نکته‏ هایى درباره احتجاج حضرت زهراع– جستارى در تاریخ حدیث

نکته‏ هایى درباره احتجاج حضرت زهراع– جستارى در تاریخ حدیث

این بخش از گفتارِ حضرت فاطمه  علیهاالسلام چیزهایى  را براى  ما روشن مى ‏سازد :نخست : متهم بودن ابوبکر و یارانش به ارث نبردنِ حضرت فاطمه  علیهاالسلام کلامِ حضرت زهرا  علیهاالسلام صریح است در اینکه ابوبکر و اطرافیانش ، مى ‏پنداشتند :حضرت زهرا  علیهاالسلام منزلتى  ندارد و از پدرش ارث نمى ‏برد !این پندار ، برخلافِ احکام قرآن در زمینه وصیت و ارث است ؛ چگونه ابوبکر ازپدرش ارث مى ‏برد و حضرت زهرا علیهاالسلام از پدرش ارث نمى ‏برد ؟!این رفتارِ ابوبکر ، سخن او را درباره ارث ننهادن انبیا ، پوچ مى ‏سازد ؛ زیرامیراث خواهى  به شاهد گرفتن و شاهد آوردن نیاز ندارد . اینکه ابوبکر شاهد خواست ، ازهدیه بودن فدک خبر مى ‏دهد ، هدیه ‏اى  که رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله به حضرت فاطمه  علیهاالسلام پیش‏کش کردند .کتاب‏هاى  حدیث و تاریخ به روشنى  گزارش مى ‏دهند که اُمّ ایمن و حضرت على   علیه ‏السلام براى  حضرت فاطمه  علیهاالسلام شهادت دادند ،

[۱] لیکن آنان گفتند : شک دارندحضرت زهرا  علیهاالسلام دختر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله باشد (پناه بر خدا) .اگر ثابت شود که «فدک» هدیه است ، مدّعاى ِ ابوبکر واهى  مى ‏شود و این سخن اوکه گفت «ما گروه انبیا ارث نمى ‏گذاریم» با هدیه بودن درست درنمى ‏آید ؛ زیرا در این صورت ، فدک از اختیار پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله بیرون و در تملّک حضرت زهرا  علیهاالسلام قرارمى ‏گیرد .اگر سخنى  که ابوبکر از پیامبر روایت مى ‏کند درست باشد ، چرا او زنان پیامبر را درخانه‏ هاشان باقى  گذارد که همچون صاحب خانه در آن تصرف کنند تا آنجا که ازعایشه براى  دفن شدن در خانه ‏اش اجازه خواست ؟! و حال آنکه وى  فدک را ازحضرت زهرا علیها السلام گرفت با این ادعا که حضرت زهرا  علیهاالسلام مالک آن نمى ‏باشد !اگر انبیا ارث برجاى  نمى ‏گذارند ، چگونه است که زنان پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله از آن حضرت ارث مبرند و دخترش ارث نمى ‏برد ؟!و اگر خانه پیامبر و فدک ، هدیه است ، چرا ادعاى  عایشه و دیگر زنان پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله ـ  بى ‏هیچ شاهدى  ـ پذیرفته مى ‏شود و سخن حضرت زهرا علیها ا لسلام (که به تصریح آیه تطهیر از هر نوع پلیدى  و آلودگى  پاک است) با آوردن شاهد ، پذیرفته نمى ‏شود ؟!چه خبر است ؟ آیا گستاخانه ‏تر از این مى ‏توان آموزه‏ هاى  وحى  را تغییر داد ؟!حضرت زهرا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله حق دارد که بگوید :« أَلاَ فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْکَافِرِینَ » ؛[۲]بدانید که در فتنه افتادید ، و به راستى  که دوزخ کافران را فراگیر است .پاسخ از یک شُبهه گاه [ در بعضى  از منابع ] سخنى  مطرح مى ‏شود که مایه شگفتى  است ، مى ‏گویند :زنان پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله حق شرعى  داشتند ؛ زیرا خداى  متعال مى ‏فرماید : « وَقَرْنَ فِی بُیُوتِکُنَّ »[۳] (در خانه‏ هاتان آرام [ و آسوده ] باشید ) در این آیه ، خدا مالکیّت خانه ‏ها را بازنانِ پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏داند و این مالکیّت در زمان رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله ثابت شده است ؛ لذا ازمسئله فدک جداست !

پاسخ

مالکیّت در آیه ، استقلالى  نیست ، بلکه از حقوقِ هر زنى  نسبت به [ اموال ]شوهرش مى ‏باشد . با ملاحظه آیه ۵۳ همین سوره ، مى ‏توان دریافت که خانه ، مِلک پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله است ؛ زیرا مى ‏خوانیم :« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلاَّ أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ » ؛[۴]اى  کسانى  که ایمان آورده ‏اید ، به خانه پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله در نیایید مگر اینکه اجازه‏ تان دهند .در این آیه ، خانه ، به پیامبر منسوب است روایات [ هم ] آن را ثابت مى ‏کند . ماننداین سخن آن حضرت که فرمودند :ما بین بیتی ومَنبری روضة مِن ریاض الجنّة ؛[۵]میان خانه و منبرم ، باغى  است از باغ‏ هاى  بهشت .خانه ‏ها از آنِ زنان پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله نبود تا ملکیت آنها را ادعا کنند ، بلکه تا پایانِ عمرِ
پیامبر ، از آنِ حضرت بود به این دلیل که فرمود : «میان خانه و منبرم …» حتّى  عایشه زنان پیامبر را با استناد به حدیث پدرش از مطالبه ارثشان باز مى ‏داشت [ البته ] پس ازآنکه ابوبکر او را در خانه‏ اى  که ساکن بود ، به حالِ خود وانهاد [ تا ] مانند مالکِ مُطْلَق در آن تصرّف کند !بُخارى  روایت مى ‏کند که عایشه گفت :همسران پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله عثمان را پیش ابوبکر فرستادند تا از ۸۱ آنچه خدا برآنان [ از اموال غنیمتى  ] بر گردانده ، پُرس و جو کند ، من آنان را از این کاربازداشتم و به ایشان گفتم : آیا از خدا نمى ‏ترسید ؟ آیا نمى ‏دانید که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله فرمود : «ما پیامبران ارث بر جاى  نمى ‏گذاریم ، آنچه از ما باقى ماند صدقه است» .[۶]از عُروة روایت شد که عایشه گفت :زنان پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله ـ آن‏گاه که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله درگذشت ـ خواستند عثمان را نزدابوبکر بفرستند و میراثشان را بخواهند … عایشه مى ‏گوید : من گفتم : آیاپیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله نگفت : «ما ارث برجاى  نمى ‏گذاریم ؛ آنچه از ما باز ماند ، صدقه است» .[۷]ابن ابى  الحدید مى ‏گوید :تاریخ گویاست که چون پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله از قُبا خارج شد و به مدینه درآمد ، درمنزل ابو اَیّوب سکنا گزید .حدود مسجد و حدود خانه زنان و دخترانش را نشانه گذارى  نمود تا محدوده آن مشخص باشد .این گزارش‏ها یعنى  آن حضرت مالک آنجا شد ، امّا به خروج آن از ملک پیامبر و درآمدن به ملکِ زنان و دختران ، من دست نیافتم .[۸]ابوبکر با انتساب این ادعایش بر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله ، به آن حضرت ،باطل کردنِ قانون ارث انبیا را نسبت مى ‏دهد و این برخلاف سیره پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏باشد که ایشان همچون دیگر مردم به فرائض و تکالیف موظف است .

دوّم : اتهام ابوبکر به دروغ‏گویى

پیش از این روشن ساختیم که هر یک از صحابه دیگرى  را بر خطا مى ‏دانست ،تا جایى  که حتى  یک دیگر را تکذیب مى ‏کردند [ و این در حالى  است که ]رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله به کیفر کسى  که به عمد بر او دروغ بندد خبر داد و اینکه پس از آن حضرت سخنان بیهوده زیادى  بر او نسبت داده مى ‏شود .حضرتِ زهرا  علیهاالسلام در این بخش از خطبه‏ اش ، دو امرِ مهم را به ابوبکر یادآورمى ‏شوند :وأنتم تزعمون أن لا إرث لنا ، أفحکم الجاهلیّة تَبغون ؟![۹]شما مى ‏پندارید که ارثى  براى  ما نیست ، آیا حُکمِ جاهلیت را مى ‏جویید ؟و در جمله ‏اى  دیگر مى ‏فرماید :زَعَمْتم أن لا حُظوة لی ولا إرث مِن أبی ولا رَحِمَ بَیْننا « لَقَدْ جِئْتَ شَیْئاًفَرِیّا » ؛[۱۰]خیال مى ‏کنید که من منزلتى  ندارم و از پدرم ارث نمى ‏برم و میان ما پیوندخویشى  نیست به راستى  دروغ شاخدارى  را ساخته و آورده ‏اى  !در این سخن دو نکته مهم نهان است :
۱ . این پندار که حضرت فاطمه  علیهاالسلام جایگاه و منزلتى  ندارد و از پدرش ارث نمى ‏برد ؛ و این باور ، براساس باورهاى جاهلیّت مى ‏باشد .
۲ . تکذیب ابوبکر از سوى  حضرت زهرا  علیهاالسلام در آنچه نقل کرد و به آن استناد کرد .گزارش‏ها و بینش‏ها ، دروغ ابوبکر را در آنچه روایت مى ‏کند ، روشن مى ‏سازد ؛زیرا با اطمینان به صدور این خبر از پیامبرصلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله چگونه ابوبکروصیت مى ‏کند که او رادر کنار رسول خدا دفن کنند ؟!خانه پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله یا ویژه اوست یا هم میراث مى ‏باشد.اگر مخصوص پیامبر باشد که[ پس از آن حضرت ] صدقه است و چنان که ابوبکر مى ‏پندارد از آنِ مسلمانان مى ‏باشدو اختصاص آن به یکى  بدون توجه به دیگرى  ، جایز نیست ؛ و اگر از جمله میراث به شمار مى ‏آید و پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله ـ مانند دیگر مسلمانان ـ ارث برجاى  مى ‏گذارد ، ابوبکر وعمر وارثان پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله نمى ‏باشند .نمى ‏توان گفت که محل دفن آن دو از سهم عایشه و حَفْصَه است ؛ زیرا آن اندازه سهم نمى ‏برند ، چراکه پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله نُه زن و یک دختر از نسل خودْ بر جاى  گذاشت ،سهم هریک از زنان آن حضرت ۷۲۱ (یک هفتاد و دوم) مى ‏شود . چگونه است که عایشه و حفصه ارث مى ‏برند و حضرت فاطمه  علیهاالسلام که دختر آن حضرت از نسل خودش مى ‏باشد ، ارث نبرد ؟!اگر ابوبکر به درستى ِ آنچه روایت کرد و عمل به آن را در پیش گرفت اطمینان داشت ، چرا مى ‏کوشید رضایت حضرت زهرا  علیهاالسلام را به دست آورد و در لحظه‏ هاى پایانى  عمرش تأسف مى ‏خورد ، و آرزو مى ‏کرد که کاش به خانه حضرت فاطمه علیهاالسلام درنمى ‏آمد ؟!اگر سخن ابوبکر صحیح باشد ، چگونه رواست که عصاى  پیامبر و مرکب و کفش
او را به على  بن اَبى  طالب دهد[۱۱] و زنانِ پیامبر را واگذارد که در خانه هاشان تصرف کنند ؟پیش از این گفتیم که انتقال خانه به زنان پیامبر یا به جهت میراث است و یا نِحله [ پیش‏کش و مهریه ] اگر میراث باشد ، نقضِ سخن ابوبکر است که از رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله روایت مى ‏کند : «ما پیامبران ارث بر جاى  نمى ‏گذاریم …» و اگر «نِحله» باشد ، نیازمنداثبات است ، پس چرا ابوبکر از زنان پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله نخواست که شاهد بیاورند (چنان که از حضرت زهراعلیهم ‏السلام شاهد خواست) ؟!اگر حدیث ابوبکر درست باشد ، چگونه براى  عُمَر جایز است که صدقه رسول خدا را به حضرت على   علیه ‏السلام و عبّاس دهد ؟! آیا عُمَر با این کار خواست ابوبکر را به وضعِ حدیث متهم سازد یا اینکه آن را به تأویل بُرد و معنایى  از آن فهمید که میراث رانفى  نمى ‏کند ؟!آیا رواست که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله بمیرد و دختر و [ تنها ] دامادش را آگاه نسازد که حقى  درارث او ندارند ، در حالى  که آن حضرت مفسّرِ احکام خدا بود و زُداینده هر نوع پوشیدگى  و ابهام ؟!چگونه است که رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله دیگران را باخبر مى ‏سازد و داماد و دخترش را ـ که صاحب حق‏ اند ـ آگاه نمى ‏کند ؟ اگر به فرض این حکم وجود داشته باشد ، حکمِ ویژه آنهاست !آیا این کار با آنچه پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله درباره اهل بیت  علیهم ‏السلام در حدیث ثَقَلَیْن فرمود ، یکى است :فلا تُقَدِّموهما فَتَهْلِکوا ، ولا تُقَصِّروا عنهما فَتَهْلِکوا ، ولا تُعلِّموهم فإنّهم أَعْلَمُ منکم ؛[۱۲]
از اهل بیت پیشى  نگیرید که هلاک مى ‏شوید ، و از اهل بیت پس نمانید که تباه مى ‏گردید ، و به آنان چیزى  میاموزید که آنان از شما داناترند .چگونه است که زنان پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله از حدیث آن حضرت و حکم میراثش بى ‏خبرند ،و آن‏گاه که عثمان بخشى  از ارث را از آنها باز مى ‏دارد ، پیک مى ‏فرستند وخواهانِ ارثشان مى ‏گردند ؟!اگر حدیث «نحن معاشر الأنبیاء…» (ما گروه پیامبران ارث از خود باقى نمى ‏گذاریم …) درست مى ‏باشد ، چرا موضع‏گیرى ‏هاى  حاکمان در میراثِ رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مختلف است ؛ یکى  مى ‏بخشد و آن دیگرى  منع مى ‏کند ؟آیا موضع عمر بن عبدالعزیز و مأمون و معتصم و واثق و دیگران ـ کسانى  که فدک را به فرزندان حضرت فاطمه علیها السلام بازگرداندند ـ این بود که به صحّت حدیث ابوبکراعتقاد نداشتند ؟!اگر آنچه را ابوبکر به پیامبران نسبت داد ، درست مى ‏بود ، میان دیگر اَدیان آسمانى [ نیز ] مشهور مى ‏گشت و …با علم به اینکه فدک با جنگ به دست نیامد ، بلکه صاحبانِ آن به وحشت [ از حمله سپاه اسلام ] آن را تسلیم کردند ، به اتفاق عالمان هر دو فرقه [ شیعه و سنّى  ] به طورخالص ، از آن پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏گردد ؛ زیرا خداى  متعال مى ‏فرماید :« وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى  رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ خَیْلٍ وَلاَ رِکَابٍ وَلکِنَّ اللَّهَ یُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى  مَن یَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى  کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ » ؛[۱۳]و آنچه را خدا از دارایى ‏شان به پیامبر خود غنیمت داد ، آن نبود که شما بااسب یا شترى  بدان تاخته بودید ، بلکه خدا پیامبرانش را بر هر که بخواهدچیره مى ‏سازد و خدا بر هر چیزى  تواناست .پرداختِ درآمد «فدک» یا دیگر سرزمین‏ها ، در زمان پیامبر ، به مسلمانان بدان معنا نیست که مِلک آنها مى ‏باشد ؛ زیرا پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله آنچه را مالک مى ‏شد [ و درآمدهایى  را که از املاک به دست مى ‏آورد ] در راه اسلام هزینه مى ‏کرد ؛ و این کار ، با سخن ما که گفتیم«فدک» را حضرت زهرا  علیهاالسلام در زمان حیات پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مالک شد ، یکى  است ، زیرا ازجهتى  زمین ، ملکِ حضرت زهرا  علیهاالسلام مى ‏باشد و از جهت دیگر پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏تواند درآن تصرّف کند و درآمد «فدک» را در راه دعوت به دینِ خدا هزینه کند . پیامبر همچون پدر مى ‏باشد و «الولد وما یملک لأبیه» (فرزند و همه دارایى ‏اش از آنِ پدرش است)[ افزون بر این ] در این زمینه ولایتِ پیامبر ـ به عنوان نبى ّ ـ بر هر مرد و زن مسلمان بسنده است .بارى  ، ابوبکر خواست در نقل این حدیث تنها نباشد ، از این رو در جواب حضرت زهرا  علیهاالسلام گفت : «لم أتفرّدُ به وَحْدی» ؛[۱۴] (در نقل این حدیث ، تنها نیستم !)عایشه و حفصه و أوس بن حدثان ، گفتند : آن را شنیده ‏اند .[۱۵]صاحب المغنى  اسم عمر و عثمان و طلحه و زبیر و سعد و عبدالرحمان بن عوف رابر آن افزوده است .[۱۶]در اختصاص آمده که ابوبکر گفت :عایشه و عُمَر شهادت مى ‏دهند که آن دو شنیدند که رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله مى ‏فرمود : «إنّ النبیّ لا یُورِّث» ؛ پیامبر ارث بر جاى  نمى ‏گذارد .حضرت فاطمه  علیهاالسلام فرمود : این ، نخستین شهادت زورى  است که آن دودر اسلام دادند !آن‏گاه فرمود : بى ‏شک فدک صدقه ‏اى  است که رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله به من بخشید و من بر آن بیّنه [ دو شاهد عادل ] دارم !ابوبکر گفت : کجایند ؟حضرت فاطمه  علیهاالسلام اُمّ اَیْمَن و حضرت على   علیه ‏السلام را آورد …  .[۱۷]ابن ابى  الحدید سخنِ نقیب ، ابو جعفر یحیى  بن محمّد بَصْرى ّ را مى ‏آورد که :
همواره على  و فاطمه و عبّاس ـ یک صدا ـ این سخن را که «ما گروه انبیاارث برجاى  نمى ‏گذاریم» ساختگى  مى ‏دانستند ، چگونه پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله این حکم را به غیر ما شناساند و از ما نهانش ساخت ؟!ما وارثان [ آن حضرت‏ایم ] و سزاوار ترین مردمان به اداى  این حکم .[۱۸]

سوّم : وا نهادن کتاب خدا

حضرت زهرا  علیهاالسلام در خطابه ‏اش روشن ساخت که آنان کتاب خدا را رها کردند ؛زیرا واژه «ارث» ـ که در شمارى  از آیات آمده ـ از نظر لغت و عرف (آن گاه که به قید خارجى  مقیّد نگردد) بر دارایى  دلالت دارد ، لیکن آنها ارث را ـ در مسئله ارثِ پیامبرصلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله و قضیه حضرت زهرا علیها السلام ـ به وراثت در حکمت و نبوّت (نه اموال) تعبیرکردند و مجاز را بى ‏قرینه دلالت کننده‏اى  ، بر حقیقت مقدّم داشتند !زیرا در جمله « وَإِنِّی خِفْتُ الْمَوَالِى َ »[۱۹] (من از بستگانم بیمناکم) ارث مالى  مقصود است ، نه علم و حکمت ؛ زیرا این دو با وراثت به دست نمى ‏آیند [ چرا که ] بخششِ الهى ‏اند که خدا بدان منّت مى ‏گذارد [ و به شخصى  مى ‏دهد ] یا نمى ‏دهد .زکریّا از پسر عمو ها ـ و کسانى  که در پى  آنها بودند ـ مى ‏هراسید ، اینکه مى ‏گوید
« وَلِیّاً »[۲۰] یعنى  فرزندى  که اَوْلى  به میراثم باشد . بنا براین ، حمل این آیه بر وراثت علم و نبوّت ، خلاف ظاهر است ؛ چراکه نبوّت وعلم به ارث نمى ‏رسند ، بلکه «نُبوَّت» تابع مصالح عمومى  است و براى  شایستگان دراَزَل نزد پروردگار مقدّر شده است … « اللَّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ »[۲۱] (خدا بهترمى ‏داند که رسالتش را در کجا قرار دهد) نَسَب در آن نقشى  ندارد ؛ چنان که دعا ودرخواست اینکه خدا یکى  از بندگانش را به عنوان پیامبر برگزیند، بى ‏خودى  است.براساس آیه، حضرت زکریّا از خدا فرزندى  خواست تا پسرعموها وخویشاوندان پدرى ‏اش را از میراث باز دارد ؛ و پیداست که این خواسته ، جز با ارث مالى  سازگار نمى ‏باشد ، بازدارندگى  خویشان از نبوّت و علم ـ در اینجا ـ معنا ندارد .سپس حضرت زکریّا در وارث خود شرط مى ‏کند که فردى  پسندیده باشد :« وَاجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیّاً »[۲۲] ( پروردگارا [ او را ] پسندیده گردان) این شرط به نبوّت نمى ‏زیبد؛ زیرا عصمت از ملکاتِ پیامبران واز آنها جداناپذیراست؛ و در این صورت،خواسته زکریّا بیهوده مى ‏باشد وانبیا منزّه‏ اند از اینکه چیزِ بى ‏ثمرى  را از خدا بخواهند.این سخن ، در مال و کسى  که آن را به ارث مى ‏برد معناى  درست مى ‏یابد ؛ زیراوارثِ دارایى  ، گاه شخصى  صالح است و گاه ناصالح ، و به همین جهت است که فخررازى  در تفسیرش مى ‏گوید :مراد از میراث در هر دو جا ، دارایى  است ، قول ابن عبّاس و حسن وضحّاک همین مى ‏باشد .[۲۳]زمخشرى  در ربیع الأبرار مى ‏نویسد :سلیمان از پدرش هزار اسب ارث بُرد .[۲۴]بَغَوى  در معالم التنزیل ـ در تفسیر آیه ۵ سوره مریم ـ مى ‏نویسد :حسن مى ‏گوید : معناى  « یَرِثُنِی » چنین است : مال مرا ارث بَرَد .[۲۵]
نیشابورى در تفسیر این آیه ، به نقل از حسن ،مى ‏گوید :مقصود از آن ، دارایى است .[۲۶]اگر دراستدلال امام على  و حضرت زهرا  علیهماالسلام و عبّاس ، نیک بیندیشیم ، درمى ‏یابیم که آنان بر خطاى ِ ابوبکر وسستى  ادعاى  او ، به قرآن استدلال مى ‏کنند ؛ زیرا مى ‏خواهنداو را به آنچه خودش را مُلزَم مى ‏سازد ، مُلْزَم سازند (آن گاه که وى  اَشخاص را از نقل حدیث از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله بازداشت و گفت : کتاب خدا میان ما و شماست) .یعنى  آنان به آیات قرآن درباره ارث و وصیّت ، بر خطاى  او استدلال کردند[ ناگهان ] ابوبکر به نقل حدیث از رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله پرداخت که خود از آن نهى  مى ‏کرد ؛یعنى  به جهت ضرورت و مصلحت ، به آنچه از آن نهى  مى ‏کرد ، استدلال کرد !
[۱] .  نگاه کنید به پانویس بحار الأنوار ۲۹ : ۳۴۷ .
[۲] .  سوره توبه ۹ آیه ۴۹ .
[۳] .  سوره احزاب ۳۳ آیه ۳۳ .
[۴] .  سوره احزاب ۳۳ آیه ۵۳ .
[۵] .  نگاه کنید به ، مجمع الزوائد ۴ : ۹ .
[۶] .  صحیح بخارى  ۵ : ۱۱۵ (کتاب المغازى  ، باب حدیث بنى  نضیر) .
[۷] .  شرح نهج البلاغه ۱۶ : ۲۲۰ .
۸] .  شرح نهج البلاغه ۱۷ : ۲۱۶ ـ ۲۱۷ .
[۹] .  برگرفته از آیه ۵۰ سوره مائده : « أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ » ؛ آیا آنان خواستار حکم جاهلیت ‏اند .
[۱۰] .  سوره مریم ۱۹ آیه ۲۷ .
[۱۱] .  شرح نهج البلاغه ۱۶ : ۲۱۳ ـ ۲۱۴ .
[۱۲] .  المعجم الکبیر ۵ : ۱۶۷ ، ذیل حدیث ۴۹۷۱ .
[۱۳] .  سوره حشر ۵۹ آیه ۶ .
[۱۴] .  الاحتجاج ۱ : ۹۷ ـ ۱۰۸ (و به نقل از آن در بحار الأنوار ۲۹ : ۲۳۱) .
[۱۵] .  نگاه کنید به ، قرب الأسناد : ۴۷ ـ ۴۸ چاپ قدیم ؛ تفسیر قمى  ۲ : ۱۵۵ ـ ۱۵۹ .
[۱۶] .  المغنى  الجزء المتمّ العشرین ق۱ : ۳۲۸ ؛ و نگاه کنید به ، بحار الأنوار ۲۹ : ۳۵۸ (در صفحه ۳۶۶و ما بعد آن ، جواب صاحب مغنى  آمده است) .
[۱۷] .  الاختصاص : ۱۸۳ ـ ۱۸۵ .
[۱۸] .  شرح نهج البلاغه ۱۶ : ۲۸۰ .
[۱۹] .  سوره مریم ۱۹ آیه ۵ .
[۲۰] .  همان .
[۲۱] .  سوره انعام ۶ آیه ۱۲۴ .
[۲۲] .  سوره مریم ۱۹ آیه ۶ .
[۲۳] .  تفسیر فخر رازى  ۲۱ : ۱۸۴ .
[۲۴] .  ربیع الأبرار ۵ : ۳۹۲ باب ۹۲ .
[۲۵] .  معالم التنزیل ۳ : ۱۵۸ .
[۲۶] .  تفسیر نیشابورى  ، چاپ شده با تفسیر طبرى  ۱۹ : ۹۳ .

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *


× 6 = هجده

شما می‌توانید از این دستورات HTML استفاده کنید: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <strike> <strong>