بایگانی برچسب: تفسير طبرى

معارف نهفته در متون زیارات ۳ -جایگاه زیارت

معارف نهفته در متون زیارات ۳ -جایگاه زیارت

۸ . تبرّى  و بیزارى  نسبت به دشمنان خدا

همچنین از شاخص‏ها و نشانه‏ ها و اهداف زیارت ، اظهار خشم و نفرت و برائت نسبت به دشمنان خدا و رسول او ـ مشرکان و کافران و بُت ‏پرستان و مُستکبران و اهل شقاق و نفاق ـ است ، و بدین جهت که اصل حُبّ بیزارى  جستن از هر چیزى  است که سواى  محبوب باشد[۱] ؛ زیرا : « لاَ تَجِدُ قَوْماً یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الآخِرِ یُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَوْ کَانُوا آبَاءَهُمْ أَوْ أَبْنَاءَهُمْ أَوْ إِخْوَانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ »[۲] نمى ‏یابى  گروهى  راکه ایمان به خدا و روز واپسین مى ‏آورند ، که با کسانى  که با خدا و رسولش در ستیزند دوستى  کنند ، هرچند آنان پدرانشان یا فرزندانشان یا برادرانشان یا عشیره [ و فامیل وهم طائفه ] شان باشند .

ادامه‌ی خواندن

فصل چهارم :بخش۲ –تدوین السُنّة

فصل چهارم :بخش۲ –تدوین السُنّة

۸ ـ رافع بن خدیج انصارى  (م۷۴)مسلم در صحیح خود به نقل از نافع بن جبیر آورده است : مروان اموى  براى  مردم خطبه خواند و درباره مکّه و اهل آن و حرمتش سخن گفت،امّا از مدینه
واهل آن وحرمتش سخنى  نگفت ، از این جهت رافع بن خدیج او را خطاب کردو گفت : چرا مکّه و اهل آن و حرمتش را متذکّر شدى  امّا از مدینه واهل آن وحرمتش چیزى  نگفتى  ؟ در حالى  که رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله ‏وسلم از مشرق تا مغرب این
شهر[۱] را حرام دانست و این در پوست دباغى  شده خَولانى [۲] نوشته شده و دردست ماست ، اگر خواستى  آن را برایت مى ‏خوانم[۳] .و قبلاً ذکر شد که رافع بن خدیج از کسانى  بود که از پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه‏ و‏آله ‏وسلم براى  نوشتن حدیثش اجازه خواستند و آن جناب نیز به آنان اجازه داد و فرمود : «به نقل از منبنویسید اشکالى  ندارد»[۴] .

ادامه‌ی خواندن

چرا وضویى نو ؟- اختلاف در وضوچرا؟

چرا وضویى نو ؟- اختلاف در وضوچرا؟

عوامل تربیتى  و روانى  و سیاسى  و اجتماعى  گوناگونى  عثمان را به ابداعِ وضوئى  نو برانگیخت ؛ تا جایى  که به سه بار شستن اعضا گرایش یابد وسپس به شستن سر و پا ـ به جاى  مسح ـ حکم کند . بعضى  از آن عوامل چنین ‏اند :۱ . عثمان خود را سزاوار قانون‏گذارى  مى ‏دانست و شأنِ خویش را ازابوبکر و عُمَر کمتر نمى ‏دید ، چرا براى  آن دو فتوا جایز باشد و براى  او نه ؟با اینکه همه جزو مکتب اجتهاد و رأى ‏اند و هر کدامشان خلیفه پیامبر به شمارمى ‏آیند !۲ . وى  به ظواهر دینى  سخت چسبیده بود . هنگام ساخت مسجد النبى  ،وى  یک خشت حمل مى ‏کرد و آن را از خود دور نگه مى ‏داشت ، و آن گاه که خشت را مى ‏گذاشت ، دستانش را فُوت مى ‏کرد و به جامه ‏اش مى نگر یست (که کثیف نشده باشد) اگر گردى  بر آن نشسته بود ، فُوت مى ‏کرد . همه اینهابدان جهت بود که وى  نسبت به نظافت وسواس داشت .[۱]در حالى  که عمّار با وجودِ ضعف بدنى  ،دو خشت را بر دوش حمل مى ‏کرد .عثمان هر روز غُسل مى ‏کرد[۲] ، هنگام وضو پاسخ سلام مؤمن رانمى ‏گفت[۳] و خود بیان مى ‏داشت که از زمانِ بیعت با رسول خدا ، به آلتش دست نکشیده است .

ادامه‌ی خواندن