تکذیب حدیث «سَدّ الأبواب» ۱– منهاج بدعت

تکذیب حدیث «سَدّ الأبواب» ۱– منهاج بدعت

یکى دیگر از احادیثى را که آن مرد تکذیب مى‏ کند سخن : «وسَدَّ
الأبواب إلاّ بابَ علی» است ؛ یعنى همه درهاى مسجد جز در خانه على را ، پیغمبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  مسدود ساخت . و گوید: این حدیث را ازباب مقابله بمثل، شیعیان جعل کرده ‏اند.پاسخ :براى انتساب جعل حدیث در این مورد به شیعه ، علّتى جزبى‏ آزرمى و پر مدّعایى و رد کردن حقایق مسلّم ـ با هَوْ و جنجال ـنمى‏ شناسیم . این کتاب‏هاى پیشوایان اهل سنّت (و از جمله مسندامام مذهبش احمد) در برابر دو چشم اوست . روایت مزبور را باسندهاى فراوان ـ که همه صحیح و حسن‏ اند ـ از گروهى از صحابه ،که تعدادشان به حدّ تواتر اصطلاحى خودشان مى‏ رسد ، نقل کرده‏ اند که از میان آنها این عده را نام مى‏ بریم :


۱ . زید بن اَرْقَم گوید : چند نفر از اصحاب پیامبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  درهاىرفت و آمدشان در داخل مسجد بود ، روزى پیامبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  فرمود : جزدر خانه على این درها را باید ببندید !گوید : مردم در این باره به سخن آمدند .پیامبر خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  برخاست ، درود و ثناى حق گفت و سپس چنین بیان داشت : من گفتم این درها را جز در خانه على ببندید ، بعضى از شما حرف‏هایى زدند ! من درى را از پیش روى خود نمى‏ بندم ونمى‏ گشایم ، مرا به چیزى فرمان دادند و من آن را پیروى کردم .سند حدیث را در مسند احمد ۴/۳۶۹[۱] ، چنین مى‏ یابیم :محمّد بن جعفر ما را از عَوْف بن میمون ـ ابى عبداللّه‏ ـ و او اززید بن اَرْقَم روایت کرده ، رجالش همگان رجال صحیح ‏اند جز ابى عبداللّه‏ میمون (که او مورد وثوق است) و به این ترتیب ، حدیث ـ به تصریح حفّاظ ـ صحیح ، و رجالش همه موثّق ‏اند .نسائى در سُنَنِ کبرایش و خصائصش : ۱۳ ، از حافظ محمّد بن بَشّار بُنْدار ـ که اجماع به صحّت استدلال به حدیثش منعقد شده[۲](این را ذهبى گفته) ـ با همان سند قبلى نقل کرده[۳] ؛ و حاکم درمستدرک ۳/۱۲۵ (با اعتراف به صحّت)[۴] حدیث را آورده ؛ و ضیاءمقدسى در المختارة ممّا لیس فی الصحیحین ، و کَلاباذى در معانى الاخبار ـ بنا بر نقل القول المسدّد : ۱۷[۵] ـ و سعید بن منصور درسننش ، و مُحبّ الدّین طبرى در ریاض ۲/۱۹۲[۶] ، و خطیب بغدادى از طریق حافظ محمّد بن بَشّار ، و کنجى در الکفایه : ۸۸[۷] ،و سبط ابن جوزى در تذکره : ۲۴[۸] ، و ابن ابى الحدید در شرحش۲/۴۵۱[۹] ، و ابن کثیر در تاریخش ۷/۳۴۲[۱۰] ، و ابن حَجَر در القول المسدّد : ۱۷[۱۱] ، حدیث را نقل کرده ‏اند .و ابن حجر گوید : ابن جوزى آن را از طریق نسائى در ردیف مجعولات آورده و به خاطر میمون به آن ایراد گرفته است[۱۲] ، ولى مرتکب خطایى آشکار شده ؛ زیرا میمون را بسیارى توثیق کرده ودرباره حفظ او سخن گفته ‏اند ، و تِرمِذى حدیثى را از او ـ غیر از این حدیث ـ صحیح دانسته است .و نیز در فتح البارى ۷/۱۲ پس از روایت حدیث گوید : رجال حدیث ، همه ، مورد وثوق ‏اند[۱۳] .و سیوطى در جمع الجوامع (بر طبق نقل الکنز ۶/۱۵۲ و۱۵۷[۱۴] ،و هیثمى در مجمع الزوائد ۹/۱۱۴ ، و عینى در عمدة القارى۷/۵۹۲[۱۵] ، و بدخشى در نزل الابرار : ۳۵ نقل کرده[۱۶] ؛ و بدخشى اضافه مى‏ کند : این روایت را احمد ، نسائى ، حاکم و ضیاء به اسنادى ـ که رجالش مورد وثوق‏ اند ـ نقل کرده ‏اند .
۲ . عبداللّه‏ بن عمر بن الخطّاب گوید : سه خصلت فرزند ابى طالب را دادند که هرگاه یکى از آنها براى من بود ، من آن را از
اشتران سرخ موى محبوب‏تر مى‏ دانستم ! پیامبر خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  دخترش رابه ازدواج او درآورد و فرزندانى از او به هم رسانید ، درهاى (متصل به مسجد) را بست و در خانه او را نبست ، پرچم را روز خیبر به دست او داد .در مسند احمد ۲/۲۶ ، سند حدیث چنین آمده است :وَکیع از هِشام بن سعد ، از عمر بن اُسَیْد ، از ابن عمر روایت کرده است[۱۷] .حافظ هیثمى (در مجمع الزوائد ۹/۱۲۰) گوید : حدیث را احمدو ابو یَعْلى [۱۸] روایت کرده ‏اند و رجال هر دو ، رجالِ صحیح ‏اند .و نیز همین روایت را ابن ابى شَیْبَه[۱۹] ، ابو نُعَیْم[۲۰] ، مُحبّ الدین(در ریاض ۲/۱۹۲)[۲۱] شیخ الاسلام حَمَّویى در فرائد باب ۴۱[۲۲] ،ابن حجر در فتح البارى ۷/۱۲[۲۳] ، و صواعق : ۷۶[۲۴] نقل کرده ‏اند .و در القول المسدّد :  ۲۰[۲۵] ـ پس از نقل حدیث ـ گوید : حدیث ابن عمر را که ابن جوزى بر اثر هشام بن سعد ، خدشه کرده ، او ازرجال صحیح مسلم است بسیار راست‏گو [ مى‏ باشد ] و درباره حفظ حدیثش سخن گفته ‏اند . حدیث او به شواهدى تقویت مى‏ شود.نسائى به سند صحیح ، سیوطى در جمع الجوامع ـ به نقل کنز۶/۳۹۱ ـ آن را نقل کرده[۲۶] و بَدَخْشى در نُزُل الابرار : ۳۵ گوید : اسنادش  همه نیکو است[۲۷] .
۳ . عبداللّه‏ بن عمر بن الخطّاب ، عَلاء بن عَرار او را گفت : ازعلى و عثمان برایم بگو ، عبداللّه‏ گفت : امّا على ، از او چیزى مپرس و مقام او را از نظر پیامبر خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  بنگر که او درهاى ما را ـ که به مسجد گشوده مى‏ شد ـ بربست و در خانه او را برقرار کرد .این حدیث را حافظ نسائى از طریق ابى اسحاق سَبِیعى روایت کرده[۲۸] ، ابن حجر در القول المسدّد : ۱۸[۲۹] و فتح البارى ۷/۱۲گوید : سندى است صحیح و رجالش همه رجال صحیح‏ اند مگرعَلاء ، که او مورد وثوق است و یحیى بن مَعین و دیگران توثیقش کرده‏ اند .و نیز کَلاباذى در معانى الأخبار (به نقل القول المسدّد : ۱۸) وهیثمى در مجمع الزوائد ۹/۱۱۵ ، و سُیُوطى در اللئالى ۱/۱۸[۳۰] ازابن حجر ـ با اعتراف به صحّت حدیث وسخنى که از او یاد کردیم  ـو بَدَخْشى در نزل الابرار : ۳۵ (با اعتراف به صحّت حدیث مانندابن حجر) حدیث را نقل کرده‏ اند[۳۱] .
۴ . بَراء بن عازِب ، حدیث را به لفظ زید بن اَرْقَم نام‏برده ، نقل
کرده .احمد گوید : ابو الأشْهَب (جعفر بن حیّان بصرى) حدیث را ازعوف از میمون ـ ابى عبداللّه‏ ـ از بَراء نقل کرده[۳۲] (مراجعه کنید :تاریخ ابن کثیر ۷/۳۴۲)[۳۳] و اسناد آن ـ رجالش ـ همه صحیح و مورد وثوق ‏اند .
۵ . عمر بن الخطّاب .ابو هُرَیْرَه گوید : عمر گفت : سه خصلت به على بن ابى طالب داده شد که یکى از آنها هرگاه به من داده مى‏ شد ، براى من از اشتران سرخ موى ، محبوب‏تر بود ! گفتند : آنها چیست اى امیرالمؤمنین ؟گفت : ازدواج او با فاطمه ـ بنت رسول اللّه‏ ـ سکونت او در مسجد باپیغمبر خدا تا هرچه او را رواست على را روا باشد ، و پرچم روزخیبر .این حدیث را حاکم در مستدرک ۳/۱۲۵ (با اعتراف به صحّت)[۳۴] ، ابو یَعْلى در الکبیر ، ابن السَمَّان در الموافقه ، جَزَرى درأسْنَى المطالب : ۱۲ (از طریق حاکم با ذکر تصحیح خود نسبت به حدیث)[۳۵] مُحب الدین در ریاض ۲/۱۹۲[۳۶] ، خوارزمى در مناقب :۲۶۱[۳۷] ، هیثمى در مجمع الزوائد ۹/۱۲۰ ، سیوطى در تاریخ الخلفاء : ۱۱۶[۳۸] ، خصائص الکبرى ۲/۲۴۳[۳۹] ، و ابن حجر درالصواعق : ۷۶[۴۰] ، ذکر کرده ‏اند[۴۱] .
۶ . عبداللّه‏ بن عبّاس گوید : پیامبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  دستور داد درها را ببندند ،همه بسته شد مگر در خانه على ؛ و در تعبیر دیگرى از او ،پیامبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  فرمان داد درهاى مسجد بسته شود مگر در خانه على .این حدیث را تِرمذى در جامعش ۲/۲۱۴ از محمّد بن حُمَیْد وابراهیم بن مختار ـ هر دو ـ از شعبه از ابى بَلْج یحیى بن سلیم ازعَمْرو بن میمون از ابن عبّاس آورده با اسنادى صحیح ، که رجالش همه مورد وثوق‏ اند[۴۲] .و نیز نسائى در خصائص : ۱۳[۴۳] ، ابو نُعَیْم در حُلیه ۴/۱۵۳ ـ به دو طریق ـ محبّ الدین در ریاض  ۲/۱۹۲[۴۴] ، الکنجى در کفایه: ۸۷ ،حدیث را نقل کرده (و گنجى اضافه مى‏ کند : حدیثى است حسن وعالى)[۴۵] و سبط ابن جوزى در تذکره ‏اش ص۲۵[۴۶] ، ابن حجر درالقول المسدّد : ۱۷[۴۷] و در فتح البارى ۷/۱۲[۴۸] ـ با ذکر «رجاله ثقات» ـ حلبى در سیره‏اش ۳/۳۷۳[۴۹] ، بَدَخْشى در نزل الابرار :۳۵[۵۰] ، از ناقلان حدیث‏ اند .و بَدَخْشى گوید : حدیث را احمد و نسائى ـ به اسنادى که رجالش همه مورد وثوق‏ اند ـ ذکر کرده‏ اند .
۷ . عبداللّه‏ بن عبّاس گوید : پیامبر خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  دستور داد درهاىمسجد را غیر از در خانه على ـ که به مسجد گشوده مى‏ شد ـ بسته شود . از این رو على در حال جنابت ، به مسجد مى‏ آمد ؛ زیرا راه دیگرى نداشت .این حدیث را نسائى در خصائص : ۱۴ نقل کرده ، گوید : محمّدبن مُثَنَّى خبر داده ، گوید : یحیى بن مُعاذ حدیث کرد ، گوید :ابو وَضّاح[۵۱] حدیث کرد ، گوید : یحیى خبر داد ، گفته : عمرو بن میمون گوید : ابن عبّاس گفت : پیغمبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  امر کرد … اسناد ـ همه ـصحیح و رجال مورد وثوق ‏اند[۵۲] .ابن حجر در فتح البارى ۷/۱۲ حدیث را روایت کرده ، گوید :رجالش همه موثق‏ اند [۵۳] ؛ و نیز قَسْطَلانى در ارشاد السارى ۶/۸۱ ازاحمد و نسائى روایت کرده و رجالش را توثیق نموده است[۵۴] (درنزل الابرار : ۳۵ نیز حدیث ملاحظه مى‏ شود)[۵۵] .در تعبیر ابن عبّاس آمده که پیغمبر خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  فرمود : همه درهاى مسجد را ببندید مگر در خانه على را ، کَلاباذى در معانى الاخبار وابو نُعَیم و دیگران نقل کرده ‏اند .
۸ . عبداللّه‏ بن عبّاس گوید : رسول خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  به على گفت : موسى از پروردگارش خواست تا مسجدش را براى هارون و ذریه ‏اش پاک کند ، و من از پروردگارم خواستم تا براى تو و ذریّه‏ ات بعد ازتو پاک گرداند . آن‏گاه به سوى ابوبکر فرستاد تا در خانه‏ اش راببندد ، ابوبکر گفت : « إنّا لِلَّه وَإنَّا إلَیْهِ رَاجِعُونَ »[۵۶] و بعد به چشم وگوش ، اظهار طاعت و در خانه را مسدود کرد ، آن‏گاه به عمر چنین فرمان صادر کرد .آن‏گاه بر فراز منبر رفته ، گفت : این من نبودم که درهاى شما رابستم و من نبودم که در خانه على را گشودم ، بلکه خداى درها رابست و خداى در خانه على را گشود .نسائى ـ به نقل سیوطى ـ این روایت را ذکر کرده است[۵۷] .
۹ . عبداللّه‏ بن عبّاس گوید : وقتى رسول خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  اهل مسجد رابرون و على را رها کرد ، مردم به گفت وگو افتادند . این گفتار به پیغمبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  رسید و او گفت : من از پیش خود ، شما را بیرون و على را رها نکردم ، ولى خدا شما را بیرون کرد و او را رها ساخت ! من بنده اَمْر بَرى بیش نیستم ، آنچه را مأمور شدم عمل مى‏ کنم و من تنهاپیرو وحیى هستم که به من مى‏ گردد .این روایت راطبرانى[۵۸] ، و هیثمى در مجمع ۹/۱۱۵ ، و حلبى درالسیره ۳/۳۷۴ ، نقل [۵۹] کرده‏ اند .
۱۰ . ابو سعید خُدْرى ، سعد بن مالک ، عبداللّه‏ بن رقیم کِنانى گوید  : ما در زمان جنگ جَمَل به مدینه آمدیم ، سعد بن مالک آنجابود . او را ملاقات کردیم ، او گفت : پیامبر خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  دستور داددرهایى که به مسجد باز است ببندند و در خانه على را به حال خودبگذارند .این حدیث را امام احمد از حَجّاج از فطر از عبداللّه‏ بن رقیم نقل کرده است[۶۰] .هیثمى در مجمع ۹/۱۱۴ گوید : اسناد احمد نیکو (حسن) است .و نیز ابو یَعْلى ، بزّار و طبرانى ـ در اوسط ـ روایت کرده و طبرانى افزوده است : گفتند : یا رسول اللّه‏ ، درهاى ما همه را ـ جز در على ـبستى ؟ فرمود : من درهاى شما را نبستم ، ولى خدا بست .
۱۱ . سعد بن مالک ابو سعید خُدرى گوید : سه چیز به على بن ابى طالب داده شد که یکى از آنها را اگر به من مى‏ دادند از دنیا وهرچه در آن است مرا بهتر مى‏ بود ؛ پیامبر خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  روز غدیر خم ـ  بعد از حمد و ثناى ـ به او گفت … تا آنجا که گوید : روز خیبر على را در حالى که دیدگانش رَمَد داشت و نمى‏ دید ، آوردند …تا آنجا که گوید : رسول خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  عمویش عباس و دیگران را ازمسجد بیرون کرد ، عباس او را گفت : ما را از مسجد بیرون مى‏ کنى با اینکه ما بستگان مدافع تو و عموهاى توایم و على را ساکن مى‏ کنى ؟ فرمود : من شما را خارج و على را ساکن نکردم ، ولى خداشما را خارج و او را ساکن کرد .حاکم در مستدرک ۳/۱۱۷ این حدیث را آورده است[۶۱] .
۱۲ . ابو حازم اَشْجَعى گوید : رسول خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  گفت : خداوندموسى را امر کرد مسجد پاکى بسازد که هیچ‏کس جز او و هارون درآن سکونت نکند ، و خداى مرا فرمان داد تا مسجد پاکى بنا کنم که هیچ‏کس جز من و على و فرزندانش در آن سکوت نکند .سیوطى این روایت را در خصایص ۲/۲۴۳ ، نقل کرده است[۶۲] .
۱۳ . جابر بن عبداللّه‏ گوید : شنیدم پیامبر خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  مى‏ گفت : سَدُّواالأبوابَ کُلَّها إلاّ بابَ علیّ (همه درها را ببندید مگر در على را) و باانگشت خود به درِ خانه على اشاره مى‏ فرمود .این حدیث را خطیب بغداد در تاریخش ۷/۲۰۵ ، ابن عساکر درتاریخش[۶۳] ، کنجى در الکفایه : ۸۷[۶۴] ، سیوطى در الجمع (به نقلترتیب او ۶/۳۹۸) نقل کرده ‏اند[۶۵]
۱۴ . جابر بن سَمُرَه گوید : رسول خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  دستور داد همه درهاى مسجد را غیر از در على بربندند ، عباس گفت : یا رسول اللّه‏ ، به اندازه‏اى که من تنها داخل و خارج شوم (بگذارید باز باشد)پیغمبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  فرمود : من اینها را دستور ندارم ، آن‏گاه درها را بست مگر در على را .او گوید : و گاهى على با حال جنابت از آن مى‏ گذشت .این حدیث را حافظ طبرانى در الکبیر ، از ابراهیم بن نائله اصفهانى ، از اسماعیل بن عمرو البَجَلى ، از ناصح ، از سِماک بن حَرْب از جابر نقل کرده و اسنادش اگر به خاطر ناصح صحیح نباشد ، حسن است[۶۶] .و نیز هیثمى در مجمع الزوائد ۹/۱۱۵ ، ابن حَجَر در القول المسدّد : ۱۸[۶۷] ، فتح البارى ۷/۱۲[۶۸] [ وقَسْطَلانى در ارشاد السارى۶/۸۱[۶۹] ، و حلبى در سیره‏ اش ۳/۳۷۴[۷۰] ] و بَدَخشى در نزل الابرار : ۳۵[۷۱] روایت کرده‏ اند .
۱۵ . سعد بن ابى وَقّاص گوید : پیامبر خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  ما را به بستن درهایى که به مسجد گشوده مى‏ شد و رها کردن در على ، امر فرمود.حدیث نام‏برده را احمد در مسند ۱/۱۷۵ نقل کرده است[۷۲] ؛ ابن حجر در فتح البارى ۷/۱۱ گوید : احمد و نسائى آن را نقل کرده واسنادش قوى است[۷۳] ؛ عَیْنى در عُمدة القارى ۷/۵۹۲ آن را ذکرکرده و اسنادش را قوى دانسته است[۷۴] .
۱۶ . سعد بن ابى وَقّاص گوید : رسول خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  درهاى مسجد رابست و در على را گشود ، مردم در این باره به سخن آمدند !پیغمبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  فرمود : من آن را نگشودم ولى خدا گشود .ابو یَعْلى آن را نقل کرده گوید : موسى بن محمّد بن حَسّان حدیث کرده از محمّد بن اسماعیل بن جعفر بن طَحّان و او ازغَسّان بن بُسْر کاهلى ، از مسلم ، از خَیْثَمَه ، از سعد[۷۵] ؛ ابن کثیر ازاو ، در تاریخش ۷/۳۴۲ (بدون خدشه در سند)[۷۶] آورده است .
۱۷ . سعد بن ابى وقّاص : حارث بن مالک گوید : به مکه آمدم ،سعد بن ابى وقاص را ملاقات کرده گفتم : آیا شما منقبتى درباره على شنیده‏ اى ؟ گفت : ما با پیغمبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  بودیم که شبانه بر ما ندا آمد :لِیَخْرُجْ مَنْ فی المسجد إلاّ آلَ رسول اللّه‏ ؛باید هرکس در مسجد است جز آل پیامبر بیرون شوند .هنگام صبح عمویش آمده ، گفت : یا رسول اللّه‏ ، اصحاب وعموهایت را بیرون مى‏ کنى و این نوجوان را سکونت مى‏ دهى ؟پیامبر گفت : این من نبودم که اخراج شما و اسکان این نوجوان رافرمان دادم ، خدا بدان فرمان داده است .نسائى در خصائص : ۱۳ ، و به اسناد دیگر از او با این تعبیرحدیث نقل شده که : عبّاس نزد پیامبر  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  آمده گفت : درهاى ما راجز در خانه على بستى ؟! پیغمبر گفت : من نگشودم و نبستم ![۷۷]
۱۸ . سعد بن ابى وقّاص گوید : پیامبر خدا  صلى‏ الله‏ علیه‏ و‏آله  فرمان بستن درهاجز در على را صادر کرد ، گفتند : یا رسول اللّه‏ ، درهاى ما همه ، جزدر على را بستى ؟ فرمود : من درهاى شما را نبستم ، ولى خداى بزرگ آنها را بست .این حدیث را احمد ، نسائى ، طَبَرانى در اوسط از معاویة بن مَیْسَرَة بن شُرَیْج از حَکَم بن عُتَیْبَة از مُصْعَب بن سَعْد از پدرش ،نقل کرده‏ اند ، اسنادش صحیح و همه رجالش مورد وثوق اند .مراجعه کنید : القول المسدّد ص۱۸[۷۸] ، فتح البارى ۷/۱۱ وگوید : رجال روایت همه مورد وثوق‏ اند[۷۹] ؛ ارشاد السارى ۶/۸۱ وگوید : نزد احمد و نسائى اسناد نیرومندى واقع شده و در روایت طبرانى رجال مورد وثوقى قرار دارد[۸۰] ؛ نزل الابرار : ۳۴ ، در آنجاگوید : احمد ، نسائى و طبرانى روایت را به اسناد قوى نقل  کرده‏ اند[۸۱] ، عمدة القارى ۷/۵۹۲ ، همه از ناقلان حدیث ‏اند[۸۲] .

[۱] .  مسند احمد ۵/۴۹۶ ، حدیث ۱۸۸۰۱ .
[۲] .  السنن الکبرى ۵/۱۱۸ ، حدیث ۸۴۲۳ ؛ خصائص امیرالمؤمنین : ۵۹ ، حدیث ۳۸ .
[۳] .  میزان الإعتدال ۳/۴۹۰ ، رقم ۷۲۶۹ .
[۴] .  المستدرک على الصحیحین ۳/۱۳۵ ، حدیث ۴۶۳۱ .
[۵] .  القول المسدّد : ۴۱ .
[۶] .  الریاض النضره ۳ : ۱۳۹ .
[۷] .  کفایة الطالب : ۲۰۳ ، باب ۵۰ .
[۸] .  تذکرة الخواص : ۴۱ .
[۹] .  شرح نهج البلاغه ۹/۱۷۳ ، خطبه ۱۵۴ .
[۱۰] .  البدایة والنهایه ۷/۳۷۹ ، حوادث سنه ۴۰ه .
[۱۱] .  القول المسدّد : ۲۰ ـ ۲۱ .
[۱۲] .  الموضوعات ۱/۳۶۳ .
[۱۳] .  فتح البارى ۷/۱۴ .
[۱۴] .  کنز العُمّال ۱۱/۵۹۸ ، حدیث ۳۲۸۷۷ وص۶۱۸ ، حدیث ۳۳۰۰۴ .
[۱۵] .  عمدة القارى ۱۶/۱۷۶ .
[۱۶] .  نزل الأبرار : ۷۱ .
[۱۷] .  مسند احمد ۲/۱۰۴ ، حدیث ۴۷۸۲ .
[۱۸] .  مسند ابى یعلى ۹/۴۵۲ ، حدیث ۵۶۰۱ .
[۱۹] .  المُصَنَّف ۱۲/۷۰ ، حدیث ۱۲۱۴۸ .
[۲۰] .  ذکر أخبار أصبهان ۲/۲۱۰ .
[۲۱] .  الریاض النضرة ۳/۱۳۹ .
[۲۲] .  فرائد السمطین ۱/۲۰۸ ، حدیث ۱۶۳ .
[۲۳] .  فتح البارى ۷/۱۵ .
[۲۴] .  الصواعق المحرقه : ۱۲۷ .
[۲۵] .  القول المُسَدّد : ۲۵ .
[۲۶] .  کنز العُمّال ۱۳/۱۱۰ ، حدیث ۳۶۳۵۹ .
[۲۷] .  نُزُل الأبرار : ۷۲ .
[۲۸] .  خصائص امیرالمؤمنین : ۱۲۳ ، حدیث ۱۰۶ ؛ السنن الکبرى ۵/۱۳۸ ، حدیث ۸۴۹۱ .
[۲۹] .  القول المسدّد : ۲۳ .
[۳۰] .  اللآلى المصنوعه ۱/۳۴۹ .
[۳۱] .  نزل الأبرار : ۷۳ .
[۳۲] .  مناقب على احمد بن حنبل : ۷۲ ، حدیث ۱۰۹ .
[۳۳] .  البدایة والنهایه ۷/۳۷۹ ، حوادث سنه ۴۰ه .
[۳۴] .  المستدرک على الصحیحین ۳/۱۳۵ ، حدیث ۴۶۳۲ .
[۳۵] .  أسنى المطالب : ۶۵ .
[۳۶] .  الریاض النضره ۳/۱۳۹ .
[۳۷] .  المناقب : ۳۳۲ ، حدیث ۳۵۴ .
[۳۸] .  تاریخ الخلفاء : ۱۶۱ .
[۳۹] .  الخصائص الکبرى ۲/۴۲۴ .
[۴۰] .  الصواعق المحرقه : ۱۲۷ .
[۴۱] .  نیز بنگرید به : فضائل الصحابه احمد بن حنبل : ۱۱۲۰ ؛ مناقب على (احمد بن حنبل) ، حدیث ۲۴۵ (از چیز هایى که قطیعى افزوده است) البدایة والنهایه ۷/۲۴۱ ؛ وى مى‏ نویسد : این حدیث به چند وجه ، از ابن عمر روایت شده است .
[۴۲] .  سنن ترمذى ۵ : ۵۹۹ ، حدیث ۳۷۳۲ .
[۴۳] .  خصائص أمیرالمؤمنین : ۶۳ ، حدیث ۴۲ ؛ السنن الکبرى ۵ : ۱۱۹ ، حدیث ۸۴۲۷ .
[۴۴] .  الریاض النضره ۳/۱۳۹ .
[۴۵] .  کفایة الطالب : ۲۰۲ ، باب ۵۰ .
[۴۶] .  تذکرة الخواص : ۴۱ .
[۴۷] .  القول المسدّد : ۲۱ .
[۴۸] .  فتح البارى ۷ : ۱۵ .
[۴۹] .  السیرة الحلبیّه ۳/۳۴۶ .
[۵۰] .  نُزُل الأبرار : ۷۱ .
[۵۱] .  نسخه چنین است ، ولى درست آن ابو عَوانه وَضّاح است . احمد و ابو حاتم او را توثیق کرده‏ اند [ نگاه کنید به : تذکرة الحفاظ ۱/۲۳۶ ، رقم ۲۲۳ ؛ الجرح والتعدیل ۹/۴۰ ، رقم ۱۷۳ ] به ج۱ ص۱۳۵ [ و در متن عربى ۱/۷۸ ] مراجعه کنید .
[۵۲] .  خصائص امیرالمؤمنین : ۶۴ ، حدیث ۴۳ ؛ السنن الکبرى ۵ : ۱۱۹ ، حدیث ۸۴۲۸ .
[۵۳] .  فتح البارى ۷/۱۵ .
[۵۴] .  ارشاد السارى ۸/۱۶۷ .
[۵۵] .  نُزُل الأبرار : ۷۲ .
[۵۶] .  سوره بقره ۲ آیه ۱۵۶ .
[۵۷] .  جامع الأحادیث ۱۶/۲۷۴ ، حدیث ۷۹۱۳ .
[۵۸] .  المعجم الکبیر ۱۲/۱۱۴ ، حدیث ۱۲۷۲۲ .
[۵۹] .  السیرة الحلبیه ۳/۳۴۶ .
[۶۰] .  مسند احمد ۱/۲۸۵ ، حدیث ۱۵۱۴ .
[۶۱] .  المستدرک على الصحیحین ۳/۱۲۶ ، حدیث ۴۶۰۱ .
[۶۲] .  الخصائص الکبرى ۲/۴۲۴ .
[۶۳] .  تاریخ مدینة دمشق ۱۲/۱۸۴ .
[۶۴] .  کفایة الطالب : ۲۰۱ ، باب ۵۰ .
[۶۵] .  کنز العمّال ۱۳/۱۳۷ ، حدیث ۳۶۴۳۲ .
[۶۶] .  المعجم الکبیر ۲/۲۴۶ ، حدیث ۲۰۳۱ .
[۶۷] .  القول المسدّد : ۲۳ .
[۶۸] .  فتح البارى ۷/۱۵ .
[۶۹] .  ارشاد السارى ۸/۱۶۷ .
[۷۰] .  السیرة الحلبیه ۳/۳۴۶ .
[۷۱] .  نُزُل الأبرار : ۷۲ .
[۷۲] .  مسند احمد ۱/۲۸۵ ، حدیث ۱۵۱۴ .
[۷۳] .  فتح البارى ۷/۱۴ .
[۷۴] .  عمدة القارى ۱۶/۱۷۶ .
[۷۵] .  مسند أبى یعلى ۲/۶۱ ، حدیث ۷۰۳ .
[۷۶] .  البدایة والنهایه ۷/۳۷۹ ، حوادث سنه ۴۰ه .
[۷۷] .  خصائص امیرالمؤمنین : ۶۲ ، حدیث ۴۰ ؛ السنن الکبرى ۵/۱۱۸ ، حدیث ۸۴۲۵ .
[۷۸] .  القول المسدّد : ۲۲ .
[۷۹] .  فتح البارى ۷/۱۴ .
[۸۰] .  ارشاد السارى ۸/۱۶۷ .
[۸۱] .  نُزْل الأبرار : ۷۱ .
[۸۲] .  عمدة القارى ۱۶/۱۷۶ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


2 × شش =

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>