بایگانی برچسب: امام علی ع

احادیث شیعه ۳ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

احادیث شیعه ۳ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

دو  پرسش

در  اینجا  دو  سؤال  به  ذهن  مى  ‏آید  :سؤال  اول  :  آیا  اُمّ  کلثوم  و  زید  در  یک  روز  از  دنیا  رفتند  یا  نه  ؟سؤال  دوم  :  آیا  تعمیم  اَحادیثِ  «میراث  الغرقى    والمهدوم  علیهم»  ( ارث  کسانى    که  باهم  غرق  شده ‏اند  یا  زیر  آوار  از  بین  رفته‏اند  و  …)  بر  کسانى    که  ناگهان  خودشان  هلاک شدند  ـ  چنان  که  در  روایتِ  قَدّاح  هست  ـ  امکان  دارد  یا  خیر  ؟trans احادیث شیعه 3  معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

پاسخ  سؤال  اول

باید  گفت  که  در  این  زمینه  شتابان  نمى  ‏توان  پاسخ  گفت  ؛  زیرا  روایات  در  این  راستامختلف‏ اند  :ـ  گاه  تصریح شده  که  :  زید  بن  عمر  نوجوانى    بود  که  درگذشت[۱]  .ـ  بار  دیگر  گفته  شده  که  :  وى    مردى    بود  که  از  دنیا رفت [۲]  .ـ  در  حدیثى    هست  که  :  زید  و  مادرش  در  یک  روز  جان  دادند[۳]  .ـ  در  برخى    از  نصوص  هیچ قیدى  وجود  ندارد[۴]  .ـ  در  حکایتى    آمده  که  :  وى    در  پى  نزاع  و  درگیرى  ‏اى    که  میان  بنى    عُدى    برخاست  ،کشته  شد[۵]  .ـ  نیز  آمده  است  :  عبدالملک  بن  مروان  زید  و  مادرش  را  سَمّ  (و  زهر)  خوراند  و  آن دو  مُردند  و  این  کار  زمانى    روى    داد  که  به  عبدالملک  گفتند  : 

ادامه‌ی خواندن

احادیث شیعه ۲ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

احادیث شیعه ۲ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

زید عالم و داراى  فرزند

بعضى  از مصادر و کتاب‏ها تصریح کرده‏ اند به اینکه زید ازدواج کرد و داراى فرزندانى  شد .* در پانویس تاریخ دمشق آمده است :زُبَیر مى ‏گوید : زید بن عمر فرزندانى  داشت [ همه از بین رفتند ] و[ نسل وى  ] منقرض شدند[۱] .    * زید بن عُمَر به همراه ابن عباس از علما به شمار مى ‏رود ، [ و جایگاه وى  ] پس ازمُعاذ بن جبل و عبداللّه‏ بن مسعود و ابى  دَرداء و سلمان [ مى ‏باشد [۲]] .    * معاویه با زید بن عمر داستانى  دارد . این حکایت تأکیدى  است بر اینکه وى مردى  بود که مى ‏توانست بر معاویه اعتراض کند و [ سخن او را ] نپذیرد و رد کند[۳] .* ابن مَعین در تاریخ خود نام چند نفر از فرزندان زید بن عمر را مى ‏آورد ؛ مانندعبدالرحمن و محمد .این گزارش‏ها بر ما روشن مى ‏سازند که «زید» صغیر وکودک نبود ، بلکه مردى  به حساب مى ‏آمد و نزد تابعان جایگاهى  داشت ، تا آنجا که او را از علما مى ‏شمردند وهمتاى  ابن عباس مى ‏دانستند ؛

ادامه‌ی خواندن

بحث فقهی-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

بحث فقهی-معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

اهل سنت بر این باورند که ازدواج عمر با اُمّ کلثوم صورت گرفت و به نصوص تاریخى  و فروع فقهى  بر آن استدلال مى ‏کنند ، برخى  از متون تاریخى  را در این زمینه نقد کردیم ، اکنون به پاره‏اى  از فروع فقهى  مى ‏پردازیم .

اَخبار کتاب‏هاى  اهل سنت

در اینجا نخست روایاتى  را از کتاب‏هاى  اهل سنت مى ‏آوریم : ادامه‌ی خواندن

عُمَر بن خطّاب ، ولىّ معصوم-ابن عربى ؛ سُنِّى یا شیعه ؟

عُمَر بن خطّاب ، ولىّ معصوم-ابن عربى ؛ سُنِّى یا شیعه ؟

سرآغاز

در فصل «امامان ابن عربى  چه کسانى ‏اند» نصوصى  را از ابن عربى  آوردیم که در آنها عُمَر را با دیگران در مقام‏ها و کرامت‏ها ، شریک مى ‏ساخت .سخنانى  را در آنجا بیان کردیم که در اینجا از ذکر آنها بى ‏نیازیم ، جز اینکه دراین فصل ، دسته ‏اى از متونى  را مى ‏آوریم که ابن عربى  در آنها نشانه‏ ها و مقاماتى   را به عُمَر ، اختصاص مى ‏دهد که آنها را سزاوار شأنِ او مى ‏داند یا از باب گرامى  داشت و بزرگداشت و ارج نهادن به عُمَر ، او را به این کرامت‏ها ویژه مى ‏گرداند . ادامه‌ی خواندن

دفاع از ابن عربى بخش ۲ – ابن عربى . سُنِّى یا شیعه ؟

دفاع از ابن عربى بخش ۲ – ابن عربى . سُنِّى یا شیعه ؟

ابن عربى  شیعه امامیّه را محترم مى ‏شمارد

مدافعان ابن عربى  بیان مى ‏دارند که وى  شیعه امامیّه را ارج مى ‏نهاد و احترام مى ‏گذاشت . در موارد بسیارى  (خواه در الفتوحات و خواه در محاضرة الأبرار)وى  از ائمّه شیعه [ با احترام ] یاد مى ‏کند . پس نباید او را دشمن امامیّه قلمدادکرد .[۱]مى ‏گوییم :یک : ما در کتاب‏هاى  ابن عربى  ، اثرى  از اینکه وى  «امامیّه» را خاطرنشان سازد و از آنها تقدیر و تمجید کند ، نیافتیم ، بلکه این را مى ‏یابیم که مى ‏گوید :شیطان‏ها سوى  بدعت‏ گذاران و هواپرستان (به ویژه امامیّه) اصل صحیحى  را ـ که همان محبّت اهل بیت است ـ مى ‏افکنند ، سپس آنان از این محبّت ، به نگرش‏هاى  اشتباهِ دیگرى  ، دست مى ‏یازند .[۲]دو : خود همین شخص [ تهرانى  ] ادّعا مى ‏کند که ابن عربى «مستضعف » به شمار مى ‏رود . وى  در «مغرب» مى ‏زیست ، و چیزى  از شیعه و تشیّع (چه رسد به امامیّه) نمى ‏دانست .[۳]اگر امر ، چنین باشد ، از کجا وى  به نیرنگ شیاطین با شیعه (و به ویژه با امامیّه)پى  بُرد ؟ چگونه عقیده‏اى  را که درباره عملکرد شیاطین با شیعه مطرح مى ‏سازد بااحترام و ارج نهادنِ او به امامیّه ، جمع کنیم ؟سه : به فرض بپذیریم که ابن عربى  ، از تشیّع چیزى  نمى ‏دانست ، و کتاب فتوحات را با الهام دریافت و مطالب آن را بى ‏اختیار خودش نوشت (چنان که مى ‏پندارند)

ادامه‌ی خواندن

دفاع از ابن عربى بخش ۱ -ابن عربى. سُنِّى یا شیعه ؟

دفاع از ابن عربى بخش ۱ -ابن عربى. سُنِّى یا شیعه ؟

درآمد

گفتیم هرکه به کتاب‏هاى  ابن عربى  مراجعه کند ، آنها را آکنده از نصوص فراوان و انبوهى  مى ‏یابد که بر تسنّن ریشه ‏دار ابن عربى  و تعصّب شدید او در این مذهب ، دلالت دارد تا آنجا که بدى ‏ها را به خوبى ‏ها دگرگون مى ‏سازد ، بلکه آنهارا از بزرگ‏ترین فضائلى  قرار مى ‏دهد که مى ‏توان به آنها دست یافت ؛ والاترین مراتب و بلندترین آنها ، نقطه اوج مقامات و ارجمندتر و عالى ‏تر از همه .شاید بعضى  از اینها را در فصل جداگانه ‏اى  بیاوریم ، لیکن پیش از آن ، به دفاع‏ هایى  مى ‏پردازیم که از ابن عربى  کرده‏ اند و آنها را در ضمن عنوان‏هاى  زیرباز مى ‏گوییم . ادامه‌ی خواندن

تاریخ سیاسى وعقایدى بخش ۶-پژوهشی درباره اذان

تاریخ سیاسى وعقایدى بخش ۶-پژوهشی درباره اذان

 

صنعاء (حدود سال ۹۰۰ ه )

صاحب «البدر الطالع» در ترجمه محمّد بن حسن بن مرغم زیدى  یمانى  (متولد ۸۳۶ و متوفّاى  ۹۳۱) مى ‏گوید : چون سلطان ـ عامر بن عبدالوهّاب ـ صنعاء و سرزمین‏هاى  اطراف آن را گشود ، او را گرامى  مى ‏داشت و شفاعتش را مى ‏پذیرفت ، به دلیل پیوند او به امام ناصر حسن بن عزّ الدین بن حسن . وآن‏گاه که سلطان عامر نخستین نماز جمعه را در جامع صنعا گزارد ، مؤذن خواست از اذان «حَیّ على  خیر العمل» را بیندازد ، محمّد بن حسن زیدى  او را از این کار بازداشت ، همه کسانى  که از سپاهیان سلطان در مسجد بودند و جمعشان به هزاران نفر مى ‏رسید ، متوجّه او شدند ؛ و این رفتار او از استوار بودن در مذهبش شمرده شد[۱] . ادامه‌ی خواندن

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش۵-پژوهشی درباره اذان

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش۵-پژوهشی درباره اذان

شام (سال ۴۶۸ ه )

 در «مآثر الإنافة» قَلْقَشَنْدى  آمده است : اتسز بن ارتق خوارزمى  ـ معروف به اقسیس ـ یکى  از امیران سلطان ملکشاه سلجوقى  (فرزند آلب ارسلان) در سال ۴۶۸ بر دمشق چیره شد ، و خطبه به نام مستنصر فاطمى  را قطع کرد و به نام المقتدى [۱] عباسى  خطبه خواند ، و از اذان به «حَیّ على  خیر العمل» جلوگیرى  کرد ؛ و پس از این ماجرا هیچ کس در شام براى  فاطمیّون خطبه نخواند ، و تا بعد خلافت المقتدى  این شیوه باقى  ماند[۲] . در «الکامل فی التاریخ» ابن اثیر مى ‏نویسد : اقسیس و سپاهش در ذى  قعده وارد دمشق شد ، و در روز جمعه ـ پنج روزباقى ‏مانده از ذى  قعده ـ به نام المقتدى  بامر اللّه‏ ، خلیفه عبّاسى  ، خطبه خواند ، و این پایان خطبه به نام علویان مصر بود . اقسیس بر بیشتر سرزمین شام غلبه یافت ، و ازاذان به «حَیّ على  خیر العمل» منع کرد ، اهل شام بسیار شادمان شدند . [ اقسیس ] به اهل شام ستم روا داشت و با آنان بدرفتارى  کرد[۳] .

ادامه‌ی خواندن

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش۴-پژوهشی درباره اذان

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش۴-پژوهشی درباره اذان

یَمامه (سال ۳۹۴ ه )

ناصر خسرو مَرْوَزى  ـ که به حجّت لقب یافت و در سال ۴۵۰ وفات کرد ـ درسفرنامه‏ اش هنگام سخن از احوال شهر یَمامه مى ‏نویسد :… از قدیم حاکمان آن علوى ‏اند و کسى  نتوانسته آنان را از این ولایت باز دارد …مذهب شان زیدیّه مى ‏باشد ، و در اقامه مى ‏گویند : «محمّدٌ وعلیٌّ خیرُ البشر وحَیّ على خیر العمل»[۱] .

مدینه / مصر (سال ۴۰۰ ه )

در کتاب «نجوم الزاهره» آمده است :الحاکم بأمر اللّه‏ عُبَیْدى  کسى  را سوى مدینه فرستاد که خانه جعفر صادق را تصرّف کند و آنچه را در آن است ـ از قرآن و سریر و آلات ـ برگیرد . این شخص ختکین عَضُدى  داعى  بود ، و با او اشراف نامدار را همراه کرد . او [ پس از تصرّف خانه ] آنچه را در آنجا یافت برداشت و به مصر بازگشت  ، و با او گروهى  از بزرگان علوى  بیرون آمدند [ و عازم مصر شدند ] پس چون به نزد حاکم رسیدند هزینه‏ هاى  اندکى  به آنان داد ، و سریر را به آنها برگرداند و باقى  چیزها را ستاند و گفت : من به آن سزاوارترم .آنان نفرین‏ گویان و ناخشنود برگشتند .

ادامه‌ی خواندن

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش ۳-پژوهشی درباره اذان

تاریخ سیاسى و عقایدى بخش ۳-پژوهشی درباره اذان

قاهره (سال ۳۵۶ ه )

مَقْریزى  در کتاب «المواعظ والاعتبار» مى ‏نویسد :در ماه رمضان سال ۳۵۳ ه مردى  را به نام ابن ابى  لَیْث گرفتند ؛ او به تشیّع نسبت داده مى ‏شد ، پس دویست تازیانه و شلاق بر او زدند ، سپس در ماه شوال پانصد تازیانه و شلاقش زدند و گردنش را در غُل و زنجیر قرار دادند و زندانى ‏اش کردند ؛ و در هرروز او بازجویى  مى ‏شد که مبادا شکنجه‏ اش کاستى  پذیرد ، و آب دهان بر صورتش انداخته مى ‏شد ؛ از این رو ، وى  در زندان جان داد و درگذشت ، جسدش را شبانه
بیرون آوردند و دفن کردند .گروهى  براى  نبش قبر او رفتند و قبر را پیدا کردند ، کسانى  از اِخْشِیدى ‏ها وکافُورى ‏ها آنان را از این کار بازداشتند ، آنها نپذیرفتند و گفتند : این قبر رافضى  [ شیعه  ]است ، پس گروهى  هجوم آوردند و جماعتى  را زدند و بسیارى  را غارت کردند تا اینکه مردم پراکنده شدند .

ادامه‌ی خواندن