بایگانی برچسب: شيخ تقى الدين

فصل نهم بخش اول بطلان عقاید وهّابیان-بی بنیاد

فصل نهم بخش اول بطلان عقاید وهّابیان-بی بنیاد

بر اساس احادیث ]

[ بى ‏گمان نجات امّت بر پایه احادیثى  است که از پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله رسیده است ] و این احادیث بر بطلان عقاید وهّابیان دلالت مى ‏کند .

[ ۱ . حدیث جمع شدن زمین ]

مسلم در صحیح خود ، از ثوبان ، از پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله روایت مى ‏کند که فرمود :خدا زمین را برایم به هم آورد ، پس مشرق‏ها و مغرب‏هاى  آن را دیدم ،و به ‏زودى  فرمان‏روایى  امّتم مى ‏رسد آنچه را ـ از زمین ـ برایم جمع شد .و دو گنج سرخ و سفید به من عطا شد . از پروردگارم براى  امّتم خواستم که آنان را به خشک‏سالى  و قحطى  از بین نبرد ، و دشمنى  جز از خود شان بر آنان مسلّط نسازد که بنیادشان را برافکند .پروردگارم گفت : اى  محمّد ، هنگامى  که امرى  را امضا کنم ردّ نمى ‏شود .

ادامه‌ی خواندن

فصل ششم ایمان ظاهرى -بی بنیاد

فصل ششم ایمان ظاهرى -بی بنیاد

ایمان ظاهرى

شیخ تقى  الدین در «کتاب الإیمان» مى ‏گوید :ایمان ظاهرى  که احکام بر آن ـ در دنیا ـ جارى  مى ‏شود ، مستلزم ایمان باطنى  نیست . منافقین مى ‏گفتند : « آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الاْخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ »[۱] ؛ به خدا و روز آخرت ایمان داریم ، در حالى  که مؤمن[ راستین ] نبودند .منافقان در ظاهر ایمان داشتند ، با مسلمانان نماز مى ‏گزاردند و ازدواج مى ‏کردند و ارث مى ‏بردند (چنان که منافقان عهد پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله چنین بودند) و پیامبر درباره ‏شان حکم کافرانى  را که کفر را آشکار مى ‏ساختند
ـ در زناشویى  و میراث و مانند آن ـ جارى  نساخت .بلکه چون عبداللّه‏ اُبَى ّ ـ که از مشهورترین منافقان بود ـ مُرد ، عبداللّه‏ ،فرزندش (که از بهترین مؤمنان بود) او را ارث برد ، و همچنین دیگرکسانى  که از ایشان که درمى ‏گذشتند وارثان مؤمنانشان از آنان ارث مى ‏بردند ، و هرگاه وارثى  از آنها مى ‏مُرد ، به همراه مسلمانان از او ارث[ و مانند آنها ] از او ارث مى ‏بردند ؛هرچند پیدا بود که شخص [ ارثْ بَر ]در باطن (و درون) منافق است .همچنین در حدود و حقوق ، مانند دیگر مسلمانان به شمار مى ‏رفتند وبه همراه پیامبر مى ‏جنگیدند .

ادامه‌ی خواندن

فصل چهارم مَذهب سَلَف بخش اول– بی بنیاد

فصل چهارم مَذهب سَلَف بخش اول– بی بنیاد

[ نگرش مَذهب سَلَف درباره فرقه ‏هاى  دینى  ]

[ عدم تکفیر فرقه ‏هاى  دینى  ]

اکنون برخى  از سخنان اهل علم را ذکر مى ‏کنم که گفته ‏اند : مذهب سَلَف ، عدمِ قول به تکفیر این فرقه‏ هاست (فرقه ‏هایى  که پیش از این نامشان آمد) .شیخ تقى  الدین ـ در کتاب الإیمان ـ مى ‏گوید :امام احمد ، خوارج و مُرجِئَه و قَدَریّه را تکفیر نکرد ، آنچه از او واَمثالش نقل شده تکفیر جَهْمیّه است . در حالى  که احمد بزرگانِ جَهْمیّه را کافر نشمرد و آن را که مى ‏گفت «من جهمى ‏ام» کافر نمى ‏دانست ، بلکه پشت سر آن دسته از جهمیّه که به دین خودشان فرا مى ‏خواندند و مردم را امتحان مى ‏کردند و هرکه با آنان موافق نبود به سختى  کیفر مى ‏دادند ،نماز مى ‏خواند .

ادامه‌ی خواندن

فصل دوّم.معذور بودن جاهل -بی بنیاد

فصل دوّم.معذور بودن جاهل -بی بنیاد

به فرض ، این امورى  که شما مى ‏پندارید که آنها کفر است ـ یعنى  نذر ، قربانى  و … ـ[ درست باشد ] در اینجا اصل دیگرى از اصول اهل سنّت هست که بر آن اجماع دارندـ چنان که شیخ تقى  الدین و ابن قیّم آورده ‏اند ـ و آن این است که مسلمان جاهل ومُخطئ [ کسى  که بر راه و عقیده نادرست است ] به سبب جهل و خطا معذور مى ‏باشد(هرچند عملى  را انجام دهد که صاحبِ آن مشرک یا کافر است) تا اینکه حجّتى  که تارکِ آن کافر مى ‏شود با بیانى  روشن ـ که بر مانند او مشتبه نمى ‏شود ـ برایش تبیین گردد ، یا آنچه را که در دین اسلام ضرورى  است انکار کند [ یعنى  ] منکر چیزى  شود که اجماع همگانى  قطعى  بر آن استوار است و هریک از مسلمانان ـ بى ‏نظر و تأمّل ـ آن را مى ‏شناسند و جز اهل بدعت با آن مخالفت نمى ‏ورزد ؛ چنان که به خواست خدابیانش مى ‏آید .

ادامه‌ی خواندن

مقدّمه مؤلّف وفصل اوّل -بی بنیاد

مقدّمه مؤلّف وفصل اوّل -بی بنیاد

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

و به ثقتى  ؛ تکیه و اعتمادم ـ تنها ـ به خداست . ستایش خداى  راست که پروردگار جهانیان است ، و شهادت مى ‏دهم که خدایى جز او نیست ، یگانه است و هیچ شریکى  ندارد ؛ و گواهم که محمّد بنده و پیامبرِاوست که با هدایت و ین حق او را فرستاد تا بر همه دین‏ها چیره‏ اش سازد ، هرچند[ این کار ] ناخوشایندِ مشرکان باشد ؛ درود خدا تا روز جزا بر او و بر آلش باد .امّا بعد ، از سلیمان بن عبدالوهّاب به حسن بن عیدان ،سلام بر کسى  که پیرو هدایت شد .خاى  متعال مى ‏فرماید :« وَلِتَکُن مِنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلى  الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ »[۱] ؛مى ‏بایست در میان شما گروهى  باشند که به خیر [ و خوبى ‏ها ] فراخوانند و به کارهاى  نیک امر کنند و از کار هاى  زشت بازدارند .و پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله  مى ‏فرماید : الدین النصیحة[۲] ؛[ اساس و شالوده ] دین ، خیرخواهى  و اندرز است .

ادامه‌ی خواندن