بایگانی برچسب: امام صادق ع

مقدمه-سیره امام هادى ع

مقدمه-سیره امام هادى ع

سیرى برسیره امام هادى (ع)

تاریخ ولادت امام علیه السلام

تاریخ ‏نگاران و سیره ‏نویسان در تعیین زمان ولادت آن امام همام حضرت على الهادى  علیه السلام اختلاف نظر دارند . اکثر مورّخان و محدّثان مشهور ، از آن جمله مرحوم کلینى  و شیخ طبرسى  و محدّث قمى  بر این باورند که حضرت امام هادى  علیه السلام در سال ۲۱۲ هجرى  در دهکده‏ اى  بنام «صُریا» که در سه میلى  مدینه واقع شده تولّد یافته است[۱] . و مرحوم محدّث قمى  آن را قول اشهر ذکر فرموده است[۲] . لیکن جمع کثیرى  از بزرگان ، سال ولادت را سنه ۲۱۴ ذکرفرموده ‏اند [۳] ، و برخى  هم نیز براین باورند که در سال ۲۱۳ حضرت متولد شده‏ اند[۴] .نظیر همین اختلاف نیز در اینکه حضرت در چه ماهى  ، تولد یافته ‏اند در اقوال اعلام مشهود است .

ادامه‌ی خواندن

دلایل بازدارندگان از تدوین حدیث– جُستارى در تاریخ حدیث

دلایل بازدارندگان از تدوین حدیث– جُستارى در تاریخ حدیث

الف) روایات ابو سعید خُدرى

۱ . همّام بن یحیى  ، از زید بن اَسلم ، از عطاء بن یَسار ، از ابو سعید خُدْرى  روایت مى ‏کند که ، پیامبر   صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله فرمود :لا تَکْتبُوا عنّی شیئاً إلاّ القرآن ، فمن کَتَبَ عنّی شیئاً غیر القرآن ، فَلیُمْحه ؛[۱]از [ زبان ] من چیزى  جز قرآن را ننویسید . هرکس از من چیزى  جز قرآن رانوشته است باید آن را نابود کند .
۲ . در روایتى  سُفیان بن عُیَیْنَه ، مى ‏آورد که از ابو سعید خُدرى  روایت شده است :استأْذَنْتُ النبیّ أن أکتبَ الحدیث ، فأَبَى  أن یأذَنَ لی ؛[۲]از پیامبر   صلى ‏الله ‏علیه ‏و‏آله اجازه خواستم که حدیث بنویسم ، آن حضرت از اجازه به من خوددارى  ورزید .و در روایات دیگرى  این عبارت به صیغه جمع از ابو سعید خُدرى  روایت شده است یعنى  : «استأذنّا … فأبى  أن یأذن لنا» ؛[۳] از پیامبر اجازه خواستیم … آن حضرت به ما اجازه نداد . ادامه‌ی خواندن

منصور و وضو- اختلاف در وضوچرا؟

منصور و وضو- اختلاف در وضوچرا؟

از داود رَقِّى  نقل شده که گفت :بر امام صادق  علیه ‏السلام در آمدم ، گفتم : فدایت شوم ! اَعضاى  وضو راچند بار باید شست ؟فرمود : خدا یک بار را واجب ساخت ، پیامبر  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  به جهت ضعفِ مردم ، یک بار دیگر بر آن افزود ، هرکه آنها را سه باربشوید وضویش باطل است .در این میان ، داود بن زُرْبى  آمد و همین سؤال را از امام پرسید ،امام  علیه‏ السلام فرمود : باید هریک از اعضا را سه بار بشوید ، و به کمتر از آن ، نمازى  از وى  پذیرفته نیست .داود مى ‏گوید : بدنم به لرزه افتاد ، و مى ‏خواست افکار شیطانى به ذهنم آید که امام  علیه ‏السلام تغییر رنگ چهره و حالت مرا دریافت وفرمود : اى  داود ، آرام باش ! این ، همان پوشاندن عقیده [ تقیه ]است و در غیر این صورت سر را به باد دادن !از نزد آن حضرت بیرون آمدیم . منزل ابن زربى  کنار باغ منصور بود . به وى  خبر داده بودند که او رافضى  است و با جعفربن محمّد آمد و شد دارد .منصور گفت : من به وضوى  جعفر بن محمّد آگاهم ، اگر چون او وضو بگیرد ، این سخن برایم ثابت مى ‏شود و او را خواهم کشت .

ادامه‌ی خواندن

منزلتِ صدّیقه طاهره علیهاالسلام-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

منزلتِ صدّیقه طاهره علیهاالسلام-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

صدّیقه ، فاطمه زهرا  علیهاالسلام حلقه پیوند میانِ نُبوّت و وِصایت است ؛ زیرا او دخترپیامبر است و همسرِ وصى  ّ [ و جانشین او ] ، و فرزندانش همان اوصیائى   [ هستند ] که میراث‏ هاى   پیامبران به آنها پایان مى  ‏یابد[۱] ؛ و فاطمه  علیها السلام نورى   است که از صُلب پیامبر ،محمّد  صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله  درخشید . آن گاه با نورى   تلاقى   کرد که از صُلب ابى   طالب تابید . از این روعلى   و فاطمه آمیزه آن نور الهى  اند که پیش از آدم  علیه ‏السلام آفریده شد .زیرا ـ پیش از این گذشت ـ که احمد در فضائل الصحابه ۲ : ۶۶۲ ، از پیامبر صلى  ‏الله‏ علیه‏ و‏آله روایت کرده است که فرمود :«من و على  بن ابى   طالب از یک نور آفریده شدیم پیش از آنکه خدا آدم رابیافریند … چون خدا آدم را آفرید این نور را در صُلبش قرار داد تا در صُلب
عبدالمطَّلِب از هم جدا شدیم ؛ پس جزئى   از آن در صُلب عبداللّه‏ قرار گرفت و جزءدیگر در صلب ابى   طالب» .امام على    علیه ‏السلام و صدّیقه زهرا  علیهاالسلام در کلمات و خطبه‏ هاشان به این حقایق اشاره کرده‏ اند ، حضرتِ فاطمه  علیهاالسلام در خطبه‏ اش مى  ‏فرماید :«و گواهى   مى  ‏دهم که پدرم محمّد بنده خدا و رسول اوست ، او را پیش از آنکه به نبوّت بفرستد انتخاب کرد و برگزید ، و قبل از آنکه او را برگزیند پیامبر[ خود ] نامید ، و پیش از آنکه مبعوثش کند بر دیگران او را برترى   بخشید .

ادامه‌ی خواندن

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۴-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۴-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

پنجم : علم (دانایى )

از مقدمات ضرورى  براى  «صدّیق» علم است . کسى  که از علم و آگاهى  برخوردارنیست امکان ندارد در همه سخنان و دیدگاه ‏ها و موضع‏ گیرى ‏هایش [ از هر نظر ]صدّیق باشد . [ مقصود از ] این [ علم ] ، علمِ الهى  است . این علم الهى  مستلزم آن است که دارنده آن از جان و دل و بر اساس عقیده و اعتقاد ـ و نه با زبان و از روى  عواطف واحساسات ـ به رسالت آسمانى  و غیب ، ایمان داشته باشد .بنابراین «صدّیقیّت» با ارزشِ معرفتى  فرد ارتباط مى ‏یابد ؛ هر اندازه علم و ایمانش زیاد شود ، تصدیقش ـ براى  پروردگار جهانیان ـ فزونى  مى ‏یابد .و پیداست که ابوبکر عالِم ـ به آنچه رسول خدا  صلى ‏الله‏ علیه ‏و‏آله  فرمود ـ نبود ، مى ‏نگرى  که اودرباره احکام از صحابه سؤال مى ‏کند ؛ و بسا مى ‏بینیم که خطا مى ‏کند ، به امرى  فتوامى ‏دهد که بعضى  از صحابه با او در آن اختلاف دارند[۱]

ادامه‌ی خواندن

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۳-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

برخى از معیارهاى صدّیقیّت۳-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

سوم : مُطَهَّر و پاکیزه بودن

پوشیده نیست که تَطهیرْ در ضمنِ عصمت قرار مى ‏گیرد ، اما آن را براى برداشت‏هاى  ویژه ‏اى  ، قَسیمِ عصمت قرار دادیم ؛ زیرا اندکى  پیش از این گذشت که خدا به موسى  امر کرد مسجدى پاکیزه‏ اى  بسازد ، و جز او و هارون و دو فرزندش کسى  دیگر در آن ساکن نشود ؛ و عین این مطلب را خدا به پیامبر خود درباره وصى ّ وخلیفه ‏اش فرمان داد[۱] .در مناشده امام على  علیه ‏السلام آمده است :«شما را به خدا سوگند ، آیا مُطَهَّرى  جز من در میان شما هست ؟ آن گاه که رسول خدا در خانه هاتان را بست و در خانه مرا باز گذاشت ، و من در مساکن و مسجدش همراه او بودم ! پس عمویش برخاست و گفت : اى  رسول خدا ، درهاى  خانه ‏هاى  ما رابستى  و در خانه على  را گشودى  ؟

ادامه‌ی خواندن

ابوبکر و صدّیقیّت۲-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

ابوبکر و صدّیقیّت۲-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

نمونه چهارم

تشکیکِ صدّیق ! [ ابوبکر ] در ارث بردنِ صدّیقه [ فاطمه علیها السلام ] ، و اعتبار سخن اوادّعایى  است که به دلیل نیاز دارد ؛ با اینکه او مى ‏دانست مقصود از آیه تطهیر آن حضرت است که آشکارا بر دورى ‏اش از پلیدى  و خیانت و دروغ دلالت دارد . فاطمه  علیهاالسلام همان بانویى  است که پیامبرِ صادقِ امین ـ آن که از روى  هواى  نفس سخن نمى ‏گوید و سخن او کلام وحى است ـ درباره ‏اش فرمود :إنَّ اللّه‏َ لَیَغْضَبُ لِغَضَبِ فاطمة ویَرْضى لِرِضاها ؛«البته (و به راستى ) خدا براى  خشم فاطمه غضبناک مى ‏شود ، و با خشنودى  اوراضى  و خشنود مى ‏گردد» .معناى ِاین سخن این است که فاطمه  علیهاالسلام ، معصوم از خطا و هواى ِ نفس است ؛ زیرامعقول نیست که رضاى ِ خداى ِ متعال و غَضَب او به رضا و غضبِ شخص غیر معصوم تعلُّق گیرد .پیامبرِ امین  صلى ‏الله ‏علیه‏ و‏آله  نفرمود : فاطمه براى ِ خشمِ خدا به خشم مى ‏آید و با خشنودى  اوخشنود مى ‏گردد ، بلکه فرمود : خدا براى  خشمِ فاطمه به خشم مى ‏آید و با خشنودى او خشنود مى ‏شود ؛ و در این سخن معناى  بس بزرگى  [ نهفته ] است که هوشمند بابصیرت آن را درمى ‏یابد

ادامه‌ی خواندن

مقدّمه وپیش‏ گفتار-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

مقدّمه وپیش‏ گفتار-تأمّلى در مفهومِ یک لَقَب

پژوهشى  پیرامون اختصاص«لقب صدّیق»به حضرت امام على   علیه ‏السلام و حضرت فاطمه زهرا  علیهاالسلام   نویسنده :سیّد على  شهرستانى    ترجمه :واحد پژوهش بخش فرهنگى  مؤسسه حضرت امام هادى علیه الصلوة والسلام
« … اللّهُمَّ صَلِّ عَلَى  مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیْتِهِ ، وَصَلِّ عَلَى  الْبَتُولِ الطَّاهِرَةِ ،الصِّدِّیقَةِ الْمَعْصُومَةِ ، التَّقِیَّةِ النَّقِیَّةِ ، الرَّضِیَّةِ الْمَرْضِیَّةِ ، الزَّکِیَّةِالرَّشِیدَةِ ، الْمَظْلُومَةِ الْمَقْهُورَةِ ، الْمَغْصُوبَةِ حَقَّهَا ، الْمَمْنُوعَةِ إِرْثَها ،الْمَکْسُورَةِ ضِلْعُهَا ، الْمَظْلُومِ بَعْلُهَا ، الْمَقْتُولِ وَلَدُهَا ، فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ ، وَبَضْعَةِ لَحْمِهِ ، وَصَمِیمِ قَلْبِهِ ، وَفِلْذَةِ کَبِدِهِ ، وَ النُّخْبَةِمِنْکَ لَهُ ، وَالتُّحْفَةِ ، خَصَصْتَ بِها وَصِیَّهُ وَحَبِیبَهُ الْمُصْطَفى  ، وَقَرِینَهُ الْمُرْتَضى  ، وَسَیِّدَةِ النِّساءِ ، وَمُبَشِّرَةِ الْأَوْلِیاءِ ، حَلِیفَةِ الْوَرَعِ وَالزُّهْدِ ،وَتُفَّاحَةِ الْفِرْدَوْسِ وَالْخُلْدِ الَّتِی شَرَّفْتَ مَوْلِدَها بِنِسآءِ الْجَنَّةِ ،وَسَلَلْتَ مِنْها أَنْوارَ الْأَئِمَّةِ ، وَأَرْخَیْتَ دُونَها حِجابَ النُّبُوَّةِ . اللّهُمَّ صَلِّ عَلَیْها صَلاةً تَزِیدُ فِی مَحَلِّها عِنْدَکَ ، وَشَرَفِها لَدَیْکَ ، وَمَنْزِلَتِها مِنْ رِضَاکَ ، وَبَلِّغْها مِنَّا تَحِیَّةً وَسَلاماً ، وَآتِنَا مِنْ لَدُنْکَ فِی حُبِّهافَضْلاً وَإِحْسَاناً ، وَرَحْمَةً وَغُفْراناً ، إِنَّکَ ذُو الْفَضْلِ الْکَرِیمِ» .« موسوعة الزیارات المعصومین  علیهم ‏السلام ۱ : ۲۸۷»

ادامه‌ی خواندن

بحث اعتقادى ۲ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

بحث اعتقادى ۲ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

نکته پنجم

ازدواج اُمّ کلثوم ـ با فرض وقوع آن ـ به اکراه (و اجبار) انجام شد و در این صورت ،کسى  که به زور این کار را کرده است زانى  به شمار مى ‏رود نه اینکه دختر و ولى ّ اومقصر باشد .گروهى  از شیعه که به این ازدواج قائل‏ اند ، عقیده دارند که امام به این عقد به جهت[ دفع ] حَرَج و تقیه تن در داد .از عیاشى  درباره اُمّ کلثوم سؤال شد ، پاسخ داد : رویه او همان است که آسیه بافرعون داشت[۱] .یعنى  این ازدواج مصداقى  براى  این سخن خداى  متعال است که فرمود :« إِلاَّ مَنْ أُکْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِیمَانِ »[۲] ؛مگر کسى  که مجبور شود [ و به زور او را به کفر وادارند ] و قلبش به ایمان مطمئن باشد .اینکه سبب و عامل این ازدواج اجبار باشد ، بعید نمى ‏نماید ؛ زیرا تاریخ نمونه‏ هاى زیادى  از آن را براى  ما نقل مى ‏کند ، دو نمونه زیر شاهدى  گویا در این زمینه است :۱

ادامه‌ی خواندن

چکیده دیدگاه شیعه-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

چکیده دیدگاه شیعه-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

اکنون خلاصه ‏اى  از گفته‏ هاى  شیعه امامیه را در این زمینه بیان مى ‏کنیم ؛ زیرا بعضى از آنها به وقوع این ازدواج قائل‏ اند و در توجیه آن از اجبار و اکراه سخن به میان مى ‏آورند و اینکه ازدواج اُمّ کلثوم با عمر از روى  رضایت نبود و بر این نگرش ، به دلایلى  استدلال مى ‏کنند که موارد زیر از آنهاست :ابوالقاسم کوفى  روایت مى ‏کند که عُمَر ، عباس را سوى  على علیه ‏السلام فرستاد تا از اوبخواهد که امّ کلثوم را به عقد عُمَر درآورد ، على علیه ‏السلام از این کار خوددارى ورزید .عباس امتناع آن حضرت را به آگاهى  عمر رساند ، عمر گفت : آیا از تزویجِ دخترش به من روى  برمى ‏تابد ؟ واللّه‏ ، اگر او را به همسرى ‏ام درنیاورد على  را به قتل مى ‏رسانم ! عباس على علیه ‏السلام را از ماجرا آگاه ساخت و آن حضرت همچنان بر امتناع پایدارماند .

ادامه‌ی خواندن