بایگانی برچسب: كنز العمّال

زیارت در احادیث و روایات-جایگاه زیارت

زیارت در احادیث و روایات-جایگاه زیارت

احادیث و روایاتى  که از پیامبر اکرم  ص و ائمّه معصومین  علیهم ‏السلام نقل شده ، میزان اهمیّت زیارت را در خطّ مشى  اسلامى  روشن مى ‏سازد .نظر به اَسانید زیاد و طُرُق گوناگون این احادیث ، بسیارى  از مُصَنَّفات و کتاب‏ها به آنها پرداخته ‏اند ، بلکه ده‏ها تألیف به بررسى  و تشویق آنها اختصاص یافته است ؛
مانند کتاب «رفع المنارة بتخریج أحادیث التوسُّل والزیارة» ، «کامل الزیارات» ، و دیگرکتاب‏هاى  زیادى  که دلالت دارند این رسمِ مذهبى  کانونِ اهتمام و رعایت عالمان بزرگ امّت و فقیهان مى ‏باشد ، و این همّت ورزى  و کوشایى  از قرآن و سنّت نبوى
شریف ، به ارث رسیده است .

ادامه‌ی خواندن

فصل دوّم: خاتمه۱– تدوین السُنّة

فصل دوّم: خاتمه۱– تدوین السُنّة

در نهایت اینکه رسول بزرگوار  صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله ‏وسلم در بستر بیمارى  افتاده بود و مرگ را که حق است انتظار مى ‏کشید ، در آن هنگام از کسانى  که نزدش حضور داشتند کاغذو دوات خواست تا براى  آنان چیزى  بنویسد که پس از آن هرگز گمراه نشوند .درخواست آن حضرت جدّی و مهم بود چه آنکه درباره امرى  بسیار مهم ـ که همان هدایت امّت و عدم گمراهى  آنان براى  همیشه باشد ـ بود این چیزى  است که بخارى  و غیر او آن را روایت کرده ‏اند ، و بخارى  به نقل از ابن عبّاس گوید :هنگامى  که بیمارى  پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله ‏وسلم شدّت گرفت فرمود : برایم کاغذى  بیاورید تا برایتان چیزى  بنویسم که پس از آن گمراه نشوید . ادامه‌ی خواندن

فصل هشتم شُبهه مانع اجراى حد-بی بنیاد

فصل هشتم شُبهه مانع اجراى حد-بی بنیاد

[ حدود با وجود شبهه به اجرا درنمى ‏آید ]

از چیزهایى  که بر ناصواب بودن تکفیر کسانى  که آنها را کافر شمردید دلالت مى ‏کند این است که دعا و نذر کفرى  نیست که انسان را از ملّت اسلام خارج سازد ؛زیرا پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله در حدیثى  صحیح امر فرمود که:«أَنْ تُدْرَءَ الحدودُبالشُّبَهات »[۱] ؛حدود با شبهه ‏ها دفع مى ‏گردد .حاکم در صحیح خود و ابو عوانه و بزّار ـ به سند صحیح ـ و ابن سُنّى  از ابن مسعود  رضى ‏الله ‏عنه روایت کرده ‏اند که پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله فرمود :هرگاه مرکب و حیوان شما در بیابان گریخت باید سه مرتبه صدا بزند :اى  بندگان خدا نگه دارید ؛ زیرا خدا کسانى  را حاضر دارد که آن را نگه مى ‏دارد[۲] .طبرانى  روایت کرده اگر کسى  [ در بیابان ] کمک خواست باید بگوید : اى  بندگانِ خدا بفریادم برسید[۳] .

ادامه‌ی خواندن

فصل هفتم شرایط مجتهدمرجع -بی بنیاد

فصل هفتم شرایط مجتهدمرجع -بی بنیاد

[ شرایط مجتهدى  که تقلیدش در علوم دین جایز است ]

پیش از این ، سخن اهل علم و اجماعشان بیان شد که جایز نیست تقلید و اقتدا دردین مگر از کسى  که شروط اجتهاد ـ به اجماع ـ در او فراهم است ؛ و بر کسى  که شرایط اجتهاد را ندارد تقلید واجب مى ‏باشد ، و در این امر هیچ اختلافى  وجود ندارد .و نیز اجماع اهل سنّت گذشت بر اینکه : هرکس به آنچه پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله آورده اقراردارد و ملتزم است ، تکفیر نمى ‏شود ـ هرچند در او خصلتى  از کفر اکبر یا شرک باشد ـ مگر اینکه حجّتى  بر او استوار گردد که تارک آن تکفیر مى ‏شود ، و حجّت به پانمى ‏شود مگر با اجماع قطعى  (و نه ظنّى ) و آن که حجّت را به پا مى ‏دارد امام است یانایب او ؛ و کفر تحقّق نمى ‏یابد مگر به انکار ضروریّاتِ دین اسلام ـ مانند وجود خدا ویگانگى پروردگار و رسالت پیامبر ـ یا انکار امور آشکار ؛ مانند وجوب نماز .

ادامه‌ی خواندن

چه کسى اختلاف در وضو را آغازید ؟- اختلاف در وضوچرا؟

چه کسى اختلاف در وضو را آغازید ؟- اختلاف در وضوچرا؟

لازم است پیش از پاسخ به این سؤال ، بعضى  از روایاتى  که وضوى  عثمانى را باز مى ‏گویند ، بیاوریم تا به نتیجه درست در این زمینه برسیم .۱ . مسلم در «صحیح» خود ، به سندش از حُمران (غلامِ آزاد شده عثمان)آورده است که گفت :در وقت وضو بر عثمان وارد شدم ، وضو گرفت ، سپس گفت :مردمى  از رسول خدا احادیثى  را نقل مى ‏کنند که نمى ‏دانم آنهاچیست ، جز اینکه من دیدم رسول خدا مثل این وضوى ِ من ،وضو گرفت . سپس گفت : هرکس این چنین وضو بگیرد ، گناهانِ پیشین اوآمرزیده مى ‏شود .[۱]۲ . بیهقى  به سندش از محمّد بن عبداللّه‏ بن اَبى ‏مریم ، روایت مى ‏کند که گفت:به منزلِ ابن داره [ مولاى  عثمان ] رفتم ، شنید که مضمضه مى ‏کنم ، گفت : اى  محمّد ، گفتم : جانم ! گفت : آیا نمى ‏خواهى از وضوى  پیامبر خبرت دهم ؟ گفتم : چرا .گفت : دیدم عثمان بر سرِ محله ‏ها مى ‏نشست …

ادامه‌ی خواندن

عثمان و اجتهاد- اختلاف در وضوچرا؟

عثمان و اجتهاد- اختلاف در وضوچرا؟

در کشاکش این رویدادها و قبضه امور به وسیله جریان اجتهاد و رأى  ،زمینه ‏اى  برایشان فر اهم آمد تا سیره ابوبکر و عُمَر را در کنار کتاب خدا و سنّت پیامبر ـ به عنوان رکن سوّم شریعت ـ مطرح سازند . و بعد از عُمَر بر هرکس که عهده‏ دار خلافت شود شرط کردند که به این قاعده برآمده از اجتهادشان پاى ‏بند باشد .عثمان آن را پذیرفت و امام على   علیه ‏السلام با شدّت تمام از قبول این شرط(عمل به سیره شیخین) سرباز زد ؛ زیرا پذیرش  آن به معناى ِ دست کشیدن ازمکتب تعبّد محض ، و عضویّت در گروه اجتهاد و رأى  بود .پیداست که عبدالرحمن بن عوف با این شرط ، مى ‏خواست عثمان را به عمل ، طبقِ اجتهاداتِ  شیخین مُلزم سازد و دائره شرعیّت اجتهاد را به آن دومنحصر سازد ، لیکن واقعیّتى  که پس از آن خود را نمایاند بر خلافِ خواسته ابوبکر و عمر و ابن‏عوف شد ؛ چراکه اندیشه اجتهاد ـ به خودى  خود ـ چهارچوب مشخصى  را برنمى ‏تافت .

ادامه‌ی خواندن