بایگانی برچسب: سیدعلی شهرستانی

نقدِ کلام ذَهَبى – جُستارى در تاریخ حدیث

نقدِ کلام ذَهَبى – جُستارى در تاریخ حدیث

ذهبى  پس از آنکه مُرسَله ابن اَبى  مُلیکه را نقل مى ‏کند ، مى ‏نویسد :إنّ مرادَ الصدّیق التثبُّت فی الأخبار والتَحَرّی ، لاسدّ باب الروایة … ولم یقل حسبنا کتاب اللّه‏ ، کما تقول الخوارج ؛[۱]مقصود ابوبکر احتیاط در اخبار و به دست آوردن اطمینان بود نه بستن باب روایت … و نگفت : «کتاب خدا ما را بسنده است» ؛ چنان که خوارج این جمله را بر زبان آوردند .بخشِ نخستِ این سخن با این کار که ابوبکر کتابش را سوزاند ، نمى ‏خوانَد ، بلکه منعِ حدیث ،  عدم قصدِ احتیاط و بررسى  را تأکید مى ‏کند ؛ زیرا کسى  که خواستاردست‏یابى  به اطمینان است درانتخاب وتصحیح مى ‏کوشد ، نه در نابود کردن و محوساختن ! شایسته بود ابوبکر صحابه را گرد مى ‏آورد و درباره صحّت همه احادیث آن مجموعه ، نظر آنها را جویا مى ‏شد و به ویژه درباره احادیثى  که از اشخاص مورداطمینان و اعتماد شنیده بود ،[۲]

ادامه‌ی خواندن

سنّت قولى , فعلى ۲– جُستارى در تاریخ حدیث

سنّت قولى , فعلى ۲– جُستارى در تاریخ حدیث

آیا دستورى  هست و یا براى  این آفریده شده ‏اید که بعضى  از کتاب خدا را به بعض دیگر بزنید ؟ فرمانِ خدا را بنگرید و پیروى  کنید و از آنچه نهى  شدید باز ایستید .[۱]از پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله  نقل شده که آن حضرت آن زمان که در «صُلح حُدَیبیّه» صحابه را به سر تراشیدن و بیرون آمدن از اِحرام فرمان داد و آنان این کار را انجام ندادند ، به خشم آمد ؛ زیرا بر آنها دشوار آمد و منتظر ماندند تا پیامبر  صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله  مناسک و اعمالش را به پایان بَرَد و از احرام بیرون آید ، آن گاه این کار را انجام دادند (با اینکه وظیفه ‏شان این بود که پیش از آن از اِحرام خارج شوند) .

ادامه‌ی خواندن

سنّت قولى , فعلى ۱– جُستارى در تاریخ حدیث

سنّت قولى , فعلى ۱– جُستارى در تاریخ حدیث

دلایل آنان که تدوین حدیث را روا مى ‏دانند

دلایل کسانى  که تدوین حدیث را جایز مى ‏شمارند به دو بخش تقسیم مى ‏گردد :
۱ . سنّت قولى  .
۲ . سنّت فعلى  .

سنّت قولى

[ در این مورد ] روایاتِ گوناگونى  در نکوداشتِ علم و دعوت به تفقُّه ، و لزوم رساندن یافته ‏ها و آگاهى ‏هاى  [ خود ] به دیگران ، وجود دارد . در میان آنها اَخبار[ زیادى  ] هست که بر جوازِ نوشتن و نقلِ حدیث دلالت مى ‏کند و به ابزارهاى  کتابت
ـ  قلم و دفتر و کتاب و … ـ اشاره دارد .[۱]شیخ محمّد عزّه دَرْوَز ، واژه‏ هاى  کتابت و نوشت ‏افزار را (مانند «صُحُف ، سجلّ ،مداد ، أقلام» ؛ کتاب و دفتر و مداد و قلم و آنچه به خط مربوط مى ‏شود) در قرآن مى ‏شمارد و آنها را بیش از سیصد کلمه مى ‏یابد ؛ چنان که واژه‏ هاى  قرائت و مشتقات آن را نود واندى  برمى ‏شمارد .

ادامه‌ی خواندن

دلایل بازدارندگان از تدوین حدیث– جُستارى در تاریخ حدیث

دلایل بازدارندگان از تدوین حدیث– جُستارى در تاریخ حدیث

الف) روایات ابو سعید خُدرى

۱ . همّام بن یحیى  ، از زید بن اَسلم ، از عطاء بن یَسار ، از ابو سعید خُدْرى  روایت مى ‏کند که ، پیامبر   صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله فرمود :لا تَکْتبُوا عنّی شیئاً إلاّ القرآن ، فمن کَتَبَ عنّی شیئاً غیر القرآن ، فَلیُمْحه ؛[۱]از [ زبان ] من چیزى  جز قرآن را ننویسید . هرکس از من چیزى  جز قرآن رانوشته است باید آن را نابود کند .
۲ . در روایتى  سُفیان بن عُیَیْنَه ، مى ‏آورد که از ابو سعید خُدرى  روایت شده است :استأْذَنْتُ النبیّ أن أکتبَ الحدیث ، فأَبَى  أن یأذَنَ لی ؛[۲]از پیامبر   صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله اجازه خواستم که حدیث بنویسم ، آن حضرت از اجازه به من خوددارى  ورزید .و در روایات دیگرى  این عبارت به صیغه جمع از ابو سعید خُدرى  روایت شده است یعنى  : «استأذنّا … فأبى  أن یأذن لنا» ؛[۳] از پیامبر اجازه خواستیم … آن حضرت به ما اجازه نداد . ادامه‌ی خواندن

باب اول دوره نهادینه سازى – جُستارى در تاریخ حدیث

باب اول دوره نهادینه سازى – جُستارى در تاریخ حدیث

وصف پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  از زبان حضرت على علیه ‏السلام :… بهترینِ آفریدگان آن‏گاه که خردسال مى  ‏نمود و نژاده ‏تر هنگامى   که کهن سال بود ،پاکیزه‏ ترِ پاکیزگان در خوى   ، و گاهِ بخشش ابر برابر دستش خشک مى  ‏نمود …نهج البلاغه ، خطبه ۱۰۵ ، ترجمه شهیدى

مرحله اول سخن پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  پیش از بعثت

عرب پیش از اسلام ، محمّد بن عبداللّه‏ را به فرزانگى   و نجابت و کمال یاد مى  ‏کرد واو را «صادق» (راست‏گو) و «اَمین» (امانت‏دار) لقب داده بود ؛ زیرا راستى  ِ سخنش رادریافت و امانت‏دار بودنش را به عیان دید .ابن برهان حَلَبى   نقل مى  ‏کند که : عرب در جاهلیت براى   داورى   و طرح شکایت نزدآن حضرت مى  ‏رفتند ؛ چراکه او مدارا و مشاجره نمى  ‏کرد .[۱]

ادامه‌ی خواندن

تعبّد و مُتعبِّدان- اختلاف در وضوچرا؟

تعبّد و مُتعبِّدان- اختلاف در وضوچرا؟

قرآن و سنّت پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  چند دستگى   را نمى  پذیرند ، بلکه آمده‏ اند تا این باورِ جاهلى   را بزدایند . خداى  سبحان بارها در قرآن با شیوه‏ هاى   گوناگون ،بر وجوب پیروى   از پیامبر درس ناخوانده ، تأکید مى  ‏ورزد ؛ مانند :« مَن یُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ » ؛[۱]هرکه از پیامبر فرمان برَد ، از خدا اطاعت کرده است .« وَمَن یُطِعِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَیَخْشَ اللَّهَ وَیَتَّقْهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ » ؛[۲]هرکس از خدا و پیامبرش اطاعت کند و خشیتِ خدا را داشته باشد و از او بترسد ، از رستگاران است .« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَأَطِیعُواالرَّسُولَ وَلاَ تُبْطِلُواأَعْمَالَکُمْ » ؛[۳]اى   کسانى   که ایمان آورده‏ اید ، از خدا اطاعت کنید و پیامبر را فرمان برید ،و اعمالتان را باطل نسازید .« إِنَّمَا کَانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذَا دُعُوا إِلَى   اللَّهِ وَرَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَن یَقُولُوا سَمِعْنا وَأَطَعْنَا وَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » ؛[۴]سخنِ مؤمنان هنگامى   که سوى   خدا و رسولش خوانده شوند تا میان آنهاحکم کند تنها این است که بگویند : «شنیدیم و فرمان بریم» و اینان‏ اندکه رستگارند .« وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلاَ مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى   اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلاَلاً مُّبِیناً » ؛[۵]هیچ مرد و زن مؤمنى   را نسزد که آن گاه که خدا و رسولش در امرى  حکم کند ، براى   خویش حقّ اختیار قائل شود ؛ و هرکس خدا و رسولِ اورا عصیان ورزد ، در گمراهى   آشکار است .

ادامه‌ی خواندن

مقدمه کتاب – اختلاف در وضوچرا؟

مقدمه کتاب – اختلاف در وضوچرا؟

نویسنده :سیّد على  شهرستانى
ترجمه:بخش فرهنگى  مؤسسه حضرت امام هادى(ع)

مقدمه

مؤلف بیست سالِ پیش نظریه جدید خود را پیرامون مسئله وضو
ارائه کرد . شیوه نویى  که در پیش گرفت ، وضو را از چهار جنبه تاریخى  ،روایى  ، قرآنى  و لغوى  ، و اصولى  وامى ‏کاوید . دریچه‏ هاى  تازه به روى ِپژوهندگانِ فقه مقارن مى ‏گشود . از یک بحث تاریخى  ، تا یک واژه‏ شناسى ، از یک شأن نزولِ آیه‏ اى  قرآنى  تا جست وجویى  اصولى  و …همه را به کار مى ‏بست تا این رویکردِ جدید را به محققان بشناساند که البته مورد توجه و قبول بزرگانى  چند نیز قرار گرفت . باور استاد سید على شهر ستانى  این است که اختلاف در وضو ، به عهدِ خلیفه سوم ، عثمان پدید آمد .و این باور را در حدّ توان با دقت هرچه تمام‏تر بررسى  کرده ‏اند و البته شایسته است خواننده صبر و حوصله خویش را به کار بندد و در صورت امکان ، دیگر اثر استاد را با عنوان «با اندیشوران مسلمان» مطالعه کند تازمینه لازم براى  این قبیل پژوهش‏ها را در خود فراهم آورد .به هر حال و براساس این دیدگاه باید دانست که مسلمان پس از رسول خداصلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله  به دو گروه تقسیم شدند و هر کدام روش و مبناى  ویژه خود رادر پیش گرفتند . 

ادامه‌ی خواندن

تحریفات آشفته-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

تحریفات آشفته-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

اهل سنّت مى   ‏پندارند که مى   ‏توان بى   ‏اساس و ملاک ، لفظ «صدّیقه» را بر افراد اطلاق کرد ، یا امکان جاى    گزینى    آن به احادیثِ مشابه دیگر ـ که در خدمت مصالح آنان است ـ وجود دارد ؛ لیکن بررسى    و پژوهش ، حقایقى    را براى    ما روشن مى   ‏سازد که برخلاف پندار آنان است .مدائنى    در کتاب «الأَحْداث» روایت کرده است که : معاویه ـ فرزند ابو سفیان ـدستور داد در فضائل عثمان حدیث بسازند ، و چون حدیث درباره عثمان زیاد ساخته شد و انتشار یافت ، برایشان نوشت :«آن گاه که این نامه ‏ام به دستتان رسید ، مردم را به [ نقل ] روایت درباره فضائل صحابه و خُلَفاى    نخستین فرا خوانید ؛ و هیچ خبرى    را که یکى    ازمسلمانان درباره ابو تُراب روایت مى   ‏کنند وانگذارید مگر اینکه [ خبرى    ]متناقض با آن را در باره صحابه [ بسازید ] و براى    من بفرستید ، چه این کارنزد من پسندیده ‏تر است و بیشتر شاد مى ‏شوم و براى  پایمالى    و باطل ساختن حجّت ابو تُراب و شیعه ‏اش کارسازتر مى   ‏باشد ، و از مناقب عثمان و فضل او برآنان سخت‏تر است .

ادامه‌ی خواندن

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۶-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۶-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

و امّا جنگ خَیْبَر

در سیره حَلَبى   ، این سخن پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  آمده است که در خَیبر ـ آن گاه که شَیْخَیْن[ ابوبکر و عمر هنگام رویارویى   با دشمن و نَبَرد ] گریختند ـ فرمود : فردا پرچم را به[ اَبَر ] مردى   مى  ‏دهم که خدا و رسولش را دوست مى دارد و [ نیز ] خدا و رسولش او رادوست مى  ‏دارند ، فتح و ظَفَر به دست او پدید مى  ‏آید . اهل فرار نیست ـ و در [ روایتى  دیگر به این عبارت ] آمده است که کرّار است نه فَرّار [ حمله مى  ‏کند و از مقابل دشمن نمى  ‏گریزد ] ـ پس از آن ، پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  على   را فرا خواند . و او را چشمْ درد بود ، پیامبر ازآب دهانش به چشم مالید . آن گاه فرمود : این پرچم را بگیر و با آن [ سوى   دشمن ] بروتا اینکه خدا پیروزت گرداند»[۱] .ابو سعید خُدرى   مى  ‏گوید : «رسول خدا  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  پرچم را گرفت و حرکت داد . سپس فرمود : چه کسى   حقِّ این پرچم را ادا مى  ‏کند ؟ فلانى   [ ابوبکر ] آمد و گفت : من !پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  فرمود : دور شو و برو آن گاه مرد دیگرى   [ عمر ] آمد ، گفت : من !پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  فرمود،: دور شو و برو [ این کار از تو برنمى  ‏آید ] .پس از آن پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  فرمود : سوگند به آن که محمّد را گرامى   داشت ، پرچم را به کسى   مى  ‏دهم که [ از میدان نَبَرد ] نمى  ‏گریزد !

ادامه‌ی خواندن

صدّیق در لغت و استعمال-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

صدّیق در لغت و استعمال-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

«صدّیق» از ماده (ص ، د ، ق) مشتق شده ، و صِدْق [ راستى  ] نقیض کذب [ دروغ ]است ؛ صِدِّیق بر وزن فِعّیل مى ‏باشد و صِدِّیقه بر وزن فِعِّیله ؛ و این وزن براى  دلالت برکَثرتِ اِتّصاف موصوف بر صفت مى ‏آید ، و [ در این ماده ] مبالغه در صدق و تصدیق را درمى ‏یابیم و رساتر از «صَدوق ؛ راست‏گو» است ؛ و گفته‏ اند : صِدّیق بر کاملِ درصِدْق اطلاق مى ‏شود ؛ کسى  که عملش قول او را تصدیق کند ؛ و گفته شده : صِدّیق به کسى  اطلاق مى ‏گردد که هرگز دروغ نگوید .نزد اهلِ سُنّت مشهور است که «صِدّیق» لقبِ ابى  بکر بن ابى  قُحافه است ، هرچندبعضى  از روایاتشان مى ‏گوید که : آن ، لقب على ّ بن ابى  طالب مى ‏باشد ؛ و این روایات با روایات شیعه امامیه هماهنگ‏ اند که براساس نصّ آنها : «صِدّیق» لقبِ امام على   علیه‏ السلام است ، و عامّه آن را سرقت کردند و به ابوبکر بخشیدند[۱]

ادامه‌ی خواندن