بایگانی برچسب: عايشه

زور و تهدید – جُستارى در تاریخ حدیث

زور و تهدید – جُستارى در تاریخ حدیث

ب. زور و تهدید – جُستارى   در تاریخ حدیث

استفاده از زور و تهدید [ هم ] در نزد عرب شبه جزیره آن روزگار ، هنجارى  اجتماعى   به شمار مى  ‏آمد ! این شیوه را آنان به جهت رفتار قبیله ‏اى  ‏شان در پیش گرفتند . آنان براى  حلِّ درگیرى  ‏هاى   مسائل زیستى   و حفظِ مناطق تحت سلطه قبیله ،اعتماد و تکیه ‏شان بر زورمندى   بود و جز در مواردى  اندک ، به مسالمت و گفت وشنود تن درنمى  ‏دادند .نوشتن پیمان بر ضد بنى هاشم و محاصره آنها در شِعب ابى   طالب و آزار رسانى   به پیامبر  صلى  ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  (تا آنجا که آن حضرت فرمود : هیچ پیامبرى   هرگز چون من آزار ندید) وشکنجه مسلمانان مستضعف ـ در آغاز اسلام ـ چیزى   جز این نبود .آموزش‏هاى  ‏اسلامى   برخلاف این دستْ کارها بود واین شعارها را آشکار ساخت:« لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ » ؛[۱] در دین اجبارى  نیست .« لُکُمْ دِینُکُمْ وَلِیَ دِینِ » ؛[۲] دین شما براى   خودتان و دین من براى   خودم.« فَمَن شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکُفُرْ » ؛[۳] هرکه خواهد ایمان آورد و هرکه خواهد کفر ورزد .

ادامه‌ی خواندن

شواهدى بر کنار گذاشتن حدیث ازسوى خلفا – جُستارى در تاریخ حدیث

شواهدى بر کنار گذاشتن حدیث ازسوى خلفا – جُستارى در تاریخ حدیث

در پى ِ آنیم تا روشن سازیم که خلفا ، تحت تأثیر اطرافیان خود ، و پیروان مکتب رأى  و اجتهاد ، بازگشتى  به میراثِ [جاهلى  ] گذشته داشتند و این عقبْ‏ گرد ، بر حدیث و سنّت پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  اثرى  منفى  داشت . شواهدِ خود را بر این نظر ، وا مى ‏کاویم .

به کارگیرى  دوباره حافظه و نَسَب !

معروف است که عرب در حفظ اَشعار و کارهاى  نیک خود ، بر حافظه ‏اش تکیه مى ‏کرد و از تدوین روى  مى ‏گرداند و بر آن اعتماد نداشت . از این رو بخش زیادى  ا زقصیده ‏هاشان دربر دارنده زبان و فرهنگ و جنگ و صلح و … آنهاست ، و در مقابل چیزى  از خطبه ‏ها [ نگاشته ‏شان ] و … را نمى ‏بینیم که با شعرشان برابرى  کند . این ، بدان جهت است که شعر به آسانى  حفظ مى ‏شود ، به عکسِ خطبه ‏ها که حفظ آن دشوار مى ‏باشد و از آنجا که تدوین نشده ، بیشتر آنها تباه گشته و جز اندکى  به مانرسیده است .مى ‏بینیم که ابوبکر از عالمان به اَنساب عرب شمرده مى ‏شود ؛ زیرا عایشه از وى روایت مى ‏کند که : او داناترین قریش به اَنساب آنهاست .[۱]

ادامه‌ی خواندن

علّت نام‏گذارى پیروان خلفا به اهل سنّت و جماعت – جُستارى در تاریخ حدیث

علّت نام‏گذارى پیروان خلفا به اهل سنّت و جماعت – جُستارى در تاریخ حدیث

در سبب نامیدن اهل سنّت به «اهل سنّت و جماعت» چهار نظر هست :
۱ . به این اسم نامیده شدند ؛ زیرا پیرو سنّت صحیح به دور از بدعت ، مى ‏باشند .
۲ . نام گذارى  آنها بدان جهت است که : بر سنّت‏هایى  که خلفا در وقایعِ پیش آمده بنیان گذاردند ، پایدار ماندند و دیگر چیزها را بدعت شمردند .
۳ . آنان پس از سال ۴۱ هجرى  (عام الجماعة) ، هنگام صلح امام حسن  علیه ‏السلام بامعاویه ، به این نام معروف شدند . در این سال ، لعن امام على   علیه‏ السلام در سخنرانى ‏ها سنّت شد ، و اسم «اهل سنّت» براى  مخالفان امام على   علیه‏ السلام و یاران مدرسه خلفا پدید آمد .

ادامه‌ی خواندن

مرحله سوم حدیث پیامبرص در دوران جانشینان !!!– جُستارى در تاریخ حدیث

مرحله سوم حدیث پیامبرص در دوران جانشینان !!!– جُستارى در تاریخ حدیث

فصل اول حدیثِ پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله  در دوره ابوبکر

روایتِ نخست
مرسله ابن ابى  مُلَیْکه
چگونگى  حدیثِ پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله  را در زمان ابوبکر از دو روایت ابن ابى  مُلَیْکه وعایشه مى ‏توان دریافت .در تذکرة الحفّاظ به نقل از مَراسیل ابن ابى  مُلَیْکه آمده است :ابوبکر پس از درگذشت پیامبر مردم را گرد آورد و گفت : از پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله احادیثى  را نقل مى ‏کنید که در آنها اختلاف دارید . مردمان بعد از شمااختلاف شدیدترى  مى ‏یابند . از رسول خدا چیزى  را حدیث مکنید ! هرکه از شما پرسید ، بگویید : میان ما و شما کتاب خداست ، حلال آن را حلال و حرام آن را حرام دارید .[۱]

ادامه‌ی خواندن

سنّت قولى , فعلى ۱– جُستارى در تاریخ حدیث

سنّت قولى , فعلى ۱– جُستارى در تاریخ حدیث

دلایل آنان که تدوین حدیث را روا مى ‏دانند

دلایل کسانى  که تدوین حدیث را جایز مى ‏شمارند به دو بخش تقسیم مى ‏گردد :
۱ . سنّت قولى  .
۲ . سنّت فعلى  .

سنّت قولى

[ در این مورد ] روایاتِ گوناگونى  در نکوداشتِ علم و دعوت به تفقُّه ، و لزوم رساندن یافته ‏ها و آگاهى ‏هاى  [ خود ] به دیگران ، وجود دارد . در میان آنها اَخبار[ زیادى  ] هست که بر جوازِ نوشتن و نقلِ حدیث دلالت مى ‏کند و به ابزارهاى  کتابت
ـ  قلم و دفتر و کتاب و … ـ اشاره دارد .[۱]شیخ محمّد عزّه دَرْوَز ، واژه‏ هاى  کتابت و نوشت ‏افزار را (مانند «صُحُف ، سجلّ ،مداد ، أقلام» ؛ کتاب و دفتر و مداد و قلم و آنچه به خط مربوط مى ‏شود) در قرآن مى ‏شمارد و آنها را بیش از سیصد کلمه مى ‏یابد ؛ چنان که واژه‏ هاى  قرائت و مشتقات آن را نود واندى  برمى ‏شمارد .

ادامه‌ی خواندن

باب اول دوره نهادینه سازى – جُستارى در تاریخ حدیث

باب اول دوره نهادینه سازى – جُستارى در تاریخ حدیث

وصف پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  از زبان حضرت على علیه ‏السلام :… بهترینِ آفریدگان آن‏گاه که خردسال مى  ‏نمود و نژاده ‏تر هنگامى   که کهن سال بود ،پاکیزه‏ ترِ پاکیزگان در خوى   ، و گاهِ بخشش ابر برابر دستش خشک مى  ‏نمود …نهج البلاغه ، خطبه ۱۰۵ ، ترجمه شهیدى

مرحله اول سخن پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  پیش از بعثت

عرب پیش از اسلام ، محمّد بن عبداللّه‏ را به فرزانگى   و نجابت و کمال یاد مى  ‏کرد واو را «صادق» (راست‏گو) و «اَمین» (امانت‏دار) لقب داده بود ؛ زیرا راستى  ِ سخنش رادریافت و امانت‏دار بودنش را به عیان دید .ابن برهان حَلَبى   نقل مى  ‏کند که : عرب در جاهلیت براى   داورى   و طرح شکایت نزدآن حضرت مى  ‏رفتند ؛ چراکه او مدارا و مشاجره نمى  ‏کرد .[۱]

ادامه‌ی خواندن

دیدگاه نادرست درباره جنگ جَمَل و صفّین – منهاج بدعت

دیدگاه نادرست درباره جنگ جَمَل و صفّین – منهاج بدعت

[ ابن تیمیه ، مى  ] گوید : جنگى  على   رضى ‏الله ‏عنه در روز «جمل» و«صفین» به امر رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  نبود ، بلکه نظر شخصى ‏اش بود(منهاج السنه ۲/۲۳۱) .پاسخ :من از نادانى  این انسان (که به راستى  سخت نادان آفریده شده است ) تعجّب مى ‏کنم . او چگونه مسلمانى  است که شؤون امامت رانمى ‏داند و چگونه توجه ندارد آن کس که بار سنگین مسئولیت این وظیفه خطیر را به عهده مى ‏گیرد ، ورود و خروجش در کارها چطورباید باشد ؟! او به کلى  از آن معناى  امامت که ما بدان معتقدیم ،سخت به دور است .و از آن شگفت‏تر ، نادانى ‏اش نسبت به مقام مولاى  ماامیرالمؤمنین  علیه ‏السلام است که چگونه آن بزرگوار مراقب امر الهى  و گرواشاره جایگزین کننده خود ـ نبى ّ اعظم  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  ـ بود .

ادامه‌ی خواندن

دروغ شمردن حدیث حق مدارى امام على ع– منهاج بدعت

دروغ شمردن حدیث حق مدارى امام على ع– منهاج بدعت

[ مى   ]گوید : این حدیث که گویند : رسول خدا  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  گفته است :عَلَیّ مَعَ الحقّ والحقُّ مع علیّ یدور معه حیثُ دار ، ولن یَفْتَرِقا حتّى  یَرِدا علیَّ الحوض ؛على   با حق و حق با على   است ، هر کجا او باشد حق بدان سو مى  ‏گراید و ازهم جدا نمى  ‏شوند تا در حوض کوثر به من بازگردند .[ این سخن ] از بزرگ‏ترین دروغ‏ها و نادانى  ‏ها است ؛ زیرا این حدیث را احدى   از پیغمبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  نقل نکرده ـ نه به اسناد صحیح ، ونه به اسناد ضعیف ـ و آیا دروغ‏گوتر از او (علاّمه حلّى  ) کسى   پیدامى  ‏شود که از صحابه و علماء روایت کند که آنان حدیث را روایت کرده‏ اند ، ولى   آن حدیث ـ به هیچ وجه ـ از احدى   از آنها معرّفى  نشده باشد ؟! بلکه این آشکارترین دروغ‏ ها است .اگر گفته مى  ‏شد : بعضى   روایت کرده‏ اند و قابل قبول هم[ مى   ]بود ، مى  ‏گفتیم : ممکن است ! ولى   این حدیث قطعاً دروغى  است که بر پیغمبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  بسته ‏اند و سخنى   است که پیامبر الهى   از آن منزّه است ( منهاج السنّه ، ص۱۶۷ ـ ۱۶۸) .پاسخ :امّا حدیث را گروهى  از حفّاظ و بزرگان آنان نقل کرده ‏اند ؛

ادامه‌ی خواندن

کراهت از دَه – منهاج بدعت

کراهت از دَه – منهاج بدعت

گوید : از نادانى ‏هاى  شیعه یکى  کراهت از عدد ده ـ یا انجام کارى  که شمارش به ده رسد ـ مى ‏باشد حتّى  در ساختمان ، ده ستون نمى ‏سازند و ده تیر در بنا به کار نمى ‏برند ، و دیگر چیزها ؛ زیراعشره مُبَشَّرَه[۱] را جز على  دشمن مى ‏دارند .
و جاى  تعجب است که آنان لفظ نُه را دوست مى ‏دارند ولى  نُه تاى  از ده تا را دشمن (منهاج السنّه ۱/۹) .و در جلد ۲/۱۴۳ گوید : از تعصُّب رافضیان این است که عدد ده را به زبان نمى ‏آورند و جاى  آن «نُه و یک» مى ‏گویند و در ستون‏ها یادیگر بناهاى  خود ، تعداد آنها را ده قرار نمى ‏دهند [ و ] کوشش دراحتراز از عدد ده را در بسیارى  از کارهاشان رعایت مى ‏کنند .پاسخ :آیا براى  کسى  که خود را «شیخ الاسلام» مى ‏نامد این عیب نیست که در بین مسلمانان این رسوایى  را در کتابش منتشر سازد ؟ و درخلال آن ، این مطلب واهى  را تکرار کند ؛ مثل اینکه تحقیق بى ‏سابقه یا فلسفه مترقى  یا حکمت رسائى  ـ  که امت اسلامى  رازنده کند ـ آورده است !اما از این عجیب‏تر ، قصه مردى  است که خود را به علم وفضیلت نسبت دهد آن‏گاه چون سخنى  بگوید دروغ درآید ، چون به کسى  نسبت دهد ، برخلاف باشد ، گفتارهایش ـ در ترازوى سنجش ـ به سخنان چوپان بُزها (بلکه از آنها پایین‏تر) ماند !

ادامه‌ی خواندن

قداستْ بخشى به بعضى از شخصیت‏ ها-ابن عربى ؛ سُنِّى یا شیعه ؟

قداستْ بخشى به بعضى از شخصیت‏ ها-ابن عربى ؛ سُنِّى یا شیعه ؟

سرآغاز

بزرگداشت شخصیت‏ هایى  که با امام على   علیه ‏السلام و اهل بیت آن حضرت دشمنى داشتند ، از سوى  ابن عربى  ، تنها به کسانى  که در آغاز ، خلافت را از او غصب کردند ، منحصر نمى ‏شود ، بلکه سوى  هر کسى  ادامه مى ‏یابد که حضرت على   علیه‏ السلام را خوش نمى ‏داشت و دشمنان آن حضرت را یارى  مى ‏رساند و در مقامِ بدگویى از فرزندان على  و شیعیانِ او برمى ‏آمد .ابن عربى  ، این شخصیت‏ها را بزرگ مى ‏دارد و اوصافى  را براى  آنها مى ‏تراشدو اَلقابى  را بر آنها مى ‏افکند و مقام‏هاى  ستوده و بى ‏مانندى  را به آنها نسبت مى ‏دهد ، با اینکه آنان (اگر از کسانى  نباشند که دیگران را بر ضدّ اهل بیت یارى وپشتیبانى  مى ‏کردند) از موالیان اهل بیت  علیهم ‏السلام به شمار نمى ‏آیند یا دست کم در غیرمسیر اهل بیت  علیهم ‏السلام راه مى ‏پیمودند .

ادامه‌ی خواندن