بایگانی برچسب: اهل بيت ع

مصلحتى بودن احکام خدا – جستارى در تاریخ حدیث

مصلحتى بودن احکام خدا – جستارى در تاریخ حدیث

با بررسى  سیره ابوبکر ـ در دوران خلافتش ـ حقایق زیادى  به دست مى ‏آید که درتثبیت حُکمرانى  وى  نقش داشتند . عدم اجراى ِ حدّ بر خالد بن ولید ـ به رغم اجماعِ مسلمانان بر لزوم قتلِ وى  ـ یکى  از آنهاست . عبداللّه‏ بن عمر و ابو قَتاده انصارى  ازسریّه ‏اى  که خالد در آن بود بازگشتند تا با ابوبکر درباره آنچه خالد با مسلمانان بنى  یَربُوع انجام داد ، و آمیزش او با همسرِ مالک در حال عِدّه ، سخن بگویند .این اعتراض تنها از سوى  این دو صحابى  صورت نگرفت ، بلکه همه نیروهاى ِ آن سریّه با کار خالد مخالف بودند و حتّى  موضع عمر بن خطّاب نسبت به خالد ، عین موضع آنان بود . چون خالد ـ پس از بازگشت از این واقعه ـ به مسجد درآمد . عُمَربرخاست به سمت او رفت و تیرها را از عمامه ‏اش بیرون کشید و آنها را شکست ،سپس گفت : آیا ریا [ و عوام فریبى  ] مى ‏کنى  ؟! مرد مسلمانى  را کشتى  و بر زنش جهیدى  ؟ واللّه‏ ، تو را سنگسار مى ‏کنم !خالد با عُمَر سخنى  نگفت (و خاموش ماند) . گمان مى ‏رفت که رأى  ابوبکر و عُمَریکى  باشد تا اینکه خالد بر ابوبکر وارد شد .

ادامه‌ی خواندن

بحث اعتقادى ۱ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

بحث اعتقادى ۱ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

دو پرسش

در اینجا دو سؤال پیش مى ‏آید :نخست : آیا امام على  علیه السلام اُمّ کلثوم را با خشنودى  کامل به همسرى  عمر درآورد یا
این تزویج از روى  اکراه و تقیه صورت گرفت ؟دوم : اگر عمر کافر بود ، چگونه امام ـ یا وکیل وى  ـ به کافر زن داد ؟ آیا با این کارامام دخترش را در معرض زنا قرار نداد ؟

پاسخ پرسش اول

جاحِظ ، ادعا کرده است که این ازدواج با رضایت خاطر صورت گرفت . وى  درکتابش «العثمانیّه» مى ‏گوید :تزویج على   علیه‏ السلام اُمّ کلثوم ـ دختر فاطمه بنت رسول خدا ـ را به عمر بن خطاب با رضایت و رغبت انجام شد .عمر مى ‏گفت : شنیدم رسول خدا مى ‏فرمود : هیچ سَبَب و نَسَبى نیست مگر اینکه بُریده مى ‏شود ، مگر نَسَبِ من .على  گفت : واللّه‏ ، او بالغ نیست اى  امیر مؤمنان !عمر گفت : به خدا سوگند ، او را براى  زناشویى  نمى ‏خواهم[۱] !سپس على   علیه ‏السلام اُمّ کلثوم را پیش عمر فرستاد و او پیش از آنکه او راهمسر خویش سازد بر وى  نظر افکند ، آن گاه او را به عقد خویش درآورد . اُمّ کلثوم براى  عمر ، زید بن عمر را به دنیا آورد ، که به وسیله غلامان مروان کشته شد[۲] . ادامه‌ی خواندن

احادیث شیعه ۲ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

احادیث شیعه ۲ -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

زید عالم و داراى  فرزند

بعضى  از مصادر و کتاب‏ها تصریح کرده‏ اند به اینکه زید ازدواج کرد و داراى فرزندانى  شد .* در پانویس تاریخ دمشق آمده است :زُبَیر مى ‏گوید : زید بن عمر فرزندانى  داشت [ همه از بین رفتند ] و[ نسل وى  ] منقرض شدند[۱] .    * زید بن عُمَر به همراه ابن عباس از علما به شمار مى ‏رود ، [ و جایگاه وى  ] پس ازمُعاذ بن جبل و عبداللّه‏ بن مسعود و ابى  دَرداء و سلمان [ مى ‏باشد [۲]] .    * معاویه با زید بن عمر داستانى  دارد . این حکایت تأکیدى  است بر اینکه وى مردى  بود که مى ‏توانست بر معاویه اعتراض کند و [ سخن او را ] نپذیرد و رد کند[۳] .* ابن مَعین در تاریخ خود نام چند نفر از فرزندان زید بن عمر را مى ‏آورد ؛ مانندعبدالرحمن و محمد .این گزارش‏ها بر ما روشن مى ‏سازند که «زید» صغیر وکودک نبود ، بلکه مردى  به حساب مى ‏آمد و نزد تابعان جایگاهى  داشت ، تا آنجا که او را از علما مى ‏شمردند وهمتاى  ابن عباس مى ‏دانستند ؛

ادامه‌ی خواندن

پیش گفتار -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

پیش گفتار -معماى ازدواج عمر با اُمّ کلثوم

نویسنده:استاد سید على شهرستانى
ترجمه:بخش فرهنگى مؤسسه حضرت امام هادى علیه الصلوة والسلام .این اثر را تقدیم مى‏ دارم به :جَدّم ، رسول خدا ؛و به مادرم ، فاطمه زهرا ؛و به پدران گرامى‏ ام ، امامان اهل بیت ؛و به فرزندان ستمدیده از نسل على و فاطمه ؛و به همه کسانى که خواستار آگاهى بر حقایق تاریخى با روح علمى‏ اند .مؤلف
مسئله ازدواج اُمّ کلثوم ، در طول تاریخ ، دستاویزى براى مخالفانِ مکتب اهل بیت  علیهم ‏السلام قرار گرفته است و آن را براى مشروع دانستن ماجراى خلافت ـ پس ازپیامبر  صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله  ـ به کار مى‏ برند ؛ اینکه امام على  علیه ‏السلام رابطه ‏اى گرم و صمیمى با عمر داشت تا آنجا که با اشتیاق دختر خردسالِ خویش را به همسرى خلیفه درآورد و افتخار پدرْزنِ خلیفه بودن ، نصیب او شد .

ادامه‌ی خواندن

اولیا و اَقطاب ، انبیا نه اَرباب – ابن عربى . سُنِّى یا شیعه ؟

اولیا و اَقطاب ، انبیا نه اَرباب – ابن عربى . سُنِّى یا شیعه ؟

معجزات اولیاى  صوفیّه

در این پژوهش آوردیم یا به نصوصى  اشاره کردیم که تصریح دارد به اینکه ابن عربى  براى  اولیاى  صوفیّه مقام نبوّت را ادّعا مى ‏کند ـ لیکن بدون شریعت ـچنان که ادّعا مى ‏کند آنان کرامات و اَفعالِ شگفت فراوانى  دارند که به حدّ اعجازمى ‏رسد.[۱]پیداست که سیاست بدیل تراشى  و ساختنِ جایگزین‏ هاى  فراوان موجب
تضعیف مقامات معنوى  و بى ‏اعتبار سازى  آنها و کاستى ِارزشِ کرامات مى ‏شود .به عنوان نمونه ، تکثیر مراجع سبب مى ‏شود مقام مرجعیّت در میان مردم پایین آید یا سقوط کند و فراوانى  ادّعاى  مقامات براى  بسیارى  از اَشخاص ، این امر راموهون و مبتذل مى ‏نمایاند و ارزش شخص و امتیاز انبیا و اولیاى  حقیقى  ناچیزجلوه مى ‏کند . چنان که فزونى  مزارها و مقام ‏ها ، ارزش معنوى  ویژه‏اى  را که سزامند مقامات و مشاهد اهل بیت  علیهم ‏السلام است ، تضعیف مى ‏کند .همچنین شیوع ادّعاى  کرامت‏ها و معجزه‏ها ، موضوع کرامت و معجزه راامرى  پیش افتاده و نااستوار مى ‏گرداند که میان مردم (مانند آب و غذا) دست به دست مى ‏شود .

ادامه‌ی خواندن

دفاع از ابن عربى بخش ۲ – ابن عربى . سُنِّى یا شیعه ؟

دفاع از ابن عربى بخش ۲ – ابن عربى . سُنِّى یا شیعه ؟

ابن عربى  شیعه امامیّه را محترم مى ‏شمارد

مدافعان ابن عربى  بیان مى ‏دارند که وى  شیعه امامیّه را ارج مى ‏نهاد و احترام مى ‏گذاشت . در موارد بسیارى  (خواه در الفتوحات و خواه در محاضرة الأبرار)وى  از ائمّه شیعه [ با احترام ] یاد مى ‏کند . پس نباید او را دشمن امامیّه قلمدادکرد .[۱]مى ‏گوییم :یک : ما در کتاب‏هاى  ابن عربى  ، اثرى  از اینکه وى  «امامیّه» را خاطرنشان سازد و از آنها تقدیر و تمجید کند ، نیافتیم ، بلکه این را مى ‏یابیم که مى ‏گوید :شیطان‏ها سوى  بدعت‏ گذاران و هواپرستان (به ویژه امامیّه) اصل صحیحى  را ـ که همان محبّت اهل بیت است ـ مى ‏افکنند ، سپس آنان از این محبّت ، به نگرش‏هاى  اشتباهِ دیگرى  ، دست مى ‏یازند .[۲]دو : خود همین شخص [ تهرانى  ] ادّعا مى ‏کند که ابن عربى «مستضعف » به شمار مى ‏رود . وى  در «مغرب» مى ‏زیست ، و چیزى  از شیعه و تشیّع (چه رسد به امامیّه) نمى ‏دانست .[۳]اگر امر ، چنین باشد ، از کجا وى  به نیرنگ شیاطین با شیعه (و به ویژه با امامیّه)پى  بُرد ؟ چگونه عقیده‏اى  را که درباره عملکرد شیاطین با شیعه مطرح مى ‏سازد بااحترام و ارج نهادنِ او به امامیّه ، جمع کنیم ؟سه : به فرض بپذیریم که ابن عربى  ، از تشیّع چیزى  نمى ‏دانست ، و کتاب فتوحات را با الهام دریافت و مطالب آن را بى ‏اختیار خودش نوشت (چنان که مى ‏پندارند)

ادامه‌ی خواندن

دلایلِ تشیُّع ابن عربى ۲ -ابن عربى ؛ سُنِّى یا شیعه ؟

دلایلِ تشیُّع ابن عربى ۲ -ابن عربى ؛ سُنِّى یا شیعه ؟

 حدیث منزلت

 مى‏ گویند : ابن عربى ـ با دقّت ـ به حدیث منزلت (تحت عنوان «فصّ هارونی»(در کتاب فصوص) اشاره کرده است ، عبارتِ وى چنین است : «فصُّ حِکمةإ مامیّة فی کلمة هارونیّة» زیرا این عبارت (به پندار آنان) بر دو چیز دلالت دارد :[۱]الف) ظاهر این سخن این پندار را به ذهن مى‏ آورد که : حکمت طائفه امامیّه
در کلمه هارونیّه ، همان حدیث منزلت و لفظِ « أُخْلُفْنِی »[۲] (در میان قوم جانشین من شو) است . ب) ابن عربى درعبارتش [ در اینجا ] به صراحت ، مقام هارونى را با واژه«امامت» مى‏ آورد و به مخالفتِ علماى اهل سنّت (و انکار خلافتِ هارونى ازسوى آنها) اهمیّتى نمى‏ دهد .[۳]مى‏ گوییم : یکم : این استدلال نیز شگفت ‏آور است ؛ ابن عربى در این فصل ، هیچ چیزىرا که به این سخنان اشاره داشته باشد (سواى همان عنوان) نمى‏ آورد ؛ به امام على  علیه ‏السلام ، به حجّة الوداع ، به حدیث منزلت (و دیگر چیزهاى دور و نزدیک که به امرِ امامت رهنمون است) اشاره نمى‏ کند .

ادامه‌ی خواندن

تشریع اذان در نظر اهل بیت ع -پژوهشی درباره اذان

 تشریع اذان در نظر اهل بیت ع -پژوهشی درباره اذان

احادیث اهل بیت نبوّت علیهم‏ السلام ـ که از طریق شیعه دوازده امامى  یا اسماعیلیّه یا زیدیّه روایت شده ـ بیان‏گر آن است که شروع اذان در معراج پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله رخ داد ، بعضى  ازاین احادیث چنین است :

امام على  بن ابى ‏طالب  علیه ‏السلام (م۴۰ ه )

امام رضا  علیه ‏السلام به نقل از پدرانش مى ‏گوید : «على  بن ابى ‏طالب فرمود : چون بر پیامبرتعلیم اذان آشکار شد ، جبرئیل بُراق را آورد ، براق سر بر نمى ‏تافت ، جبرئیل به نرمى (در گوش او) گفت : آرام گیر ، احدى  گرامى ‏تر از او ـ نزد خدا ـ بر تو سوار نخواهدشد ، پس آرام گرفت . پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله فرمود : سوار بُراق شدم [ و او به پرواز درآمد و به پیش تاخت ] تا به حجابى  رسیدم که در پى  آن (عرش) خداى  رحمان است . فرشته ‏اى  از پشت حجاب درآمد ، گفت : اللّه‏ اکبر ، اللّه‏ اکبر ؛ پیامبر  صلى  ‏الله‏ علیه  ‏و‏آله به جبرئیل فرمود : این فرشته کیست ؟

ادامه‌ی خواندن