکُمَا وَإِن تَظَاهَرَا عَلَیْهِ فَإِنَّ اللَّهَ هُوَمَوْلاَهُ وَجِبْرِیلُ وَصَالِحُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمَلاَئِکَةُ بَعْدَ ذلِکَ ظَهِیرٌ »[۴] ؛«و چون پیامبر با یکى  از همسرانش سخنى  نهانى  گفت ، و همین که وى  آن را[ به زن دیگر ] گزارش داد و خدا پیامبر را بر آن مطلع گردانید ، [ پیامبر ]بخشى  از آن را اظهار کرد و از بخشى  [ دیگر ] صرف‏نظر نمود . پس چون[ مطلب ] را به آن [ زن ] خبر داد ، وى  گفت : چه کسى  این را به تو خبر داده ؟گفت : مرا آن داناى  آگاه خبر داده است . اگر شما [ دو زن ] به درگاه خدا توبه کنید [ بهتر است ] واقعاً دلهایتان انحراف پیدا کرده است و اگر علیه او [ پیامبر]به یکدیگر کمک کنید خدا خود سرپرست اوست ، و [ بعد از خدا ] جبرئیل وصالح مؤمنان نیز با اویند و گذشته از این فرشتگان هم پشتیبان [ او  ]خواهندبود» .ابن عبّاس از عمر بن خطّاب پرسید : «آن دو زنى  که علیه پیامبر همدست شدند ،کیانند ؟ سخنش هنوز پایان نیافته بود که عمر پاسخ داد : عائشه و حَفْصَه»[۵] .عثمان همین طعنه را به عائشه زد ؛ چه عثمان در پرداخت بخشى  از مالى  که به اومى ‏داد تأخیر کرد ، عائشه به خشم آمد و گفت :«اى  عثمان ، امانت را خوردى  ، و رعیّت را از بین بردى  ، و مردان شرور از فامیلت را بر مردم مسلّط کردى  ؛ به خدا سوگند ، اگر [ پرداختن به ] نمازهاى  پنج‏ گانه نبود ،اَقوامى  با بصیرت سویت راه مى ‏افتادند ، و چنان که شتر ذبح مى ‏شود تو را مى ‏کشتند !عثمان گفت :« ضَرَبَ اللّه‏ُ مَثَلاً لِلَّذِینَ کَفَرُوا امْرَأَةَ نُوحٍ وَامْرَأَةَ لُوطٍ … »[۶] ؛«خدا براى  کسانى  که کفر ورزیدند به زن نوح و زن لوط مثل زد …» .[ با این اوصاف ] چگونه عائشه « صدّیقه » مى ‏تواند باشد با اینکه [ به دیگران ]القاب زشت مى ‏دهد[۷] ، و غیبت زن با ایمانى  را مى ‏کند[۸] !در شأن نزول این آیه :« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ یَسْخَرْ قَوْمٌ مِن قَوْمٍ عَسَى  أَن یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَلاَنِسَاءٌ مِن نِسَاءٍ عَسَى  أَن یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُنَّ »[۹] ؛«اى  کسانى  که ایمان آوردید قومى  نسبت به قومى  ریشخند نکند ، شاید آنهابهتر از ایشان باشند ؛ و زنانى  نسبت به زنان دیگر تمسخر نکند، شاید آنان بهتر از اینان باشند». طَبْرَسى ّ  ـ در مَجْمَعُ البَیان ـ آورده است : این آیه درباره زنان پیامبر نازل شد که اُمّ سَلَمه را مسخره مى ‏کردند .از اَنَس و ابن عبّاس روایت شده است : اُمّ سَلَمه کمرش را با پارچه ‏اى  کتانى  بسته بود که دو طرف آن آویزان بود و کشیده مى ‏شد . عائشه به حفصه گفت : ببین آنچه پشت او کشیده مى ‏شود ، گویا زبان سگ است ![۱۰]و گفته ‏اند : عائشه طعنه کوتاهْ قدى  به او زد ، و به دستش اشاره کرد که : او کوتوله است .آیا معقول است که صدّیقه داراى  این‏گونه سرشت ناپسندى  ـ مانند حسد ـ باشد ؟!در سُنَنِ تِرْمِذى  به نقل از عائشه آمده است که گفت : «به هیچ زنى  چون خدیجه حسادت نبردم ! و پیامبر با من ازدواج نکرد مگر پس از مرگ او ؛ زیرا خدا او را به خانه‏ اى  در بهشت بشارت داد که از قَصَب [ مروارید ] است ، نه صداى  آزار دهنده‏ اى در آن است و نه رنجى [۱۱] .چرا « یَحْسُدونَ النَّاسَ عَلى  مَا آتَاهُمُ اللّه‏ُ مِنْ فَضْلِهِ »[۱۲] ؛ مردم حسد مى ‏ورزند بر آنچه خدا از فضل خود ایشان را داده است ؟!اگر عائشه به راستى   صدّیقه است ، آیا ممکن است که رسول خدا او را در شماردیگر زنانش درآورد و نسبت به آنها بگوید :إنکنّ صُوَیْحبات یوسف[۱۳] ؛«شما [ مانند ] زنان شیفته یوسف [ یعنى  زلیخا ] هستید [ که خلاف آنچه را درباطن و درون داشت آشکارساخت ] » .این آیه نازل شد که :« تُرْجِی مَن تَشَاءُ مِنْهُنَّ وَتُؤْوی مَن تَشَاءُ وَمَنِ ابْتَغَیْتَ مِمَّنْ عَزَلْتَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَیْکَ »[۱۴] ؛«نوبت هریک از آن زنان را که مى ‏خواهى  تأخیر انداز و هر کدام را که مى ‏خواهى  پیش خود جاى  ده ؛ و بر تو باکى  نیست که هرکدام را که ترک کرده‏ اى  [ دوباره ] طلب کنى » .چگونه عائشه صدّیقه است که بر این آیه ـ که از سوى  پروردگار عالمیان نازل شده ـ اعتراض مى ‏کند ، و زورگویانه به پیامبر مى ‏گوید : واللّه‏ ، پروردگارت را ندیدم جز اینکه براى  خواهش نفسانى  تو شتاب کرد !![۱۵]آیا این سخن درست است که رسول خدا از هواى  نفس خود پیروى  مى ‏کرد ، یا خداى  سبحان براى  خواست نفسانى  او شتاب مى ‏کرد ؟! آیا این سخن عائشه تحقیرپیامبر و ناچیز شمردنِ رسالت و توهین به خداى  متعال نمى ‏باشد ؟!آیا این است آن معرفت سزاوارى  که از صدّیقه امید مى ‏رود ؟! آیا پروردگار محمّداز پروردگار عائشه جداست که خطاب به او مى ‏گوید : «ندیدم پروردگار تو را مگراینکه براى  تو در هواى  [ نفس ] تو شتاب کرد» ؟!آیا در صدّیقه ، هواى ِ نفس اثر مى ‏کند و غیرت زنان بر او چیره مى ‏شود ، که حق راکتمان سازد و خبر دروغ دهد ؟!«پیامبر ، عائشه را براى  نگاه به زنى فرستاد که مى ‏خواست از او خواستگارى  کند .او رفت و بازگشت ، پیامبر پرسید : چگونه [ اش ] دیدى  ؟عائشه پاسخ داد : زن بدردْخورى  ندیدم .پیامبر به او گفت : در گونه ‏اش خالى  دیدى  که گیسوانت از آن لرزید !عائشه گفت : از تو سِرّى  پوشیده نیست ! چه کسى  مى ‏تواند [ چیزى  را ] از تو کتمان کند ؟!»[۱۶]این است خلاصه ‏اى  [ از سیماى ِ ] عائشه که در نزد اهل سنّت «صدّیقه» نامیده شده است ، و به نظرم در ترسیم شخصیّت او ، و اطلاع از تمایزِ میان او و فاطمه زهرا یاخدیجه کبرى  ، بسنده باشد .خبر ذیل به خوبى  روحیّه عائشه و فرق میان او و فاطمه و خدیجه  علیهماالسلام را ترسیم مى ‏کند :در تاریخ دمشق آمده است :«عائشه پیامبر   صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله را دید که براى  فاطمه و دو فرزندش گوشت ریز مى ‏کرد . گفت :اى  رسولِ خدا براى  دختر حَمراء [ مقصودش خدیجه است  ]وحشى ‏ترین زنى  که دیدم [ این کار را مى ‏کنى  ] ؟!پیامبر   صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله غضبناک شد ، عائشه را ترک کرد [ و ] با او سخن نمى ‏گفت .امّ رومان [ مادر عائشه ] با پیامبر به گفت وگو پرداخت ، پس گفت : اى  رسول خدا ،عائشه دخترکى  است ، او را مؤاخذه مکن ! پیامبر   صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله فرمود : مى ‏دانى  چه گفت ؟!چنین و چنان درباره خدیجه گفت ؛ و حال آنکه خدیجه برترى  داده شده بر زنان اُمّت من ، چنان که مریم برترى  داده شده بر زنان جهان»[۱۷] .در سُنَنِ تِرمِذى  از عائشه نقل شده که گفت : «بر احدى  از زنان پیامبر آن‏گونه که بر خدیجه حسادت کردم ، رشک نبردم ؛ چه مى ‏شد که من منزلت او را مى ‏یافتم ! و نبوداین حسادت مگر بدان جهت که رسول خدا بسیار از او یاد مى ‏کند (و مدح و ثناى  او را بر زبان مى ‏آورد)» .[ عادت آن حضرت این بود که ] گوسفند مشخصى  را ذبح مى ‏کرد دوستان خدیجه را مى ‏جُست ، و آن را به آنان هدیه مى ‏داد[۱۸] .
[۱] .  مسند ابى  یعلى  ۸ : ۱۳۰ ، حدیث ۴۶۷۰ ؛ مجمع الزوائد ۴ : ۳۲۲ ؛ المطالب العالیه ابن حجر ۸ : ۱۸۸ ،باب کید النساء ، حدیث ۱۵۹۹ .
[۲] .  سبل الهدى  والرشاد ۱۱ : ۱۷۳ از ابن عساکر به سندش از عائشه ؛ و نگاه کنید به ، عین العبرة : ۴۵ ، والطرائف  : ۴۹۲ ، به نقل از احیاء العلوم (غزالى ) ۲ : ۴۳
[۳] .  الإستیعاب ۴ : ۱۷۸۵ ، ترجمه شماره ۳۲۳۲ ؛الإصابه ۸ : ۲۰ ، ترجمه شماره ۱۰۸۱۵ ؛ مستدرک حاکم ۴ :۳۶ ؛ الطبقات ۸ : ۱۴۵ ؛ المحبر : ۹۵ ؛ المنتخب من ذیل المذیل : ۱۰۶ .
[۴] .  سوره تحریم ۶۶ ، آیه ۳ و۴ .
[۵] .  تفسیر طبرى  ۲۸ : ۲۰۷ ، حدیث ۲۶۶۷۸ ؛ صحیح بخارى  ۶ : ۶۹ ، تفسیر سوره تحریم ، باب ۳ و۴ ؛ و جلد۷ : ۴۶ ، کتاب اللباس ، باب ما کان یَتَجَوَّزُ رسولُ اللّه‏ِ مِنَ اللباس والزینة لباس و زینتى  که پیامبر اجازه داد ؛ صحیح مسلم ۴ : ۱۹۰ ـ ۱۹۲ ، کتاب الطلاق ، باب فی الإیلاء واعتزال النساء (بابى  در ایلاء و دورى  از زنان ؛ مسند احمد ۱ : ۴۸ .
[۶] .  سوره تحریم ۶۶ ، آیه ۱۰ ؛ و نگاه کنید به ، المحصل (رازى ) ۴ : ۳۴۳ ؛ الفتوح ۲ : ۴۲۱ .
[۷] .  خداى  متعال مى ‏فرماید : « وَلاَ تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ » سوره حجرات (۴۹ ، آیه ۱۱) ؛ لقب‏هاى  زشت به یک‏دیگر مدهید .
[۸] .  خداى  متعال مى ‏فرماید : « وَلاَ یَغْتَب بَعْضُکُمْ بَعْضاً » سوره حجرات (۴۹ ، آیه ۱۲) ؛ بعض شما بعض دیگر را غیبت نکند .
[۹] .  سوره حجرات ۴۹ ، آیه ۱۱ .
[۱۰] .  مجمع البیان ۹ : ۲۲۴ ؛ تفسیر کشّاف ۴ : ۳۷۳ ؛ تفسیر قرطبى  ۱۶ : ۳۲۶ ؛ زاد المسیر ۷ : ۱۸۲ ؛ تفسیر بحر
المحیط ۸ : ۱۱۲ .
[۱۱] .  سنن ترمذى  ۵ : ۳۶۶ ، حدیث ۳۹۷۹ فضل خدیجه .
[۱۲] .  سوره نساء ۵ ، آیه ۵۴ .
[۱۳] .  احیاء علوم الدین ۴ : ۴۷ ؛ المسترشد فى  الإمامه : ۱۴۱ ؛ در صحیح بخارى  ۱ : ۱۶۵ کتاب الأذان ، باب اهل العلم والفضل اَحَقّ بالإمامه ، و صحیح مسلم ۲ : ۲۵ (کتاب الصلاة ، باب تقدم الجماعة من یصلّی بهم) ، و سنن دارمى  ۱ : ۳۹ (باب وفات النبى ) ، آمده است : «صواحب یوسف» .
[۱۴] .  سوره احزاب ۳۳ ، آیه ۵۱ .
[۱۵] .  صحیح مسلم ۵ : ۱۷۴ (کتاب الرضاع ، باب جواز هبتها نوبتها لِضُرَّتها) ؛ صحیح بخارى  ۶ : ۲۴ (کتاب التفسیر ، سوره الأحزاب) و جلد ۶ : ۱۲۸ (کتاب النکاح ، باب هل للمرأة أن تهب نفسها) ؛ تفسیر طبرى  ۲۲ : ۳۳ ؛ تفسیر ابن کثیر ۳ : ۵۰۸ .
[۱۶] .  تاریخ بغداد ۱ : ۳۱۷ ؛ تاریخ دمشق ۵۱ : ۳۶ ؛ ذکر اخبار اصبهان ۲ : ۱۸۸ ؛ کنز العمّال ۱۲ : ۴۱۸ ، حدیث
۳۵۴۶ ؛ و نگاه کنید به ، طبقات ابن سعد ۸ : ۱۶۱ ؛ سبل الهدى  والرشاد ۱۱ : ۲۳۵ .
[۱۷] .  تاریخ دمشق ۷۰ : ۱۱۴ .
[۱۸] .  سنن ترمذى  ۳ : ۲۴۹ ، حدیث ۲۰۸۶ ، و جلد ۵ : ۳۶۶ ، حدیث ۳۹۷۷ ؛ و نیز نگاه کنید به ، مسند احمد ۶ :
۲۷۹ ، صحیح بخارى  ۴ : ۲۳۰ (کتاب بدء الخلق ، باب تزویج النبی خدیجة وفضلها ، الطرائف : ۲۹۱ ، فتح البارى  ۷ : ۱۰۲ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


− 1 = شش

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>